علی محمدی-طلبه ای از زنجان کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ
نمیدانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بیوقفه به سوی آخرینش در حرکتم درباره وبلاگ آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد. آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
علاّمه سیّد محمّد حسین حسینی تهرانی میفرمودند: آقا سیّد هاشم حدّاد (اعلی الله مقامه) دائم تذکراتی میفرمود. میفرمود: آقاجانم، آقاسیّد علی آقای قاضی، آن عارف موّحد میفرمود: اگر میخواهید آخرت را به دست بیاورید، سعی کنید مقام انسانیّت را در دنیا از دست ندهید و تنها چیزی که مقام انسانیّت را از دست میدهد، مخالفت با امر ذوالجلال و الاکرام است. برای همین است که عندالعرفاء مخالفت با امر الهی گناه کبیره است. مخالفت یعنی؛ گناه. و میفرمود: برای همین است که عرفاء عظیم الشّأن کوچکترین مخالفت و معصیت را برای خودشان گناه کبیره میدانستند. کوچک ترین مخالفت! چرا؟ چون میگفتند اگر همین مخالفت را کوچک بپنداریم، مقام انسانیّت خودمان را کوچک شمردیم. عجب تعبیر زیبایی!آن کسی که بیان کند: این امر، این معصیت خیلی مهّم نیست، بزرگ نیست؛ گناهش کوچک است، مهّم نیست؛ در حقیقت بیان کرده است که مقام من مهّم نیست! زاویه دید عرفاء را ببینید که چگونه نسبت به معصیت وارد میشوند؟! کوچک ترین معصیت یعنی بیعتنایی به مقام انسانیّت! چون کوچکترین مخالفت با امر ذوالجلال و الاکرام یعنی پایین کشیدن انسان از مقام انسانیّت خودش.... موضوع مطلب : آن درس و بحثی که کاری به آدم ندارد، مزاحم آدم نیست، یعنی رشد انسان را تأمین نمیکند، خوب شیطان کاری هم با او ندارد. اما آن فکری که، آن درس و بحثی که انسانرا به راه میاندازد، شیطان همه نیروها را بسیج میکند. یک حرف بسیار لطیفی مرحوممجلسی اول رضوان الله علیه دارد در کتاب شریف «روضة المتقین» در شرح «من لایحضرهالفقیه». فرمود اینکه میبینید ماها مشغول درس و بحثیم، شیطان کاری با ما ندارد،برای اینکه ما کاری با شیطان نداریم، به جنگ او نمیپردازیم. [دیگران] سرگرم طلبمالند ما هم سرگرم طلب علمیم. آنها سرگرم تکاثر مالند ما هم سرگرم تکاثر علمیم. هردو ابزار شیطنت شیطانیم. ما به جنگ او نرفتیم که او علیه ما نیرو بسیج کند. ولی اگرخواستیم در یک راهی قدم برداریم که روحمان را تهذیب کنیم، آنگاه میبینیم شیطانچگونه همه نیروها را علیه ما بسیج میکند. اینکه میبینید فعلا کاری با ما ندارد،برای اینکه ما با او کاری نداریم. ما چیزی میخواهیم که درش دنیا باشد، خوب هست. آنکسی که اهل کشاورزیست یا اهل دنیاست، او هم چیزی میخواهد که دنیا را تأمین کند،هست. شیطان به سراغ آنها که نمیآید، به سراغ ما هم نمیآید. برای اینکه ما به جنگاو رفتیم. ولی اگر خواستیم یک راهی را طی کنیم که علیه او باشد، آنگاه او همهنیروها را علیه ما بسیج میکند. آیت الله جوادی آملی موضوع مطلب : 493فتوای جدید از معظم له در فایل زیر قابل دسترسی می باشد،لطفا کلیک بفرمائید: http://setfa.net/images/ifv2dl3oy5nyl4bjotme.docx موضوع مطلب : ماهیت توبه از نظر روانى براى انسان چه حالتى است و از نظر معنوى براى انسان چه اثرى دارد ؟ در نظر بسیارى از ما توبه یک امر بسیار ساده اى است , هیچوقت باین فکر نیفتاده ایم که توبه را از نظ روانى تحلیل بکنیم . اساسا توبه یکى ازمشخصات انسان نسبت به حیوانات است , یعنى انسان بسیارى ممیزات ومشخصات و کمالات و استعدادهاى عالى دارد که هیچکدام از آنها در حیوانات وجود ندارد . یکى از این استعدادهاى عالى در انسان , همین مسئله توبه است . (( توبه )) بمعنى ومفهومى که انشاء الله براى شما شرح مى دهم , این نست که ما لفظ استغفر الله ربى و اتوب الیه را به زبان جارى کنیم , از مقوله لفظ نیست . توبه یک حالت روانى و روحى و بلکه یک انقلاب روحى در انسان است که لفظ استغفر الله ربى و اتوب الیه بیان این حالت است , نه خود حالت , نه خود توبه , مثل بسیارى از چیزهاى دیگر که در آنها لفظ , خودش , آن حقیقت نیست بلکه مبین آن حقیقت است . اینکه ما روزى چندین بار مى گوئیم استغفرالله ربى و اتوب الیه نباید خیال بکنیم که روزى چند بار توبه مى کنیم . ما اگر روزى یک بار توبه واقعى بکنیم , مسلما مراحل و منازلى از قرب به پروردگار را تحصیل مى کنیم. مگر مى شود یک شخص خودش علیه خودش قیام بکند ؟ بله مى شود . علتش اینست که انسان بر خلاف آنچه که خودش خیال مى کند یک شخص نیست . یک شخص واحد است اما یک شخص مرکب نه بسیط , یعنى ما که اینجا نشسته ایم , به همان تعبیرى که در حدیث آمده است , یک جماد اینجا نشسته است , یک گیاه هم اینجا نشسته است , یک حیوان شهوانى هم اینجا نشسته است , یک سبع و درنده هم اینجا نشسته است , یک شیطان هم اینجا نشسته است و یک فرشته هم در همین حال اینجا نشسته است . یعنى یک انسان به قول شعرا طرفه معجونى،است که همه خصایص در وجود او جمع است . گاهى آن حیوان شهوانى که مظهر آنرا خوک مى دانند , این خوکى که در وجود انسان هست , زمام امور را بدست مى گیرد و مجال به آن درنده و شیطان و فرشته نمى دهد , یک مرتبه از ناحیه یکى از اینها علیه او قیام مى شود , تمام اوضاع بهم مى خورد و یک حکومت جدید بر وجود انسان حاکم میگردد . انسان گنهکار آن انسانى است که حیوان وجودش , بر وجودش مسلط است , یا شیطان وجودش بر او مسلط است , یا آن درنده وجودش بر او مسلط است یک فرشتگانى , یک قواى عالى هم در وجود او محبوس وگرفتار هستند . توبه یعنى آن قیام درونى , اینکه مقامات عالى وجود انسان علیه مقامات دانى وجود او که زمام امور این کشور داخلى را در دست گرفته اند , یک مرتبه انقلاب مى کنند , همه اینها را مى گیرند به زندان مى اندازند و خودشان با قوا و جنود و لشکریان خود زمام امور را در دست مى گیرند . این حالت و شکل است که در حیوان ونبات وجود ندارد . همانطور که عکسش هم هست , یعنى گاهى مقامات دانى وجود انسان علیه مقامات عالى وجود او قیام و انقلاب مى کنند , آنها را مى گیرند و به زندان مى اندازند و زمام امور این کشور را در دست مى گیرند . ما توبه نمى کنیم و نماز مى خوانیم ! توبه نمى کنیم و به حج مى رویم ! توبه نمى کنیم و قرآن مى خوانیم ! توبه نمى کنیم و ذکر مى گوئیم ! توبه نمى کنیم و در مجالس ذکر شرکت مى کنیم ! بخدا قسم اگر شما یک توبه بکنید تا پاک بشوید وبعد یک شبانه روز نماز بخوانید با حالت توبه و پاکى , همان یک شبانه روز به اندازه ده سال شما را جلو مى برد و به مقام قرب پرودگار مى رساند . سوراخ دعا را گم کرده ایم , راهش را بلد نیستیم . موضوع مطلب : به نظر می رسدکسانیکه بعضا دنبال تهذیب نفس وخودسازی هستند با چندگانگی سفارشات ونصیحتهای اخلاقی مواجه می شوند که راه حل آن این است که آب را باید از سرچشمه خورد منظور از سرچشمه همان قرآن واحادیث موثق مثل کتاب نهج البلاغه می باشد،دلیل این کار هم این است که حرف ذوقی وسلیقه ی شخصی درآن کتابها به چشم نمی خورد. در همین راستا به نظرم رسید یکی از سفارشهای جامعی که علی(ع)در نهج البلاغه برای رهپویان تهذیب نفس بیان فرموده اند رادراینجا بیاوریم،البته این فایل با تضیحات شیرین استاد مهدی شجاعی در اینجا ارائه می شود. دانلود بفرمائید: http://upload.tehran98.com/upme/uploads/339ef396639307181.doc موضوع مطلب : علامه جعفری: فردی تعریف میکرد تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو میبینی. نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من می زنه من پیامتو بگیرم. موضوع مطلب : برای به دست آوردن ملکات اخلاقی بالاخره چه باید کرد؟ این سؤالی است که در پی آگاهی از فواید عظیم ملکه بلافاصله به ذهن میرسد. گزارههای زیر در تلاش برای پاسخ گویی به این سؤال گرد هم آمدهاند: 1 - تحصیل یا تغییر ملکات برای انسان در هر سن و سال و موقعیتی امکانپذیر است؛ گرچه در جوانی بسیار آسانتر و دستیافتنیتر است. حکیم عالیقدر امام خمینی (ره) در این باره میفرمایند: «انسان مادامی که در این دنیا است به واسطة آن که در تحت تغیرات و تصرفات واقع است، تبدیل هر ملکهای به ملکهای میتواند بکند و این که میگویند فلان خُلق، فطری و جبلّی است و قابل تغییر نیست، کلامی است بیاساس و پایة علمی ندارد. و این مطلب علاوه بر آن که در فلسفه، برهانی است و وجدانی نیز هست شاهد بزرگش آن است که در شریعت مطهّره، تمام اخلاق فاسده مورد نهی واقع شده است و برای علاج آنها دستور داده شده و تمام اخلاق حسنه مورد امر است و برای تحصیل آنها نیز دستور رسیده است. پس انسان مادامی که حیات دنیوی را از دست نداده، باید قدر آن را بداند و در تحصیل ملکات فاضله که اساس سعادت بر آنها نهاده شده، باید کوشش کند و با هر ریاضتی است پس از قلع ملکات خبیثه از نفس، در تحصیل مقابلات آنها که جنود عقل و رحمان است، باید جانفشانی کند ... « دستهای از ملکات، به نحو غیراختیاری در وجود ما شکل گرفته و ناشی از تعامل ناآگاهانة ما با محیط است. عمدة باورها، عقاید، سلیقهها، علاقهها، عادتها، روحیهها، ذوقها، و حساسیتهای ما برای ما به صورت ملکه در آمده و عمدة رفتارهای ما برخاستة از ملکاتی است که با ما متحد شده و شاکلة وجودی ما را تشکیل داده است. این ملکات به اختیار و اراده قابل تغییر است. 2 - پیدایش ملکه محتاج زمان و تدریجی است و هیچ صفتی یکباره در وجود آدمی پدید نمیآید و از بین نمیرود. تولد و مرگ ملکات مثل همة حرکتها و تحولات جهان مادی به مرور ایام و در گذشت زمان اتفاق میافتد. همانگونه که رشد جسمی انسان نیازمند سالهای زیادی است و یکشبه صورت نمیپذیرد، رشد فکری و تعالی روحی او هم یکشبه و دفعی انجامپذیر نیست. اگر کودک دوسالهای از ما دستورالعملی طلب کند که با پیروی از آن بلافاصله بزرگ شود، به او چه میگوییم؟ آیا میتوان او را به خوردن حجم فراوانی از غذا توصیه نمود؟ این سؤال به همان نسبت غلط است که سؤال از چگونگی بهدست آوردن «حضور قلب» در نماز و توقع دستیابی به آن در فاصلة چند روز. یا سؤال از چگونگی تسلط بر یک علم یا یک مهارت و انتظار تحصیل آن در مدتی ناچیز. این توقعات نابجا به درک ناقص ما از مفهوم «زمان» بازگشت دارد. نگاه ناتمام ما به نقش ویژة پدیدة «زمان» در حوادث عالم منتهی به برنامهریزیهای شتابزدهای میشود که جز شکست و سرخوردگی و ناامیدی ارمغانی نداشته و به نتیجهای نمیانجامد. 3 - پیدایش ملکه بر اثر تکرار عمل است. برای بهدست آوردن ملکة خوشنویسی باید بسیار نوشت، برای کسب ملکة رانندگی باید رانندگی کرد. تکرار زیاد یک عمل، آن عمل را با تار و پود وجود ما آشنا میگرداند و منتهی به ایجاد ملکه میشود. «کار نیکو کردن از پرکردن است.» کسی که میخواهد به هنر، حرفه، مهارت یا صفتی دست یابد، باید پیاپی مصادیق آن را تجربه کند، برای کسب صفت شجاعت، هنرِ تندخوانی یا مهارت سخنوری تنها آرزو یا دعا کردن کافی نیست، اقدام عملی متعدد شرط ضروری تحصیل این توانمندیها است. هر بار که عملی را تجربه میکنیم یک قدم به ملکه، نزدیک میشویم. از تراکم این تجربهها و اقدامها ملکه متولد میشود. یک عمل هر گاه به دهها عمل مشابه خود ضمیمه شود توانمندی ثابتی ایجاد میکند، همانگونه که یک آجر هرگاه به دهها مشابه خود بپیوندد بنای کاملی پدید میآورد. بدین ترتیب انجام هر عمل سهم کوچکی در توانمند نمودن نفس دارد. امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: مَن یعمَل یزدَد قُوَّةً وَ مَن یقَصِّر فِی العَمَلِ یزدَد فَترَةً. هر کس عمل کند نیرویش افزایش مییابد و هر کس در عمل کوتاهی ورزد، سستی و ناتوانیش بیشتر میشود. به طور کلی هر یک از قوای انسان که بهکار گرفته شود و به فعالیت درآید تقویت میشود و هریک معطل و بیکار باشد ضعیف و سست، باقی میماند. ماهیچههای بدن انسان تنها هنگامی که به حرکت و فعالیت گرفته شود، ورزیده میگردد. تقویت حافظه، قوای ذهنی و قدرت اراده نیز در گرو بهکار انداختن و استفاده کردن از حافظه، ذهن و اراده است. خلاصه آن که ملکه با «انجام عمل» پدید میآید و همچنان راسخ و پایدار میشود، تا آنجا که صورتی غیر قابل تغییر به خمیرمایة نفس آدمی میبخشد. 4 - گرچه هر عمل به نوعی در پیدایش ملکه نقش دارد، اما تأثیر آن معمولاً به چشم نمیآید و احساس نمیشود. اگر برای پیدایش ملکة خوشنویسی نوشتن هزار صفحه لازم باشد هر صفحه تنها یک هزارم مسیر را طی میکند و لذا پس از نوشتن یک صفحه تغییر قابل توجهی مشاهده نمیشود. مسافری که قصد زیارت حرم امام هشتم (ع) را دارد اگر تنها یک قدم پیش رود، نزدیک شدن خود به مشهد مقدس را مشاهده نمیکند، اما به هر صورت، واقعاً نزدیک شدهاست. یک ساعت از شب به تهجد و مناجات با مهربان عالم بهسر بردن، قطعاً در قرب به خدا تأثیر دارد، اما اثر نامرئی آن تنها در صورتی قابل درک است که به دهها مشابه خود پیوند یابد. از این رو نباید انتظار داشت یک عبادت شبانه، زمین و زمان را به زیر چتر تصرف ما بکشاند، دیدة حقیقتبین ملکوتی ما را بگشاید و ما را به مقام یقین برساند، همانگونه که نباید انتظار داشت با نهادن یک آجر کاخ رفیعی پیش روی ما پدید آید. این قاعده، ملکات فاسد را هم در بر میگیرد؛ هر بار بدنوشتن یک بار تمرین بدخطی است. گرچه تأثیر آن مشاهده نشود. هر تخلف از وعده و پیمانشکنی یک قدم به سوی ناجوانمردی است، گرچه اثر آن محسوس نیست و هر گناه به منزلة یک آجر در تشکیل دیوار بلند عصیان و ملکة فسق و یک نقطة کوچک نامرئی در صفحة سفید قلب. پیامبر خدا (ص) فرمود: إنَّ المُؤمِنَ إِذا أَذنَبَ کانَت نُکتَةٌ سَوداءُ فی قَلبِهِ، فَإِن تابَ وَ نَزَعَ وَ استَغفَرَ صَقَلَ مِنهُ وَ إِن ازدادَ زادَت. هرگاه مؤمن گناهی انجام دهد نقطة سیاهی در قلبش پدید میآید، پس اگر توبه و استغفار کند و دست بردارد قلبش از آن نقطه پاک میشود و اگر ادامه دهد آن نقطه افزایش مییابد. هربار پرخوری از سرِ توجه و آگاهی، صورت باطنی انسان را اندکی به چارپایان شبیه میسازد. هر اِعمال غیظ و غضب ناشایست، اندکی درندهخویی و گرگصفتی را در وجود ما سنگواره میکند و ... . و آدمی به همان «صورت» محشور میشود که به دست خود برای خویش فراهم آوردهاست. از زیباترین شگردهای شیطان برخورد دوگانة او با اعمال خوب و بد ما است. هرگاه انسان عمل بدی انجام دهد، مثلاً مرتکب دروغ یا نگاه حرامی گردد، شیطان تأثیر آن عمل را در نفس انسان بسیار کوچک جلوه میدهد و به گونهای وانمود میکند که گویا پس از عمل هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ تغییری در جان او پدید نیامدهاست. این وسوسه باعث میشود انسان به راحتی عمل زشت خود را بر خود ببخشاید و از انجام مجدد آن هم پرهیز ننماید. از سوی دیگر هر بار آدمی عمل شایستهای انجام میدهد شیطان تأثیر آنرا در نفس او بسیار بزرگ و قابل توجه ترسیم میکند و آن چنان وانمود میکند که پس از انجام عمل وضعیت انسان بسیار مطلوب و قابل تقدیر گشته و مقام و منزلت او بسی فراتر آمدهاست. این وسوسه باعث میشود انسان به عجب و غرور گرفتار شود و از خود به شگفت آید، احساس استغنا کند، به وضعیت موجود خود قناعت ورزد و به فریب کمالات موهوم خویش، از حرکت باز ایستد. آن گاه اگر با قرائن و شواهدی برایش معلوم شود که عمل کوچک او چنان اثر سترگی در پی نداشته، به واسطه توقع نادرستی که شیطان از آن عمل، ایجاد کردهاست مأیوس و سرخورده میشود، از تکرار عمل دست بر میدارد و از تکامل یا اصلاح خود صرف نظر میکند و یا اینکه مقامات بلند انسانی را در قیاس با همت خود انکار میکند. به واقع شیطان در مواجهه باکردار زشت انسان، گزارة سوم (تأثیر قطعی عمل) را کمرنگ و کمفروغ و گزارة چهارم (نامحسوس بودن اثر هر عمل) را بسیار برجسته و درشت میکند و بر خلاف آن در مواجهه با عمل نیک گزارة چهارم را انکار و گزارة سوم را به قوت تأیید و تصدیق میکند و این کمال زبردستی و استادی ابلیس ملعون را در فن خود نشان میدهد. رَبِّ أَعوذُ بِک مِن هَمَزاتِ الشَّیاطین 5 - دوران پیدایش ملکه بر آدمی سخت میگذرد؛ زیرا کسی که واجد ملکه نیست توان بسیاری به کار میگیرد، توجه و تمرکز فراوانی هزینه میکند، زمان قابل توجهی معطل میشود اما محصول چندانی به چنگ نمیآورد. این مجموعه کافی است تا انسان ضعیف را به ستوه آورد و از زیر بار سنگین عمل بیرون کشد - مگر آنکه عامل قدرتمندی او را به استقامت مجبور نماید یا عشق و علاقة وافری طی این مسیر را بر او هموار کند - چنین کسی هر گاه قصد انجام عمل را میکند مسیری طولانی و پرمشقت پیش روی خود میبیند و چون پیمودن این مسیر، زحمت و استقامت زیادی میطلبد از ابتدا از قصد خود چشم پوشی میکند. مثلاً کسی که قدرت برنامهریزی امور خود را ندارد، گر چه از آشفتگی احوال خود رنج میبرد، ولی تا هنگامی که مجبور نشده باشد، این رنج را تحمل میکند و به جای درمان مشکل، خود را با پریشانی و آشفتگی وفق میدهد و همساز میکند این شخص گمان میکند تحمل بینظمی و بیبرنامگی در زندگی از تحمل رنج تمرین و تلاش و مجاهدت برای کسب ملکة برنامهریزی و نظم آسانتر است. سختی دوران تحصیل ملکه عمدهترین عاملی است که باعث میشود انسان از تمرین استقبال نکند و به شاگردی کردن یا دورههای آموزشی تمایل نشان ندهد و بیشتر علاقه دارد از آنچه در وجودش فعلیتی یافته و به نقد موجود است بهره گیرد. 6 - پس از پیدایش ملکه علاوه بر سهولت انجام کار، انسان از به کارگیری توانمندی خود لذت میبرد، زیرا محصول ارزشمندی که با تلاش اندک و در زمان کوتاه به دست آمده او و دیگران را به اعجاب میآورد. گاهی که خود را با دیگری مقایسه میکند نشاط بیشتری میگیرد و به خودنمایی و فخرفروشی ترغیب میشود و هر گاه مقایسهای در کار نباشد، چون مسیر کوتاهی برای رسیدن به مطلوب در پیش دارد شوق و انگیزه بیشتری برای عمل در خود مییابد از این رو بسیار مشتاق است ملکه خود را تجربه کند و یا با دیگران به مسابقه و زورآزمایی نشیند. 7 - غالباً آغاز حرکت برای کسب یک توانمندی با ناکامی و شکست همراه است. اشتباه و تجربه ناموفق در ابتدای مسیر امری کاملاً طبیعی و قابل پیش بینی است کودکی که مهارت راه رفتن را تمرین میکند - تا تسلط کامل بر این توانایی - افت و خیزهایی در پیش دارد، نوجوانی که آشپزی میآموزد، احتمالاً بارها با غذای شلّه یا سوخته مواجه میشود، شناگر تازه کار هر چه تلاش و دقت کند، جرعههایی از آب خواهد نوشید. زوج جوانی که روزهای اول زندگی خانوادگی را تجربه میکند - تا به دست آوردن قدرت برخورد صحیح - باید منتظر اشتباهات بزرگ باشد و مدیری که اولین تجربه مدیریت خود را ارائه میدهد - هر چند دقت و توجه به خرج دهد - به طور طبیعی در مواردی اشتباه میکند. 8 - هر چه مراحل تکوین یک ملکه با توجه و دقت بیشتری انجام پذیرد، سهم بیشتری در پیدایش آن ملکه دارد؛ مثلاً صفحاتی که با نشاط و حوصله نوشته میشود در ایجاد هنر خوشنویسی تأثیر افزونتری دارد و قدم بزرگتری محسوب میشود. به همین جهت کسانی که در همة اعمال و رفتار خود دقت و تأمل به خرج میدهند، گرچه به ظاهر سرعت عمل کمتری دارند و دیرتر به نتیجه میرسند اما پس از به دست آوردن توانمندیهای مختلف، به سرعت از همراهان خود پیشی میگیرند. از جمله این توانمندیها ملکة دقت، اندیشمندی، تأنّی و پرهیز از شتابزدگی است که برکات فراوان خود را به تدریج نشان خواهد داد. قال رسول اللَّه (ص):» إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ عَبداً إِذا عَمِلَ عَمَلاً أَحکمَه « و قال: «إِذا عَمِلَ أَحَدُکم عَمَلاً فَلیتقِن « «خداوند بندهای را دوست دارد که هر گاه کاری انجام میدهد آنرا استوار و محکم سازد»، «هر گاه کسی از شما کاری میکند باید آنرا شایسته و متقن انجام دهد.» با گسترش توانمندیها، به مرور «به دست آوردن ملکات جدید» و انس گرفتن با فضاهای تازه نیز برای انسان آسان میشود. (البته در صورتی که نوعی همسویی با ملکات سابق داشته باشد.) 9 - تفکر و برنامهریزی، طی مسیر تحصیل ملکه را بهبود میبخشد. آگاهی از فرمولهای حاکم بر آن توانمندی، استفاده از تجربة دیگران، مشاوره و داشتن استاد، مدت زمان تحصیل ملکه را کوتاه میکند و افت و خیزها و اشتباهات را به کمترین مقدار کاهش میدهد. 10 - طی تمام مراحل تحصیل ملکه - بدون استثنا - بر عهدة خود انسان است و انسان تنها با اراده و اختیار و تلاش خود به ملکه نزدیک میشود. استاد، هیچ نیرویی در وجود شاگرد ایجاد نمیکند و باری از دوش او بر نمیدارد. أَن لا تَزِرَ وازِرَةٌ وِزرَ أُخری وَ أَن لَیسَ لِلإِنسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعیهُ سَوفَ یری ثُمَّ یجزاه الجَزاءَ الأَوفی «هیچ بردارندهای بار دیگری را به دوش نمیگیرد و برای انسان جز آنچه تلاش کردهاست نمیباشد، کوشش او دیده خواهد شد سپس پاداش کامل به او داده خواهد شد.» تحمیل و اجبار استاد هم اگر انگیزهبخش نباشد، فایدهای ندارد، زیرا عملی که تنها به قصد رفع تکلیف و با حداقل توجه و عنایت انجام میشود تأثیر بسیار کمی در نفس دارد. برای درک این نکته به مراحل تکوین ملکة خوشنویسی یا نویسندگی دقت کنیم. تا هنگامی که قواعد خوشنویسی یا نویسندگی توسط شخص، با رغبت و دقت به کار گرفته نشود، تلاش استاد به نتیجهای نمیانجامد، استاد فقط راهی را که انسان باید با پای خویش بپیماید بهخوبی به او نشان میدهد اما پیمودن آن را نمیتواند بر عهده بگیرد و ضمانت کند. و در یک کلام استاد تنها «راهنما» است و نه «راهبر». بنابراین ارشاد اساتید اخلاق در زمینة کسب حضور قلب در نماز یا اخلاص در عمل باید با تمارین فراوان عملی همراه شود تا ملکة حضور قلب یا اخلاص را در جان آدمی شکل دهد. طبیعتاً هر فرد پس از تجربة عملی و تلاش شخصی کاستیها و ناتوانیهای خود را با وضوح بیشتری میبیند و زمینة بهرهگیری افزونتر از استاد برایش فراهم میگردد. پیوند اکید میان «علم» و «عمل» در مجموعة معارف دینی ناظر به همین واقعیت است. 11 - پس از تشکیل ملکه در وجود آدمی بهکارگیری آن و بهرهمندی از آثار و فواید آن نیز به اختیار انسان است. ممکن است کسی ملکة سحرخیزی داشته باشد ولی با سستی و کاهلی از برکات سحر محروم ماند. یا کسی ملکة خوشنویسی داشته باشد ولی از آن استفاده نکند و بدخط بنویسد. خوشنویسی گرچه برای هنرمندِ خطاط آسان است اما به اندازة خود، توان و همتی میطلبد. اگر هنرمند خوشنویس از صرف همین توان اندک دریغ ورزد ملکة خود را معطل و بیفایده واگذاشتهاست و اگر در نوشتن تابلوها بیدقتی و کم حوصلگی نماید بعید نیست که در گذر زمان و با تکرار عمل، بیدقتی و شتابزدگی در وجود او به صورت عادت درآید. به کارگیری مداوم توانمندیها علاوه بر بهرهمندی از نتایج کار، ملکة پرکاری، سختکوشی، فعالیت، استقامت و نشاط را در وجود آدمی ایجاد میکند و سستی، کاهلی، تنبلی و کسالت را از بین میبرد. 12 - تا قبل از پیدایش کامل یک ملکه، تمرین و تلاش باید استمرار داشته باشد و اگر در نیمة راه قطع شود، رشد ملکه متوقف میگردد. مثلاً کسی که «تجوید و تلاوت قرآن» را تمرین میکند، یا کسی که در کلاس درس «آموزگاری» را تجربه میکند، اگر موفقیت نسبی خود را کافی بداند در همان مرحله، از حرکت باز میایستد و توان او در همان حد باقی خواهد ماند. موضوع مطلب : ملکات نفس انسان را به چند گروه گسترده میتوان تقسیم نمود: الف) پارهای از ملکات، «جسمانی» است و بیشتر در اعضای بدن ظهور و بروز دارد. بهدست آوردن این دسته از مهارتها «تربیت بدنی» به شمار میرود. مانند مهارت راه رفتن، شنا، سوارکاری و دیگر انواع ورزشهای جسمی. ب) پارهای دیگر از ملکات، توانمندیهای «ذهنی» هستند و بهدست آوردن آنها «تربیت ذهن» به شمار میرود. مانند ملکة تمرکز، دقت، یادسپاری، یادآوری، سرعت انتقال، قدرت تجزیه و تحلیل و نقادی، تفکر، برنامهریزی، و انواع ورزشهای فکری. ج) دستة دیگری از ملکات، صفات «روحی» و «قلبی» انسان است که در کتب اخلاقی به آنها پرداخته شدهاست. ملکة فاضلة شجاعت، سخاوت، حلم، تواضع، تسلط بر نفس، صلابت و جدیت و ملکة رذیلة نفاق، مکر، ریا و قساوت از این قبیلند. تحصیل ملکات فاضلة اخلاقی «تربیت جان» و تلاش برای بهدست آوردن قلب سلیم محسوب میشود. د) ملکات پیچیدة دیگری نیز وجود دارد که برآیند چندین توانایی مختلف در وجود آدمی است؛ مثلاًملکة تندخوانی که محصول ترکیب توانایی چشم و تمرکز ذهن است. اکثر هنرها و حرفهها مانند گلدوزی، آشپزی، نجاری، آهنگری، خاتمکاری و ... در این گروه جای میگیرند. فواید ملکه هر ملکه به منزلة یک ابزار مفید و مؤثر در اختیار انسان است که از به کارگیری آن با صرف توان کم، در زمانی اندک، بهرهای شایسته به دست میآید. مثلاً اگر برای کندن یک گودال کوچک با انگشتان دست یک ساعت وقت نیاز باشد، با داشتن یک بیل در کمتر از یک ساعت میتوان به سهولت و با به کارگیری تلاشی محدود، گودالی به مراتب، بزرگتر فراهم آورد. هر چه این ابزار کارآتر و پیشرفتهتر باشد، صرفهجویی بیشتر در زمان و توان میشود و بازده بالاتری به دست میآید. کسی که یک بلدوزر، کمباین یا کامپیوتر در اختیار دارد در زمانی کوتاه و با هزینه کردن نیروی بسیار اندک، کاری انجام میدهد که دیگران از انجام آن در روزهای متمادی با به کارگیری تلاشی گسترده عاجزند. ملکات نفس انسان نیز چنین است؛ صاحب ملکه باصرف توان اندک و دقت و توجه ناچیز و در زمان کوتاه، بهرهای فراوان کسب میکند. نوشتن یک صفحه مطلب برای کودک مبتدی، نیازمند صرف توان جسمی و فکری گسترده و زمانی دراز است. محصول کار او هم ارزش چندانی ندارد. اما آن کس که ملکة خوشنویسی و خطاطی را کسب نموده با صرف زمان محدود، نیروی اندک و توجه کم، تابلویی ارزشمند و نفیس میآفریند. رانندگی برای مبتدی، بسیار دشوار و محتاج به کارگیری تمرکز زیاد و توجه بالا است و در همان حال خطرات فراوانی برای سرنشینان در پی دارد، اما آن کس که توانمندی رانندگی را داراست به هنگام رانندگی به چند کار دیگر نیز میپردازد، با دیگران گفت و گو میکند، به مناظر اطراف جاده مینگرد، میوهای میخورد و بدون اِعمال تلاش و توجه، استادانه اتومبیل را هدایت میکند و بیآنکه حادثهای بیافریند در زمانی کوتاه، مسافتی بلند را میپیماید. به همین گونه است حفظ یک قصیده برای انسان معمولی در مقایسه با کسی که ملکة حفظ را به دست آورده، یا نوشتن یک مقاله برای نوجوان تازه کار در مقایسه با نویسندة زبردست و یا حفظ حضور ذهن و حضور قلب در نماز برای مردم عادی در مقایسه با انسانهای خودساخته که ملکة حضور یا خشوع را تحصیل نمودهاند. بنابراین کاری که در ابتدا دشوار، پرزحمت و یا نشدنی به نظر میرسد همیشهاینگونه باقی نخواهد ماند و به مرور زمان سهل و روان و امکانپذیر میگردد. «سرعت»، «سهولت»، «کیفیت» و «وسعت» دستآوردهای پرارزش و مبارک ملکه است که هر انسان خردمندِ هدفدار را به تحصیل توانمندیهای ثابت نفس دعوت و تشویق میکند و توجه آدمی را بیش از آن که به انجام عمل و رسیدن به نتیجه معطوف دارد به کیفیت عمل و کسب توانایی انجام آن سوق میدهد. ضربالمثل «به جای ماهی دادن، به او ماهیگیری بیاموز» اشاره به همین نکتة مهم دارد. هرچه ملکة به دست آمده کارآیی و قدرت تأثیر بالاتری داشته باشد، در ارائة این خدمات تواناتر و موفقتر است؛ مثلاً ملکة مراجعه به کتب لغت در مقایسه با ملکة اجتهاد شبیه بیلچه و بلدوزر است یا ملکة راهرفتن نسبت به ژیمناستیک به منزلة داس و کمباین است. البته محدودیت عمر انسان به او اجازة به دست آوردن همة ملکات را نمیدهد. از این رو شایسته است ضریب اهمیت ملکات، شناسایی و سرمایة گرانقدر عمر به توانمندیهای ضروری و مفید اختصاص یابد.
حرف آخردر یک جمله: خودسازی یعنی معماری شخصیت وحرکت به سوی حقیقت.
موضوع مطلب : 1ـ یقظه: یقظه یعنی بیداری و تنبه و خروج از غفلت و خود فراموشی که بدون آن آدمی هیچ گاه به فکر تزکیه و خود سازی نخواهد افتاد. یقضه یعنی بیداری از خواب غفلت و احساس مسئولیت به این که جهان و انسان بیهوده آفریده نشده است، که فرمود: «افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انّکم الینا لا ترجعون؛ آیا گمان می کنید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و شما به ما باز نمی گردید؟» (مومنون / 115). نیز فرمود: «ربنا ما خلقت هذا باطلاً؛ .... پروردگارا! این همه آسمان و زمین و این دستگاه باعظمت را بیهوده و باطل نیافریدی» (آل عمران / 191) آن حضرت در جای دیگر فرمود: «الیقظه نور، الیقظه استبصار، الیقظه فی الدین نعمه علی من رزقه؛ بیداری نور است، بیداری بینایی و بصیرت است، بیداری و آگاهی در دین نعمتی است بر کسی که (این بیداری) به او روزی شده است». (محدث، 1361، ص431). «الناس نیام، اذا ماتوا انبتهوا؛ مردم در خوابند وقتی مردند بیدار می شوند». چه فایده که هشیاری پس از مرگ موجب ندامت و حسرت است و خداوند انسان ها را از چنین روزی بیم می دهد، که فرمود: «و انذرهم یوم الحسره اذا قضی الامر و هم فی غفله؛ بیم ده آنان را از روز حسرت؛ آن هنگام که کار از کار گذشته و آن ها در غفلت فرو رفته اند» (مریم / 39). حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ می فرماید: «... منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن این که انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می طلبد و راحله انسان خصال خود انسان است» (امام خمینی، 1368، ص 86). 2 تفکر و تدبر: دومین مرحله تهذیب و مبارزه با نفس تفکر است. نقطه آغازین اندیشه عبارت است از دقت و تدبر و نظر در آفاق و انفس. تفکر در آثار خدا و نعمت های او که توجه به آن ها نفس را خاضع و به سپاس وا می دارد و نیز اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه ای که در برابر خدا دارد و این که هدف از زندگی دنیوی چیست، مقصد نهائی حیات کجاست؛ و برای وصول به آن چه باید کرد. در روایات از تفکر بهترین عبادت و طریق علم و عمل و نیل به سعادت و درجات عالی یاد شده است. حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عمل کالتفکر؛ هیچ عملی هم چون تفکر و اندیشیدن نیست» (صبحی صالح، 1395، قصار 113). نیز در مقام نصیحت به فرزندش امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عباده کالتفکر فی صنعه الله ؛ هیچ عبادتی مانند تفکر در مصنوعات و آثار خدا نیست». نیز آن حضرت می فرماید: «نبّه بالتفکر قلبک؛ به وسیله تفکر قلب و دل خود را بیدار کن». امام هشتم ـ علیه السلام ـ فرمود: «لیس العباده بکثره الصلوه و الصوم، انما العباده التفکر فی امر الله عزّوجلّ؛ عبادت آن نیست که انسان زیاد نماز گزارد و فراوان روزه بگیرد، بلکه عبادت تفکر در امر خداوند عزوجل است» (مهدوی کنی، 1371، ص 73). 3ـ عزم: مرحله سوم تهذیب و مبارزه با نفس عزم است، یعنی تصمیم و اراده بر انجام دادن واجبات و ترک محرمات و جبران مافات و پایداری و استقامت در راه حق و حقیقت، انسان بدون عزم و اراده و تصمیم به هیچ یک از مقامات نخواهد رسید. خداوند پیامبران برگزیده خود را به عنوان اولوالعزم نام برده و پیامبرش را به صبر و پایداری چون آنان فرا خوانده است: فاصبر کما صبروا اولو العزم من الرسل» (احقاف / 35) حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ درباره عزم چنین می فرماید: «عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از عزم بر ترک گناه و معاصی و فعل واجبات و جبران آن چه از او فوت شده در ایام حیات و بالاخره عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید» (خمینی، 1368، ص 7). 4ـ مشارطه: حضرت امام درباره مشارطه چنین می فرماید: «مشارطه آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده حق تبارک و تعالی رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است که یک روز خلاف نکردن امری خیلی سهل و آسان است و انسان به راحتی می تواند از عهده آن بر آید.» 5ـ مراقبه: یعنی انسان پس از آن که با خود عهد و پیمان بست که خلاف نکند، باید در تمام اوضاع و احوال مراقب خود باشد. مبادا بر اثر غفلت و سهل انگاری عهد و پیمانی که بسته است، بشکند و به وسوسه های شیطان و نفس اماره دل بسپارد. یا می فرماید: «ینبغی ان یکون الرجل مهیمناً علی نفسه، مراقبا قلبه، حافظاً لسانه؛ سزاوار است که انسان بر خویش اشراف داشته و همیشه مراقب قلب خود و نگهدار زبان خویشتن باشد» (همان، ص 393). در حالات علماء ربّانی و بزرگان دین نیز وقتی نظر می افکنیم ،دائماً مترصّد نفس خویش بوده و اهمیّت فوق العاده ای برای تهذیب نفس و خود سازی قائل بوده اند، به طوری که پیوسته به مراقبت و محاسبه از نفس خویش می پرداخته اند.آیه الله سید احمد کربلائی(ره): در دستور العملی به یکی از شاگردان خویش می نویسد:«مواظبت کامل بر اداء واجبات و ترک محرمات داشته باش و اولاً: در ابتدای صبح در این اندیشه کن. ثانیاً: کمال مراقبت را در طول روز داشته باش. ثالثاً: هنگام اراده خوابیدن محاسبه نفس کن. رابعاً: در صورتی که نفس مخالفتی نموده آنرا جبران نما و نفس را با انجام ضّد میل آن مجازات نما.( تذکره المتقین ـ ص 176) 6ـ محاسبه: «محاسبه» یعنی حسابرسی و بازنگری نسبت به گذشته و تعهد نسبت به آینده. محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب رسی کند که چه طاعتی یا معصیتی مرتکب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتکب شده در جبران آن بکوشد. همان طور که در صبحگاهان با خویش عهد و پیمان می بندد، ساعتی را نیز برای محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه در نظر بگیرد. مرحوم نراقی می نویسد: «قد ورد فی الاخبار ان العاقل ینبغی ان یکون له اربع ساعات؛ ساعه یناجی فیها ربه و ساعه یحاسب فیها نفسه و ساعه یتفکر فی صنع الله و ساعه یخلوا فیها للمطعم و المشرب؛ سزاوار است که انسان خردمند برای خود چهار ساعت معین کند که یکی از آن ساعات حسابرسی و بازنگری در اعمال روزانه است، مناسب است که ساعت محاسبه شامگاهان پیش از خواب باشد تا انسان کاملاً از سود و زیان و دخل و خرج روزانه آگاه گردد» (نراقی، 1383، ص 99). بسیاری از مردم بر اثر غفلت ماه ها و سال ها به حساب خود نمی رسند؛ گویی اصلاً کاری نکرده اند، غافل از این که خداوند برای هر فردی پرونده ای ترتیب داده و روز قیامت این پرونده مورد بررسی قرار می گیرد: «اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً؛ (این همان نامه اعمال اوست؛ به او می گوییم:) کتابت را بخوان! کافی است که امروز خود حسابگر خود باشی» (اسراء / 14). موضوع محاسبه به قدری دقیق است که حتی از تصمیمات و نیت های قلبی انسان نیز پرسش می شود. «... ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله؛ ... اگر آن چه را در دل های تان هست آشکار یا پنهان کنید خداوند طبق آن شما را مورد محاسبه قرار خواهد داد ...» (بقره / 284). امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر، می فرماید: «از ما نیست کسی که هر روز نفس خود را به محاسبه نکشد. اگر عمل نیک انجام داده بر آن بیفزاید و اگر کار زشتی مرتکب شده از خدا آمرزش بخواهد و به سوی او باز گردد؛ یا هشام! لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم فان عمل حسناً استزاد منه و ان عمل سیئا استغفر الله منه و تاب الیه» (حرانی، 1363، ص 292). 7ـ تذکر: یعنی به یاد عظمت پروردگار بودن و نعمت های او را متذکر شدن و توجه داشتن به این که انسان در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد، و بداند در هر حال خدا با اوست، که قرآن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را زیاد یاد کنید» (احزاب / 41). در جای دیگر می فرماید: «الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم؛ آنان که خدا را در همه حال یاد می کنند؛ چه در حال قیام و چه در حال نشستن و چه در حال خوابیدن و استراحت ....» (آل عمران / 191). چنین بنده ای مسؤولیت و بندگی خویش را در برابر پروردگار فراموش نمی کند، زیرا هر کس خدا را فراموش کند، خود را فراموش کرده و از خود بیگانه شده و در وادی غفلت سرگردان خواهد شد. نقطه مقابل تذکر، غفلت و فراموشی است که مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن می فرماید: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسهم انفسهم؛ کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یادشان برد» (حشر / 19). 8ـ معاتبه یعنی انتقاد از خویشتن: پس از فراغت از محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه و داد خواهی انسان از خود در محکمه وجدان و مقصر شناختن خود، نوبت به «معاتبه» یعنی انتقاد از خود می رسد. در این مرحله انسان باید شخصاً خود را مورد عتاب و خطاب و سرزنش قرار بدهد و بدین وسیله خویشتن را برای جبران نواقص و رفع رذایل آماده سازد. حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «من ذمّ نفسه اصلحها و من مدح نفسه ذبحهها» هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید خویش را تباه کرده است. نیز آن حضرت می فرماید: «... طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس ...؛ خوشا به حال آن که عیب هایش او را از عیوب دیگران (مردم) باز دارد» (همان، خطبه 176). موضوع مطلب : |
||