سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
علی محمدی-طلبه ای از زنجان
کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ نمی‌دانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بی‌وقفه به سوی آخرینش در حرکتم
درباره وبلاگ


آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد.
لوگو
آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com
سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم.
بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 72
  • بازدید دیروز: 298
  • کل بازدیدها: 689413



روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود .

علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :

در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم.

 جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت .                                                                           

و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .

سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت :

خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .

سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده

و از درد به خود می پیچد

آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .

آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .

سقراط پرسید :

به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟

مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت .

و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم .

سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .

آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟

و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود ؟

بیماری فکری و روان نامش غفلت است.

و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد .

و به او طبیب روح و داروی جان رساند .

پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .

" بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است .




موضوع مطلب :

       نظر
سه شنبه 91 فروردین 22 :: 8:18 صبح
علی محمدی

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.

 

از او پرسید : آیا سردت نیست؟

 

نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.

 

پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.

 

نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.

 

صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود :

 

ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد!




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
یکشنبه 91 فروردین 20 :: 7:23 عصر
علی محمدی

سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند.
یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری ر...فتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد.
آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند.
وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!!!!!!




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
چهارشنبه 91 فروردین 16 :: 4:30 عصر
علی محمدی

چرا   اگر زنى دامنش به بى‌عفتى آلوده شد بستگان او احساس ننگ مى‌کنند، ولى در ‏مورد مرد   این چنین نیست؟   
 
مرحوم علامه طباطبایى (رضوان اللَّه علیه )مطلبى را در تفسیر شریف المیزان دارد که مى‏فرماید: هنوز ‏رسوبات جاهلیت درجامعه رواج دارد،یعنى جامعه،جامعه اسلامى است،امافکر،فکرجاهلیت است.

در جامعه کنونى این چنین است که اگر مردى آلوده شود بستگان مرد احساس ننگ نمى‏کنند ولى اگر ‏زنى آلوده شد اعضاى خانواده احساس ننگ مى‏کنند و چه بسا اقدام به قتل او نمایند - چنانچه در روزنامه ‏ها ‏و مجلات به امثال این اتفاقات برمى‏خوریم - آیا این فکر، غیر از فکر جاهلیت است؟ آیا این غیرت، غیرت ‏جاهلیت است یا غیرت دینى؟ البته مسلمان باید احساس ننگ بکند اما مشترک، نه متفاوت، باید به طور ‏یکسان غیور باشند.‏
بی غیرتى مطابق فرهنگ منحط غرب است، تبعیض در غیرت هم، همان فرهنگ منحط جاهلى است ‏آنچه که مطابق با فرهنگ اسلام است تعادل در غیرت است.‏

متأسفانه ما، اسلامى سخن مى‏گوییم، اما جاهلى مى‏اندیشیم و اندیشه جاهلى خود را به حساب ‏اسلام ناب مى‏گذاریم، بى‏ غیرتى را درباره مردها، از فرهنگ غرب و غیرت داشتن در مورد زنها را از فرهنگ ‏جاهلیت اخذ مى‏کنیم و این دو را باهم جمع کرده و به حساب اسلام ناب مى ‏گذاریم و بعد گمان مى‏کنیم که ‏اسلام بین زن و مرد فرق قائل شده است. این که در بیانات حضرت امیر(سلام‏ اللَّه علیه) آمده است که‏ولبس الاسلام لبس الْفرو مقلوباً» یعنى اسلام به صورت یک پوستین وارونه، پوشیده شد تا شناخته نشود،سرّش همین است. در بسیارى از موارد برخى مسائل را از بیگانه هاى غرب و برخى را از رسوبات جاهلیت گرفته‏ ایم و این ‏معجون را به صورت اسلام درآورده و گفتیم که این، نظر اسلام است در حالى که وقتى به قرآن مراجعه ‏مى‏کنیم مى‏بینیم:

 قرآن مى‏فرماید:‏ «الزّانیة والزّانى فاجلدوا کلّ واحد منهما مائة جلدة ولا تأخذکم بهما رأفةٌ فى دین اللَّه».‏ زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید و در اجراى حکم خدا نسبت به آنان شما را رأفت فرانگیرد.‏
قرآن مى‏فرماید: نه درباره مرد آلوده مسامحه کنید و نه درباره زن.

در مورد سرقت نیز قرآن مى‏فرماید: «السّارق والسّارقة فاقطعوا أیدیهما جزاءً بما کسبا نکالاً من اللَّه».‏ دستان مرد و زنِ دزد را ببرید به سزاى آنچه کرده ‏اند به عنوان کیفرى از جانب خدا.
این که در مورد سرقت ممکن است از زن بگذریم ولى از مرد نمى‏ گذریم و در مسأله آلوده دامن شدن، ‏به عکس عمل مى‏کنیم، هر دو، تبعیض و ناشى از افکار و اندیشه ‏هاى جاهلانه است. این التقاط و رسوب ‏جاهلى، با آن میراث فرهنگ غلط و منحط بیگانه یک مجموعه‏اى به صورت اسلام درآورده است که اگر کسى ‏با این دید و اعتقاد به سراغ اسلام ‏شناسى برود خیال مى‏کند اسلام بین زن و مرد فرق گذاشته است و اگر ‏هم بخواهد امتیاز آنها را جستجو کند یا در ارث جستجو مى‏کند، یا در دیه تحقیق مى‏کند. مقام زن را باید در ‏انسان‏ شناسى جستجو کرد، نه در دیه و ارث.‏
عظمتى را که دین براى زن قائل است همان عظمتى است که براى انسان قائل شده است.

حتى در خصوص مسائل اقتصادى نیز قرآن اشاره مى‏فرماید که زن و مرد مستقلند، گرچه اگر مى‏فرمود: ‏هر کسى مالک کسب خود مى‏باشد کافى بود و لیکن براى این که رسوبات جاهلى را بزداید مى‏فرماید:«للرّجال نصیبٌ ممّا اکتسبوا وللنّساء نصیب ممّا اکتسبن».‏ زن در اقتصاد مستقل است و مرد نیز در اقتصاد مستقل است.

 لذا براى این که به عظمت مقام زن پى ‏ببریم، در قدم اول باید از اندیشه جامعه جاهلیت‏ زدایى کنیم و بگوییم آنچه را که شما معتقدید، نظر اسلام ‏نیست.




موضوع مطلب :

       نظر
چهارشنبه 91 فروردین 16 :: 4:23 عصر
علی محمدی

دانلود رایگان 16 کتاب استاد شهید مرتضی مطهری به شیوه جذاب و زیبا در محیط powerpoint  و به شیوه نموداری که امیدوارم با مطالعه این آثار پر ارزش یاد و نام و عقائد استاد شهید را زنده نگه داریم.

http://www.arhami.blogsky.com/1390/04/22/post-81/




موضوع مطلب :

       نظر
چهارشنبه 91 فروردین 2 :: 7:39 عصر
علی محمدی

خیلی وقتهابرای رسیدن به جواب سوالات دینی واقعا نمیدانیم از چه منبعی به صورت تخصصی به جوابشون برسیم این حقیر تا حدودی شماره تلفن این مراکز باآدرس سایت وایمیلشان را اینجا آورده ام

لطفا کلیک بفرمائید.

http://p30upload.com/download.php?filename=1332341827_-.doc




موضوع مطلب : مراکز پاسخگویی, سوالات دینی

       نظر
چهارشنبه 91 فروردین 2 :: 7:26 عصر
علی محمدی

پاسخ اول:

خیلی ازاوقات افرادی پیدامیشوند که اگرمطلبی طبق عقل وفهمشان نباشدآنرانمیپذیرند اماباید به اینها گفت آیا اگر عقل ما یا دل ما روایتی را نمی پذیرد باید آن رارد کنیم؟

مگر دل و فکر ما معیار حق وباطل میباشد؟

ابان بن تغلب می گوید : به امام صادق (ع) عرضه داشتم :یابن رسول الله ما یک روایتی را شنیدیم که اگر یک انگشت زن بریده شود ده شتر،دو انگشت بیست شتر،سه انگشت سی شتر،وچهار انگشت بیست شتر دیه دارد وگفتیم: این روایت از شیطان است.حضرت فرمود:"مهلاً یا ابان" ساکت باش وآرام گیر ای ابان! مگر فکر و عقل تو معیار است؟

" ان السنت اذا قیست محق الدین"1 

 دین خدا با عقل ها قیاس نمی شود؛زیرا اگر مورد قیاس قرار گیرد محو و نابود می شود.

به همین خاطر است که جامعه نیاز به معصوم دارد؛ زیرا اگر همه ی عقلا جمع شوند باز هم ممکن است اشتباه کنند.روایاتی که جعلی هستند بحثی در آنها نیست و آنها را رد می کنیم، ولی روایاتی که عقل ما نمی کشد حق رد کردن نداریم وباید برایمان روشن شود. 

پاسخ دوم

پاسخ امام زمان(عج)

 سید بحرالعلوم پیاده به سمت سامرا می رفت و در ذهن مبارکشان در باره ی ثواب زیاد زیارت سیدالشهدا و گریه بر حضرت فکر می کرد که چگونه این پاداش واجررا خدا قرار داده است؟

 در راه با یک عربی همسفر می شود وعرب به او می گوید: آیا می خواهی بحث علمی کنیم؟آیا می خواهی در مورد ثواب گریه بر سیدالشهدا(ع) صحبت کنیم؟ می گوید بله.هم اکنون من به همین موضوع فکر می کردم واین سوال برای من مبهم مانده است.

عرب می گوید: من یک جریانی را برایت تعریف کنم.که خودت دراین موردقضاوت کن...

( یک روزسلطانی با ندیمانش برای شکار به بیابان رفتند. وقتی به شکاری رسیدند سلطان گفت: من دوست دارم خودم آن را شکار کنم ودنبالش رفت ودر بیابان گم شد.دیگر نتوانست راه را پیدا کند و تشنگی هم بر او غالب شده بود.یک وقت نگاه کرد و دبد خیمه ای از دور پیداست.به خیمه نزدیک شد ودر آن یک پیرمرد و پیرزنی بودند.آن ها از سلطان پذیرایی کردند و تنها گوسفندی را که داشتند ذبح کردند و برای او غذا درست کردند.سلطان این مهمان نوازی را که دید وقتی می خواست برود به آنها گفت:من در شهر وضع خوبی دارم اگر شمامشکلی پیداکردید پیش من بیایید تاشمارا کمک کنم.

بعداز مدتی پیرمرد وپیرزن چون دیگرچیزی برایشان نمانده بود به شهررفتند تاازسلطان کمکی بگیرند.در شهر دیدند این فردی که به آن ها کمک کرده است سلطان است.وارد قصر شدند وپادشاه،آن ها را کنار خودش نشاندوهمه ی اطرافیان را جمع کرد و قضیه را برای همه تعریف کرد وسپس گفت: اگر این ها نبودند من از تشنگی و گرسنگی می مردم.اکنون چگونه می توانم لطف ایشان را جبران کنم؟یکی از وزرا گفت:جواهرات و پول فراوانی به آنها بدهید.دیگری گفت:گوسفندان زیادی، ودیگری گفت مزرعه ی بزرگی را به آنها ببخشید.

سلطان روبه وزرا کرد و گفت:شما همگی اشتباه می کنید. من می گویم اینها حق حیات به گردن من دارند؛ یعنی من بقیه ی سلطنتم را بدهکار این پیرمرد وپیرزن هستم و حق آن ها این است که سلطنتم را به آنان بدهم چراکه آنهاهمه ی داراییشان که همان کوسفند بودبرایم ذبح کردند.

بعد شخص عرب رو کرد به بحرالعلوم و فرمودند:حضرت سیدالشهداهرچه داشت ازمال واهل وعیال وپسروبرادروپیکرهمه وهمه رادرراه خدا دادحال اگرخداوندبرگریه کنندگان آن حضرت آن همه اجروثواب بدهدنبایدتعجب نمود....)2

یک مرتبه سید بحرالعلوم متوجه شد و گفت: مساله برایم حل شد،اما نگاه کرد ودید کسی وجودندارد.ایشان می گوید:گویا آن شخصیت والا مقام امام زمان (عج) بوده اند. 

پاسخ سوم

 شایدروایات زیادی به این مضمون وارد شده است که اگرکسی درمصیبت حضرت سیدالشهداء اشک بریزد گناهان اوآمرزیده میشود.حال میپرسندچطورممکن است کسی همیشه گناه کند وخدافقط بایک قطره اشک گناهان اورابیامرزد؟پس عدل خدا کجامیرود؟پس مادنبال اعمال وعبادات نرویم وبنشینیم شب وروز برایزحضرت اشک بریزیم...

بایک مثال ساده باید بگوییم شما فرض کنید کسی زمین خالی رابه یک بنا نشان میدهد بنامیگوید من این زمین رابادو کامیون آجرمیسازم.فرداصاحب زمین دوکامیون آجررا آنجاخالی کرده به بنامیگوید خب شروع کن این زمین مارابساز.بناباتعجب میگویدپس شن وماسه وکارگرومصالح کجاست؟صاحب زمین میگوید خودت گفتی من بادوکامیون آجراین زمین رابه خانه تبدیل میکنم دیگرچیز دیگری ازمانخواستی...بنامیگویدخب من نگفتم جون فکرکردم خودت دیگراین چیزها رامیدانی ونیازی به گفتن من نیست.روایاتی هم که این همه اجروثواب برای اشک ریختن دررثای حضرت سیدالشهدا وارد شده است ازاین باب است که دیگرشروط برای یک شیعه کاملا واضح فرض شده است یعنی کسی که برحضرت اشک میریزد میداند که حتما بایداعمالش نیز نیکوباشد تا مشمول آن رحمت خاصه بشود.

لازم به ذکراست مرحوم آیت الله میر جهانی کتابی در فضیلت گریه بر سیدالشهدا به نام " البکاء للحسین(ع)" دارد که در آن همه ی اشکالات مخالفین را جواب می دهد. 

1-بحارالانوارعلامه مجلسی ج101 ص405

 

2-العقبری الحسان-ج1-ص 199




موضوع مطلب :

       نظر
چهارشنبه 91 فروردین 2 :: 6:59 عصر
علی محمدی

آیین نوروز، قرن هاست در ایران اسلامى بر پاداشته مى شود و مسلمانان، نه به عنوان ترویج آیین مجوس، بلکه به عنوان آیینى ملّى بدان مى نگرند. اسلام که دینى جهانى است و همه انسان ها را به سوى خود فراخوانده است، به اقتضاى خصلت جهان شمولى اش، هیچ گاه به معارضه سنّت ها و آداب و رسوم ملّى نرفته، مگر آن جا که ترویج باطل باشد یا به تثبیت خرافه اى انجامد و یا ملازم با محرّمات شرعى گردد.. بمانَد که رسم نوروز، پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است(1)

امابراى کسانى که معتقدند همه چیز را باید از منتظر دین مورد بررسى و نفى و اثبات قرارداد، این پرسش مطرح است، که آیا دین اسلام و پیشوایان دین نسبت به این موضوع موضعگیرى خاصى داشته اند یا خیر؟ در مجموع مى توان گفت که ما در متون روایى شیعه، در موضوع یادشده با دو دسته روایت روبرو هستیم; دسته نخست، روایاتى که سنت ایرانى نوروز، در آنها مورد تایید قرار گرفته و «روزنوروز» مبارک قلمداد شده است. دسته دوم روایاتى که این سنت را تایید نکرده و آن را سنتى خلاف اسلام شمرده اند.

1. دسته اول روایات

معلى بن خنیس از امام صادق (ع)، روایتى را نقل کرده که در آن ضمن بزرگداشت نوروز، وقایع مختلف تاریخى برنوروز منطبق شده است. متن روایت یادشده از این قرار است:

(در این نوروز است که جبرئیل بر پیامبر اکرم(ص)، نازل شد و درست در همین روز است که پیامبر اسلام، حضرت على(ع) را بر شانه خود گذاشت تا او بتهاى قریش را از بیت الحرام پایین کشید و آنها را درهم شکست. نوروز روزى است که پیامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و ولایت مؤمنان با حضرت على علیه السلام بیعت کنند هیچ نوروزى نیست مگر آنکه ما در آن روز توقع ظهور حضرت حجت، عجل الله تعالى فرجه الشریف، را داریم چرا که این روز، از روزهاى ما و شیعیان ما است که عجم (ایرانیان) آنرا گرامى دشته ولى شما آنرا ضایع نمودید...)(2)

2. دسته دوم روایات

روایتى از حضرت امام موسی بن جعفر، علیه السلام، نقل شده که ظاهر آن دلالت بر عدم تایید سنت نوروز از سوى پیشوایان دارد. در این روایت چنین آمده است:

(حکایت شده که منصور به سوى امام کاظم علیه السلام فرستاد تا در روز نوروز براى تهنیت جلوس کند و آنچه بسوى او هدیه آورده می شدبگیرد. حضرت فرمود من اخبار جدم رسول خدا را بررسى کردم و در آنها براى این عید خبرى نیافتم و این سنت ایرانیان است که اسلام آنرا محو کرده است و به خدا پناه مى برم که چیزى را که اسلام محو کرده احیاء کنم. منصور در پاسخ گفت: ما این کار را براى اداره (سرگرمى) لشکریان انجام مى دهیم و تو را به خداى بزرگ سوگند مى دهم که در این مجلس بنشینى و آنگاه حضرت نشست. (3)

مرحوم مجلسى در بحارالانوار روایت یادشده را مورد نقد و بررسى قرارداده و مى فرماید: این خبر با اخبار معلى بن خنیس مخالفت داشته و دلالت بر بى اعتبارى نوروز از جهت شرعى مى کند، اما اخبار معلى که همان روایت نخست است از نظر سند قویتر بوده و در نزد اصحاب شهرت بیشترى دارد.(4)

اما توجیهات دیگرى نیز براى این روایت مطرح است که باختصار به آنها اشاره مى?کنیم:

1. این روایت به احتمال بسیار قوى در مقام تقیه اى بیان شده و حضرت در صدد بیان حکم واقعى عید نوروز نبوده است. زیرا منصور اصرار شدیدى براى حضور حضرت در جلسه داشته و مى خواسته از آن بهره بردارى سیاسى کند، اما امام نمى خواست از وجودش سوء استفاده شود و حضرت براى اینکه در این جلسه حضور پیدا نکند به دنبال عذرى بوده است. خصوصا که این مجلس براى نظامیان برپا شده بود و از حساسیت ویژه اى برخوردار بوده است.

2. پاسخ دیگر آنکه عید نوروز سنت دیرینه اى بوده و همگان هم از آن اطلاع داشته اند. در صورتى که این عید مطلوب اسلام و شرع نبوده، چرا در این رابطه روایت صریح و متقنى وجود ندارد و این مورد از مواردى است که مورد ابتلاءبخش وسیعى از مسلمانان است و در صورتى که حدیث معتبرى وجود داشت، حتما نقل مى شد.

 از سوى دیگر، نوروز، تثبیت خرافه اى باطل که با دین ناسازگار باشد، نیست و در سرشت خود، محرّمات شرعى را به همراه ندارد؛، بسیارى از رفتارهاى پسندیده، چون: پاکیزگى و آراستگى، سیر و سفر، دید و بازدید، بخشش و دلجویى، هدیه دادن در این رسم و آیین به انجام مى رسد که از نگاه شرع و عقل، ستودنى است. مقام معظم رهبری در مورد این عید می فرمایند :. تحویل هر سال جدید شمسى - که با نوعى تحول در عالم طبیعت مصادف مى‏باشدفرصتى است تا انسان به تحول درونى و اصلاح امور روحى، معنوى، فکرى و مادى خود بپردازد. این دعاى شریفى که به ما تعلیم داده‏اند تا در آغاز سال بخوانیم، درس همین تحول است البته بایددر عید نوروز از انجام کارهاى خرافى و ارج نهادن به سنّتهاى نادرست و نامعقول خویشتن دارى کنیم. اعتقاد به نامیمونى روز سیزدهم فروردین و واجب بودن سفره هفت سین و برگزارى مراسم چهارشنبه سورى، چون علّت عقلانى و شرعى ندارد، محکوم و مطرود است.

نکته ای که خیلی از مواقع هم مورد غفلت واقع می شود وخیلی ازمردم از آن بی اطلاع هستند این است که ملت ایران افتخار دارد که سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى همچنان که سال قمرى، از مبدأ هجرت خاتم‏الانبیا صلى‏الله‏علیه‏وآله است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. این نشان‏گر هنر و عشق و علاقه ایرانى به تعالیم مقدس اسلام و به آثار مطهر و مقدس نبوى است. 

منابع:

  1-آیین ها و جشن هاى کهن در ایران امروز، محمود روح الامینى، تهران: آگاه، ص‏38-36.

2- مجلسى محمدباقر، بحارالانوار، ج 56، ص 92

  3- بحارالانوار ج 56 ص 100. ابن?شهرآشوب، المناقب ج 4 ص 319

4-همان




موضوع مطلب :

       نظر
دوشنبه 90 اسفند 15 :: 8:51 صبح
علی محمدی

آیت الله خامنه ای خامنه ای

سوال 1124 - بازى با آلات قمار مانند پاسور و غیر آن از طریق کامپیوتر چه حکمى دارد؟

جواب : حکم بازى با آلات قمار را دارد.

اجوبة الاستفتاءات (فارسى)؛ ص: 247 

آیت الله سیستانی

سؤال : بازى کردن پاستور با کامپیوتر به صورت تک نفره چه حکمى دارد؟

جواب : بنا بر احتیاط واجب جایز نیست .

آیت الله مکارم شیرازی

سوال : ورق بازی کردن با کامپیوتر برای سرگرمی چه حکمی دارد؟ با علم به اینکه 1 - ورق غیر ملموس است یا به عبارت دیگر بازی بصورت نرم افزاری میباشد.

 2 - با شخص دیگری بازی صورت نمیگیرد که حکم مفسده و یا قمار داشته باشد.

جواب : در فرض سؤال اشکالی ندارد.

آیت الله صافی گلپایگانی

س. حکم بازی پاسور بدون شرط‌بندی و نیز شطرنج چیست؟ بازی کامپیوتری آنها چطور؟

ج. بازی با پاسور و شطرنج و لو بدون برد و باخت جایز نیست و فرقی بین کامپیوتری و غیرآن نیست.والله العالم




موضوع مطلب :

       نظر
شنبه 90 بهمن 15 :: 10:40 عصر
علی محمدی

تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز میشود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید. چون آخر وقت حساب خود به خود خالی میشود. در این صورت شما چه خواهید کرد؟ هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم: بانک زمان. هر روز صبح، در بانک زمان شما 86400 ثانیه اعتبار ریخته میشود و آخر شب این اعتبار به پایان میرسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمیشود.

ارزش یک سال را دانش‏آموزی که مردود شده میداند.

ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس به‏دنیا آورده میداند،

ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته‏ نامه میداند،

ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را میکشد،

ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده،

و ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده، میداند.

هر لحظه گنج بزرگی است، گنجتان را مفت از دست ندهید، باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمیماند.

دیروز به تاریخ پیوست.

فردا معما است.

و امروز هدیه است.




موضوع مطلب :

       نظر
شنبه 90 بهمن 8 :: 4:16 عصر
علی محمدی
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >