علی محمدی-طلبه ای از زنجان کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ
نمیدانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بیوقفه به سوی آخرینش در حرکتم درباره وبلاگ آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد. آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
روش و متد صحیح در مطالعه چیست ،و به طور کلی چه نکاتی را باید رعایت کنیم تا نتیجه خوبی از مطالعات خود به دست آوردیم؟ افرادی که کتاب های متفرقه مطالعه می کنند امروز کتابی تاریخی ،فردا کتابی روان شناسی ،پس فردا کتابی سیاسی و روز دیگر کتابی دینی هرگز موفق نمی شوند . روش صحیح و متد صحیح در مطالعه این است که : اولا انسان آگاهانه کتاب مورد مطالعه خود را بر حسب نیازمندی های شخصی خود انتخاب کند و مطالعه را در اختیار تصادف قرار ندهد که کتابی به دستم افتاد و مطالعه کردم. ثانیا در مطالعه آن را به حافظه بسپارد به مفهوم واقعی سپردن یعنی مطالب کتاب را بعد از مطالعه از حافظه بخواهد ببیند تحویل گرفته یا خیر . ثالثا برای این که مطالب خوب به حافظه خیلی قوی و نیرومند باشد .حداقل دو بار مطالعه پشت سر هم برای یک حافظه قوی و بیش از دو بار برای حافظه های ضعیف تر ، پشت سر هم لازم است . رابعا باید موضوعی باشد یعنی هر چندی یک بار موضوعی را برای تفکر انتخاب کند یادداشت کند خلاصه ونتیجه مطالعات خود را بنویسد .پس از آن خلاصه و نتیجه را در یکی از قفسه های حافظه بگذارد .آنوقت است که حداکثر بهره برداری را از حافظه کرده است.(1) افراد از نظر هوش فهم ،استعداد و حافظه با یکدیگر اختلاف دارند . آدمی که رشید باشد در بهره برداری از حافظه خود دقت می کند اولین کاری که انجام می دهد عمل انتخاب است .یعنی حافظه خود را مقدس می شمارد و حاضر نیست هر چه شد در آن سرازیر کند حساب می کند که دانستن چه چیزهایی برای او مفید است و چه چیزهایی بی فایده است .مفیدها را درجه بندی می کند و مفیدتر را انتخاب می کند سپس آنها را به حافظه خویش می سپارد . انسان رشید کتاب ها و مطالبی را که برای خود لازم می داند جمع می کند آنها را مکرر مطالعه و دسته بندی و سپس خلاصه می کند ،خلاصه را یادداشت و به حافظه خود می سپارد بعد به موضوع دیگر می پردازد.چنین فردی اگر حافظه اش ضعیف هم باشد از آن حداکثر استفاده را می کند .(2) پانوشت: 1- استاد مطهری، امامت و رهبری، ص 223 2- استاد مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص 315 موضوع مطلب : روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت . سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید. مورچه گفت : ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد . این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج میشوم . سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ )) مورچه گفت آری او می گوید : ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن موضوع مطلب : پاورپونتی با موضوع تنبلی در اینجا گذاشته ایم با کلیک،دانلود کنید http://0up.ir/do.php?filename=137154125614564.pptx موضوع مطلب : روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟.... بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی موضوع مطلب : خیلی وقتها دور وبرمان آدمهایی را می بینیم که معلومات زیادی دارند در هر زمینه ای ولی کمی که دقیق می شویم می بینیم این معلومات هیچ عمقی ندارد. استاد مطهری از اطلاعات زیاد بدون تفکر به غذای نیمه جویده تعبیر می کردند که هیچ گونه سودی ندارند. نمی دانم وبگردی ها ی شما چگونه است!به نظر این حقیر کسانی که زیاد وبگردی می کنند حتی مفید هم باشدبزرگترین ضررش این است که دیگرآن شخص دستش به کتاب وکتابخوانی نمی رود... نکته ی مهم اینکه وبگردی با استفاده ی مفید فرق دارد. خوشحال می شوم نظرات شما راهم در این زمینه بدانم. موضوع مطلب : عن الحسین بن مسلم عن ابی جعفر الثانی علیه السلام قال: قلت له: جعلت فداک، إنهم یقولون: أن النوم بعد الفجر مکروه لأن الأرزاق یقسم فی ذلک الوقت؟ فقال: الأرزاق موظوفة مقسومة، و لله فضل یقسمه من طلوع الفجر إلی طلوع الشمس، و ذلک قوله «و أسألوا الله من فضله»(نساء،32)، ثم قال: و ذکر الله بعد طلوع الفجر، أبلغ فی طلب الرزق من الضرب فی الأرض (موسوعة الامام الجواد علیه السلام: ج2، ص63، ح1) حسین بن مسلم می گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! مردم می گویند خواب بعد از طلوع فجر مکروه است چون روزی انسان ها در آن وقت تقسیم می شود (و خواب در آن موقع، سبب محرومیت از روزی می گردد)، (آیا چنین است)؟ فرمود: روزی انسان ها تعیین شده و تقسیم شده است ولی خداوند دارای فضلی (و زیادی) است که (در قرآن) فرمود: از خدا درخواست کنید فضلش را . سپس فرمود: ذکر خدا (و سؤال از فضلش) بعد از طلوع فجر، تأثیرش بیش از دویدن در پی طلب رزق است. (تفسیر عیاشی: ج1، ص240، ح119) موضوع مطلب : حضرت آیه الله بهجت فرمودند: حسن ظن و سوء ظن در خیلی از مطالب و در بسیاری از تشخیص ها با هم فرق می کند . .. عده ای خدمت یکی از بزرگان رسیدند و عرضه داشتند که طلبه ای دزدی کرده است . ایشان فرمودند : خیر بگویید دزدی طلبه شده است . موضوع مطلب : * تا پاکیزه نباشی، پاکیزه نمی دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. اول باید باطن را پاکیزه کنم.
حالا چه کار کنیم در قدم اول باطنمان پاک شود؟ با خودت قرار بگذار به کسی پرخاش نکنی، غضب را در همین مجلس دفن کنی و بروی! الان ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟
وقتی بررسی کنیم می بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. با حرف کسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می کنیم. آیت الله بهاالدینی می فرمودند: پرخاش برکات زندگی را می برد.
جوان عزیز، خدای نکرده به مادرت تند بگویی! روی رستگاری را نمی بینی؛ به پدر تندی کنی رستگار نمی شوی. حلیم(صبور) بشویم! اگر بخواهیم از نعمت های باطنی بهره مند شویم باید ظرف درونمان پاکیزه باشد و ظرف درونمان وقتی پاک می شود که آلودگی ها را کم کنیم.
* کسی به خواجه نصیر نامه نوشته بود. اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: ایها الکلب، یا ایها الکلب ابن کلب( ای سگ، یا ای سگ فرزند سگ) فلان مساله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بودکه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام. نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم می نوشتیم خودتی!
*یکی از علمای تهران برای من می گفت: کتاب فروشی بود که کتب اولیای خدا را چاپ می کرد. کتاب افرادی چون آقامیرزا جواد ملکی تبریزی و شیخ محمد بهاری و امثال اینها را چاپ می کرد. این کتاب فروش گفت: در محل ما یک مرد صالحی بود که چند نفر پشت سرش نماز می خواندند. کمی درس دین خوانده بود و آدم خوبی بود. کتاب آقامیرزا جواد ملکی تبریزی را که چاپ کردیم، گفتم این مرد صالحی است و یکی از این کتاب ها را دادم ایشان بخواند. فردا آمد و کتاب را طوری گرفته بود که العیاذبالله انگار نمی خواهد دستش آلوده بشود. کتاب را انداخت روی میز و گفت این ها چیه شما چاپ می کنید؟ دیدم عجب این آدم کشش کتاب آقامیرزا جواد را ندارد. حالا می خواهد اسرار اهل بیت را متحمل بشود؟ موضوع مطلب : به حقیقت برو و به خدا بگو: آمدم موضوع مطلب : یکی از مسائلی که هم در اخلاق اسلامی مطرح است و هم در عرفان و هم در سیر و سلوک، مسئله ی سکوت و کم حرف زدن است، اینکه آدم اهل خلوت باشد و تا ضرورت نداشته باشد حرف نزد، در روایات فراوان داریم که می فرماید شیعتنا الخُرس، خُرس جمع اخرس به معنی لال(بی زبان) است. شیعیان ما کسانی هستند که لال و کم حرفند، فراوان داریم در روایات صمت یعنی سکوت. خیلی در روایات داریم درباره ی خموشی و حرف نزدن. یک جاهایی واجب است انسان حرف بزند، حکم خدا را بگوید ولی همان جایی که واجب است حرف بزند، همیشه به حد اقل نه حد اکثر. احادیث اهل بیت را نگاه کنید، سخنان پیغمبر اکرم (ص) همه کوچک و بریده بریده است، کم پیدا می کنید در احادیث پیامبر حدیثی که دو سطری باشد، هر چه هست یک سطری یا نیم سطری است. در کل عمر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی دو خطبه داریم که مفصل است، و همان خطبه های مفصل را اگر عادی از رو بخوانیم 5 دقیقه طول می کشد، پس معلوم می شود رسول خدا آدمی کم حرف بود، ائمه اطهار علیهم السلام کم حرف بودند، خطبه های نهج البلاغه اگر خطبه ی قاصعه را استثنا کنیم، تمام خطبه ها را وقتی آدم بخواند 5 دقیقه بیشتر طول نمی کشد، خطبه ی قاصعه که مفصل ترین خطبه ی نهج البلاغه و امیرالمومنین علیه السلام است را 20 دقیقه ای می شود خواند یعنی مفصل ترین خطبه امام 20 دقیقه طول کشیده است. اینها شاهد این است که معصومین علیهم السلام آدم های کم حرفی بوده اند. مجالس امام خمینی را می گفتند مجالس مساکته بود یعنی وقتی کنارش می نشستید حرف نمی زد، وقتی جواب استفتاء فقها را که نگاه کنید، می بینید که معمولا در حداقل است نه حداکثر، یعنی وقتی سوالی را مطرح می کنند به حداقل جواب می دهند، یعنی هم در نوشتن اینطور است و هم در گفتار. یکی از چیزهایی که بر همه ما خوب است و لازم است این است که کم حرف باشیم، البته کم حرفی در جامعه و مجتمع ، اما با زن و بچه حرف زدن و هرچه بیشتر معاشرت داشتن بهتر است ، نسبت به خانواده و بچه ها، همین که آدم بنشیند با آنها حرف بزند ، گفتگو باشد، چه قصه و چه شوخی باشد، خوب است، ثواب هم دارد و ارزش دارد، ولی بیرون و با مردم، همیشه به حداقل کلام اکتفا کنیم بهتر از این است که زیاد حرف بزنیم. در شرح حال علامه طباطبایی نوشته اند که علامه طباطبایی یکبار نشد چیزی از استاد سوال کند، همیشه سکوت می کرد، در کشور های دیگر نیز اینطور است، مثلاً در مالزی، فلیپین، تایلند، یک استاد که درس می دهد، از اول تا آخر هیچ کس حرف نمی زند و گاهی وقتها خود استاد می گوید چیزی بگویید و این را بنده دیده ام که در کشورهای آفریقایی نیز اینطور است که آدم که حرف می زند، احدی حرف نمی زند و اگر حرفی صد در صد خلاف عقیده شان باشد باز هیچ چیز نمی گوید، اگر بگویید حرفی بزن، می گویند آن حرف که گفتی اشتباه بود، و اگر دوباره جواب دادید و باز جواب اشتباه بود، دوباره هیچ چیز نمی گویند و سکوت می کنند، نمی خواهم بگویم این صد درصد خوب است ولی اینکه آدم کم حرف باشد خوب است، قلیل کلام خوب است. بهرحال این گناهان کبیره ای که می گویند 75 تا است، 36 تا برای زبان است و 34 تا برای کل اعضای دیگر. یعنی بیشترین گناهان برای زبان است، حدیث است که و هل یکبّ النّاس علی مناخرهم(فی النّار) الّا حصائد السنتهم ، آیا غیر از حرفهای زبان چیز دیگری آدم را به رو به جهنم می اندازد، یعنی آنکه آدم را با رو به چهنم می اندازد حصائد السنتهم است همین چیزهایی که با زبان درو می کنیم و بیرون می ریزیم. شرح حال علما و بزرگان را وقتی می خوانیم، امام خمینی اینطور بود، علامه طباطبایی این طور بود، بسیار بسیار کم حرف، نمی شد چیزی را بپرسید جواب بدهد و دوباره بپرسید و جواب بدهد، اگر دوباره می پرسیدید سکوت می کرد. یک مواقعی واجب است کسی مسئله می پرسد، یا جایی باید موعظه کنیم یا نصیحت کنیم، حرف زدن خوب است، با زن و بچه حرف زدن خوب است، پهلوی پدر و مادر نشستن و نفس اینکه در صورتشان نگاه کنیم، با آنها حرف بزنیم و شوخی کنیم، این گفتگو ثواب دارد ولی این در خانواده است و موارد دیگر سکوت کردن همیشه بهتر است از حرف زدن. و این هم در عرفان مطرح است هم در اخلاق و هم در سیر و سلوک تعبیر های فراوانی نیز در دین داریم، خُرس ، لال بودن، صمت، ساکت بودن، خلوت، سکوت و این تعابیر در آیات و روایات خیلی بکار رفته و می خواهد بگوید انسان کم حرف باشد خیلی خوب است ، کم حرفی یک وقت به این است که انسان منبر می رود، مقام معظم رهبری به امام جمعه ها دستور داده بود که دو خطبه ی شما از 40 دقیقه بشتر نشود، 40 دقیقه حداکثر است و نه حداقل، یعنی دو خطبه سی دقیقه بشود یا بیست دقیقه بشود خیلی بهتر است. و این حدیث است که إن طول الصلاة وقصر الخطبة مئنة من فقه الرجل، نماز طولانی و خطبه کوتاه از علامت فقه رجل است . آیت الله اراکی سی سال امام جمعه ی قم بود، نشد یکبار دو خطبه اش از ده دقیقه بیشتر طول بکشد ولی نمازش هم طولانی بود، یعنی خطبه نماز جمعه را مختصر بخوانیم، منبر مختصر باشد، حرف می زنیم مختصر باشد و گزیده و پر مغز و پر محتوا باشد. انشاء الله خداوند همه ما را به آنچه رضای خودش است موفق کند. سخنرانی استاد احمد عابدی(در مراسم عمامه گذاری در مدرسه ی علمیه جانبازان 23 اسفند 91) موضوع مطلب : |
||