سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
علی محمدی-طلبه ای از زنجان
کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ نمی‌دانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بی‌وقفه به سوی آخرینش در حرکتم
درباره وبلاگ


آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد.
لوگو
آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com
سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم.
بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 65
  • بازدید دیروز: 298
  • کل بازدیدها: 689406



مردى داراى دو زن بود که هر دو نفر آنها باردار بودند. هر یک از آنها آرزو مى کرد، فرزندى که به دنیا مى آورد پسر باشد، تا بدین وسیله پیش ‍ شوهرش محبوبتر گردد. در آن زمان - به دلیل پایین بودن سطح فرهنگ و نقش مهمى که مردان در تقویت بنیه نظامى داشتند - داشتن فرزندان پسر، افتخار بوده و داشتن فرزندان دختر، موجب سرافکندگى محسوب مى شد.

 

از قضا هر دو زن در یک شب تاریک و در یک اتاق ، زایمان مى کنند. یکى از آنها دختر، و دیگرى پسر به دنیا مى آورد. زنى که دختر زاییده بود، در یک زمان مناسب ، فرزندش را با نوزاد پسر هوویش عوض مى کند و وانمود مى کند که او پسر زاییده و هوویش دختر. این کار باعث اختلاف و درگیرى بین دو هوو شده و کسى نمى تواند در این مورد قضاوت کند. طبق معمول ، براى قضاوت در این مورد، به دریاى علم و حکمت ، امیرمؤ منان ، حضرت على (علیه السلام ) مراجعه مى شود. آن حضرت دستور مى دهد، هر دو مادر، مقدار معین و مساوى از شیر خود بدوشند. آنگاه آن دو شیر را در ترازوى دقیق وزن مى کنند. با کمال تعجب متوجه مى شوند، وزن حجمى یکى از شیرها بیشتر از دیگرى است . آنگاه آن حضرت حکم مى کند که فرزند پسر متعلق به همان زنى است که شیرش سنگین تر است .))

 

مى بینیم به دلیل اختلاف ساختمان جسمانى زن و مرد، خداوند متعال حتى در تغذیه نوزادان نیز اختلاف قایل شده است . شیرى که پسر از آن تغذیه مى کند، باید از املاح و فلزات بیشترى برخوردار باشد، تا استخوان بندى و اسکلت و همچنین عضلات محکم تر و نیرومندترى را براى مردانى که وظایف سنگین تر، خشن تر و خطرناکترى به عهده خواهند داشت ، فراهم سازد.

 




موضوع مطلب :

       نظر
سه شنبه 89 بهمن 26 :: 9:18 عصر
علی محمدی

                                                        ش   

«دوران عقد» دوره ای پس از خواندن صیغه عقد دایم است که رابطه میان دختر و پسر را رابطه ای مشروع و قانونی می سازد. دختر و پسر با عقد شرعی و قانونی با یکدیگر پیمان ازدواج را بسته اند، اما هنوز در دو آشیانه اند.

این دوران دارای اهمیت ویژه ای می باشد که به پاره ای از آن می پردازیم:

1- برای دختر و پسر که از کودکی در کنار خانواده خود زندگی کرده اند و با اعضای خانواده مانوس بوده اند، جدایی ناگهانی دشوار است و این امر ممکن است سبب ایجاد خلا عاطفی برای آنها «به ویژه دختر» گردد. لذا دوران عقد فرصتی است تا به تدریج هم دختر و پسر و هم خانواده های آنها آماده پذیرش و تحمل این جدایی شوند.

2- دختر و پسر که تا چندی پیش از این، با یکدیگر ناآشنا و بیگانه بوده اند، برایشان سخت است که یک باره در کنار هم قرار گیرند و زندگی مستقلی را آغاز کنند. دوران عقد می تواند این فرصت را برای آنها فراهم سازد تا با انس و همدلی که به مرور زمان نسبت به یکدیگر پیدا می کنند، با آمادگی و آرامش بیشتری زندگی مشترک خود را آغاز کنند.

3- نکته مهم و اساسی این است که در این دوران دختر و پسر می توانند به شناخت بیشتری از یکدیگر دست یابند و به شناخت قبلی خود «که پیش از این دوران، در مرحله انتخاب به دست آورده اند»، عمق بیشتری ببخشند تا خود را برای تفاهم و سازگاری و بالندگی مطلوب در زندگی مشترک آینده آماده سازند.

4- دختر و پسر در این مدت می توانند برای پذیرش مسئولیت زندگی مشترک آمادگی لازم را به دست آورند. این دوران فرصت مناسبی برای برنامه ریزی زوج های جوان برای استقلال و شکوفایی زندگی مشترک است همچنین شور و نشاط و امید نسبت به زندگی آینده که با سخنان پرامید و رفتار متین و مطمئن از جانب دختر و پسر میسر می گردد.

5- با شروع دوران شیرین عقد، خداوند متعال محبت و عشق بی نظیری را میان دختر و پسر به وجود می آورد، به طوری که آنها از دیدن یکدیگر خوشحال شده و آرامش درونی خاصی را احساس می کنند و با دیدارهای صمیمانه در این دوران، مهر و محبت آنها نسبت به هم افزایش می یابد. باید توجه داشت رفتار و گفتار آنها در افزایش محبت یا کاهش آن موثر است.

در دوران عقد دختر و پسر می توانند به شناخت بیشتری از یکدیگر دست یابند و به شناخت قبلی خودکه پیش از این دوران، در مرحله انتخاب به دست آورده اند، عمق بیشتری ببخشند  

6- اگر این دوران با هوشیاری و خردمندی سپری شود، تبدیل به شیرین ترین و به یادمانی ترین دوران زندگی زوج های جوان می شود. زیرا دختر و پسر، از داشتن موهبت همسر بهره مند هستند و نیز مسئولیت ها و تعهدات کمتری نسبت به یکدیگر دارند. (پسر تعهد کمتری نسبت به هزینه و تامین مایحتاج زندگی دارد و دختر نیز مسئولیت اداره خانه را بر عهده ندارد).

7- خانواده های همسران در این فاصله می توانند برای تهیه مقدمات ازدواج آنها آمادگی لازم را پیدا کنند.

8- این دوران زمان مناسبی برای تامین نیازهای دختر و پسر است تا بدین وسیله هر دو به آرامش و سکون برسند. یکی از این نیازها، نیاز به مورد توجه واقع شدن است که برای تامین آن دختر و پسر در دوران عقد باید عواطف و احساسات یکدیگر را در نظر بگیرند و برای آن ارزش قابل توجهی قائل باشند.

- ملاقات زوجین در دوران عقد

دیدارهای همسران در دوران عقد از اهمیت بسیاری برخوردار است. این دیدارها از دو جهت سودمند است: همسران می توانند هم از کنار هم بودن لذت ببرند و هم با روحیات و اخلاق یکدیگر آشنا شوند.

اما برای اینکه این ملاقات ها به دور از تنش و به نحو سالم و مطلوب صورت گیرد توجه به نکته زیر ضروری است:

- جهت ملاقات یکدیگر زمان و دفعات آن را با مشورت همسر و خانواده او تعیین کنید، زیرا رعایت این مسئله دارای محاسن زیر است:

اگر خانواده عروس از زمان حضور داماد در خانه خود آگاه باشند، به راحتی می توانند مقدمات لازم برای پذیرایی و استقبال از او را فراهم کنند، در این صورت داماد نیز احساس می کند که مورد احترام قرار گرفته است و خانواده دختر نیز به خاطر سرزده آمدن داماد دچار نگرانی و ناراحتی به لحاظ فراهم نبودن مقدمات پذیرایی از او نمی شوند.

به دلیل نظم حاکم بر این گونه ملاقات ها، دختر و پسر از آرامش روانی برخوردار می شوند. زیرا داشتن نظم یک نیاز روانی است.

دختر برای دیدار همسر خود آمادگی بیشتری دارد و خود را برای دیدار با او آماده می کند. بدین ترتیب برای همسر خود جذابیت بیشتری خواهد داشت و این باعث رضایت مندی آنها از ملاقات با یکدیگر می شود.

در ملاقات هایی که در دوران عقد با یکدیگر دارید برای موفق و شاداب بودن این دیدارها باید مقدماتی فراهم کنید:

هدیه

 توجه به خود و آراستگی ظاهر خود داشته باشید. آراستگی پسر این است که به وضعیت اصلاح موهای خود و مرتب بودن آنها، تمیز بودن کفش و لباس ها، استفاده از عطر مناسب و مورد علاقه همسر توجه داشته باشد. آراسته بودن دختر نیز این است که لباسی بپوشد که برازنده اوست. خود را به نحوی مطلوب و زیبا آرایش کند. موهای خود را به شکلی مناسب و زیبا مرتب نماید و از عطری مناسب که مورد علاقه همسرش است و جذابیت او را بیشتر می کند استفاده نماید.

همیشه قبل از حضور در خانه همسرتان، با تماس تلفنی آنها را از آمدن خود مطلع سازید. در صورتی که مجبور به لغو قرار ملاقات شدید، حتماً سریع به آنها خبر دهید و اگر هم به منزل همسرتان دیر رسیدید از آنان عذرخواهی کنید.

برای همسرتان هدیه ای مناسب در حد توان خود و سلیقه او تهیه کنید. یک شاخه گل نیز می تواند احساس خوبی را در همسرتان ایجاد کند که حاکی از عشق و محبت شما نسبت به اوست.

از نوشتن کلمات زیبا بر روی هدیه خود دریغ نکنید. (عباراتی مانند: «عزیزم دوستت دارم»، «تقدیم با عشق»، «تقدیم با صمیمانه ترین محبت ها»، «تقدیم به زیباترین گل زندگی ام» و...

 

ناگفته نماند که گفتن این کلمات در هنگام دادن هدیه، محبت شما را در دل همسرتان بیشتر خواهد کرد.

(زوج های جوانی که به خاطر وضعیت خاص شغلی یا تحصیلی کمتر موفق به دیدار یکدیگر می شوند، بهتر است در همان ملاقات های اندک خود، آن چنان با گرمی و محبت و صمیمیت و عشق با یکدیگر برخورد کنند(با به کاربردن کلماتی که حاکی از عشق و علاقه زیاد آنها به همسرشان است) که در هنگام عدم حضور همسرشان با یادآوری آن خاطرات شیرین، عشق به همسرشان هم چنان در دلشان پایدار بماند.

خانواده همسران هم باید در حد توان خود وسایل لازم برای یک پذیرایی گرم و صمیمی از آنها را فراهم سازند. با گشاده رویی پذیرای آنها باشند و در صورت امکان اتاقی را برای ملاقات خصوصی آنها اختصاص دهند.

قبل از ملاقات خصوصی با همسر باید مدتی را با خانواده او به گفت وگو و احوالپرسی بپردازید.

استقبال گرم از همسر هنگام ورود به منزل یکی از عوامل پایه ای و استحکام خانواده است.

در ملاقات خصوصی ابتدا با گفتار نرم و صمیمانه که حاکی از اشتیاق نسبت به یکدیگر است، با هم احوالپرسی کنید. در آغوش گرفتن و بوسیدن هم یکی از امور ضروری در این ملاقات ها می باشد که نشانه محبتتان به یکدیگر است.

با کلمه زیبا و دلنشین از هدیه همسرتان تشکر کنید و متقابلاً علاقه خود را به او ابراز کنید. هدیه همسرتان با عشق و علاقه به شما تهیه شده است، مبادا ارزش حقیقی آن را به واسطه هزینه کم یا اندازه کوچکش نادیده بگیرید.  

سعی کنید در این دیدارها با یکدیگر گفت و گو داشته باشید. زیرا صحبت نکردن با یکدیگر موجب سردی در روابط میان شما می گردد. ضمن اینکه با انجام این گفت و گوها، می توانید از یکدیگر شناخت بیشتری پیدا کنید و با روحیات و خصوصیات رفتاری یکدیگر آشنا شوید.

از همسر خود تعریف کنید. از نوع رفتار او، وضعیت ظاهری، از عطری که استفاده کرده است و... اینها از جمله عواملی است که بر جذابیت ملاقات های شما می افزاید و موجبات دلبستگی بیشترتان را فراهم می کند.

آنچه در دل دارید به زبان آورید و نگذارید نکات کوچکی که موجب ناراحتی شما شده است پنهان نماند. زیرا با انباشته شدن حرف های کوچک است که انبوهی از مشکلات به وجود می آیند

در سخن گفتن باید علایق همسر خود را در نظر بگیرید نه اینکه حرف هایی بزنید که تنها خودتان به آن علاقه دارید.

حتما سخن خود را با پیامی مثبت آغاز کنید. از کلماتی زیبا و مناسب استفاده کنید.  

شاد و با نشاط سخن بگویید. این هنری است که باید فرا گرفت.

ملایمت در کلام بسیار موثر است. حتماً با همسرتان با نرمی، ملایمت و گرم صحبت کنید.

نه آن قدر در پرده و مبهم صحبت کنید که همسرتان صحبت شما را متوجه نشود و نه به گونه ای صحبت کنید که از آن تندی ورک گویی آزاردهنده استنباط شود.

گفتن حرف های امیدوار کننده (البته نه دروغ) می تواند چشم انداز آینده ای روشن را در برابر همسرتان جلوه گر سازد.

گفت وگوی سالم باید دو طرفه باشد. (به این معنی که نباید همواره یک نفر صحبت کند و دیگری شنونده باشد. فرصت صحبت کردن را به همسرتان نیز بدهید.)

از اهمیت و ارزش نگاه های چشم در چشم بدون کلام هرگز غافل نشوید.

از همین ابتدای زندگی مشترک، یاد بگیرید که آنچه در دل دارید به زبان آورید و نگذارید نکات کوچکی که موجب ناراحتی شما شده است پنهان نماند. زیرا با انباشته شدن حرف های کوچک است که انبوهی از مشکلات به وجود می آیند.

قلب

سعی کنید شنونده خوبی برای صحبت های همسرتان باشید. با دقت و توجه کامل به سخنان او گوش دهید و در مواقع لازم با او همدردی و همدلی نمایید. بدین ترتیب همسر شما احساس می کند که یار و یاور و مددکار خوبی را در کنار خود دارد.

صداقت در گفتار عامل مهم دیگری است که به تداوم گفت وگو می انجامد و می تواند همسرتان را برای وارد شدن در زندگی با شما دلگرم سازد. دروغ گویی ناشی از عدم توانایی، ترس و نگرانی و ساده انگاشتن همسر است. برای جلب اعتماد بیشتر و استحکام روابط زناشویی از دروغ گویی اجتناب کنید.

برای جلب اعتماد بیشتر و استحکام روابط زناشویی از دروغ گویی اجتناب کنید.

 

لارم نیست تمام اسرار زندگی خود یا خانواده خود را با همسرتان درمیان بگذارید. اسراری را که به زندگی زناشویی شما چندان ارتباطی ندارد و آشکار شدن آن به روابط شما با همسرتان لطمه وارد می سازد، تا پایان عمر محفوظ داشته و بر ملا نسازید.

 

از قهر کردن و ترک گفت وگو بپرهیزید؛ ترک کردن گفتگو به حالت قهر باعث آسیب های روانی می گردد. ضمن اینکه در دوران عقد، ممکن است موجب تردید در ادامه زندگی مشترک شود.

 

در گفت وگوی با همسرتان هرگز از خواستگاران و خاطرخواهان قبلی خود یاد نکنید، زیرا باعث دلسردی میان شما و همسرتان می شود. (زوج های جوانی که از یکدیگر دور هستند خوب است نکات مذکور را در حین گفت وگوهای تلفنی که با یکدیگر دارند، مراعات نمایند.)

برای جلب اعتماد بیشتر و استحکام روابط زناشویی از دروغ گویی اجتناب کنید

گاهی یک نگاه محبت آمیز و تبسمی بر لب، بیشترین عشق و گرمی را به همسر می بخشد و موجب دلگرمی او برای ادامه زندگی مشترک خواهد شد. خالق دل ها، نگاه صمیمانه و عاشقانه همسران به یکدیگر را عبادت می داند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: «وقتی مرد به زن خود با محبت می نگرد و زنش به او با مهر نگرد، خداوند به دیده رحمت به آنها می نگرد.»

نوشتن نامه های عاشقانه محبت شما را به یکدیگر زیاد می کند.

در صورتی که تلفن همراه دارید پیام کوتاه را فراموش نکنید. پیام های کوتاهی تلفنی که سرشار از محبت است بر محبت و علاقه شما می افزاید.

از مناسبت های خوش، عکس بگیرید. از نامه ها، عکس ها، فیلم های زیبای این ایام به خوبی محافظت کنید و برای استحکام بیشتر پیوندتان، تا پایان عمر، هر چند وقت یک بار آنها را با هم مرور کنید.




موضوع مطلب : عقد

         نظر بدهید
سه شنبه 89 آبان 11 :: 6:31 صبح
علی محمدی

استاددانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند. آیاخداهرچیزی که وجود دارد را خلق کرد؟   شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد، استاد پرسید: آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟" شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"     استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز       وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت     کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟      استاد پاسخ داد: "البته"   شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟" استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"     شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد." در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"    زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."      و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.   نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن !




موضوع مطلب : آیا شیطان وجود دارد؟

         نظر بدهید
سه شنبه 89 آبان 11 :: 6:24 صبح
علی محمدی

                                                         9

دختر خانم ها؛ آقا پسرها؛

1. به قصد اصلاح، درمان و یا هدایت با کسی ازدواج نکنید! و فراموش نکنید ازدواج درمانگاه نیست!

چشمتان را خوب باز کنید ببینید آیا با همین خواستگارتان بدون هیچ تغییر و اصلاحی در رفتارش، عقایدش، وضع علمی و مالی‌اش می توانید زندگی کنید یا نه؟

و بر مبنای همین الان، کاملا واقع بینانه ، تصمیم بگیرید.

 

2. از سر ترحم ، کمک و دستگیری با کسی ازدواج نکنید!

 

3. از سر طمع، تفاخر و پُز دادن و مشهور شدن، با کسی ازدواج نکنید!

 

4. برای انتقام(از دیگری)، تسویه حساب، حالگیری و یا رقابت و کِنف کردن دیگری با کسی ازدواج نکنید!

 

   (متاسفانه زمینه بروز این جنس رفتارهای کودکانه کم نیست)

 

5.از سر عجز، فرار و یا با تئوری "از این ستون تا اون ستون فرجی است" ازدواج نکنید!

   (بلکه ابتدا با تدبیر و اعتماد به نفس مشکلتان را برطرف کنید.)

 

6. در امر ازدواج استخاره نکنید!

 

خوب است به خانواده ی مقابل هم در ابتدا این را تذکر دهید. »»»

 

7. برای تکمیل تیم یا گروه عروس ها یا دامادهای فامیل با کسی ازدواج نکنید!

 

   (این به فلانی و فلانی میاد... هم تیپ و...)

 

 دخترخانم ها و آقا پسرهای مجرد بهتر است که:

 

 1. قبل از انتخاب همسر، خودخواه باشید. (بعد از ازدواج فداکار)

 2. قبل از انتخاب همسر، نسبت به همسر آینده، بد بین و سخت گیر باشید. (بعد از ازدواج خوش بین و آسان گیر)

 3. از ازدواج با افراد خرافاتی و دارای عقاید عجیب غریب خودداری کنید.

 4. معمولا علاقمندی های یک طرفه ی دختر خانم ها، بی ثمر است و از عوامل اساسی و موثر در

کاهش تدریجی شانس ازدواج آنان به شمار می رود.

 5. به علاقمندی های پسرها ی زیر 20 سال اعتماد نکنید.

 6. پسرها عجله نکنند و قبل از فراهم شدن مقدمات ازدواج؛ شغل و سربازی(و نه ثروت! که ثروت اصلی اعتماد به نفس و توکل است)، به ازدواج فکر نکنند و برای انتخاب همسر هیچ اقدامی نکنند.




موضوع مطلب : ازدواج, شهاب مرادی

       نظر
پنج شنبه 89 آبان 6 :: 1:16 صبح
علی محمدی

7

استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب را به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید : به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند تقریبا 50 گرم.
استاد گفت : من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست .
اما سوال من این است : اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند : هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد میگیرد.
استاد گفت : حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری جسورانه گفت : دست تان بی حس می شود عضلاتتان به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و از این حرف همه شاگردان خندیدند .
استاد گفت : خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟
شاگردان جواب دادند : نه پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ در عوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند! یکی از آنها گفت : لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت : دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید اشکالی ندارد.
اما اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، اعصابتان به درد خواهند آمد، اگر بیشتر از حد نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.
فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید! به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید ،برآیید




موضوع مطلب :

       نظر
پنج شنبه 89 آبان 6 :: 1:7 صبح
علی محمدی

6

به گزارش شیعه آنلاین نقل قولی که می خوانید مربوط می شود به سال 1368 و پس از رحلت حضرت امام خمینی -قدس الله نفسه الزکیه - که موضع گیری آیت الله بهجت را نسبت به مقام معظم رهبری اعلام می کند.

وقتی ایشان (مقام معظم رهبری) برای رهبری انتخاب شدند عده ای به آیت الله بهجت گفتند: آقای خامنه ای جوان است برای برای رهبر شدن!

آیت الله بهجت در جواب آن عده فرمودند: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست...

دید سیاسی آیت الله بهجت بر خیلی از شاگردان ایشان پوشیده نیست و ایشان همواره بر حضور شاگردان ممتاز خود همچون آیت الله مصباح و دیگران بر حضور در عرصه سیاست تاکید داشتند.

آیت الله مصباح یزدی در این زمینه  می فرمایند بنده باید عرض کنم که بزرگ‌ترین مشوّق خود بنده در پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، خود ایشان بوده‌اند و به صورت‌های مختلف به دوستان و کسانی که در درس شرکت می‌کردند، سفارش می‌کردند که به این‌گونه مسائل اهمیت بدهند و اشاره می‌کردند که اگر کسانی که تقیّد به مسائل علمی و معنوی دارند، به این کارها نپردازند، روزگاری بیاید که جوّ سیاست اجتماع به دست نااهلان بیفتد و جامعه اسلامی را از مسیر خودش منحرف کند. حتی گاهی پیغام‌های خاصی برای حضرت امام (قدس) در ارتباط با همین مسائل سیاسی می‌دادند که در یک موردش بنده با یکی از دوستان، واسطه در رساندن این پیام خاص به حضرت امام بودیم.




موضوع مطلب :

       نظر
پنج شنبه 89 آبان 6 :: 12:48 صبح
علی محمدی

1

بارها شنیدیم از اطرافیان خود هنگامی که در یک جمع نشستیم در آن جمع اگر پسری در مورد ازدواج کردن صحبتی به میان بیاورد اکثر مردان متاهل در آن جمع می‌گویند یه موقع خیلی عذر می‌خوام خر نشی بری زن بگیری!!

متاهلین مجردان را از ازدواج نهی می‌کنند؟؟

بارها شنیدیم از اطرافیان خود هنگامی که در یک جمع نشستیم در آن جمع اگر پسری در مورد ازدواج کردن صحبتی به میان بیاورد اکثر مردان متاهل در آن جمع می‌گویند یه موقع خیلی عذر می‌خوام خر نشی بری زن بگیری یا اینکه بارها به این و آن می‌گویند عجب اشتباهی کردم زن گرفتم امروز تصمیم دارم در این مقاله به دلایل این مسئله بپردازم .

 

خب همه ما می‌دانیم معنی ازدواج برای پسرها یا دخترها در برخی زمینه‌ها مشترک و در برخی زمینه‌ها متفاوته اولین مسئله‌ای که برای پسرها در امر ازدواج مهم تلقی می‌شود حفظ مسئولیت می‌باشد و در مورد دختران اولین مسئله معمولا آزادی می‌باشد در اینجا باید به نقاط اختلاف فکر کنند و آنها را به حداقل کاهش دهند. حالا آقا پسرا زمانی که تشکیل خانواده می‌دهند به لحاظ مسئولیت پذیری بیشتر یکسری محدودیت‌ها نسبت به دوران مجردی براشون شکل می‌گیره که این طبیعیه و بایدم همینطور باشه مسلم بدونید درامد مالی مردها در دوران متاهلی چند برابر درآمد آنها در دوران مجردی می‌باشد و اگر یک همسر خوب اختیار کرده باشند به خیلی چیزا می‌رسند که در دوران مجردی آن چیزها را نداشتند بعد از یک مدتی که از زندگی گذشت مردها به این فکر می‌رسند که خوب منی که مثلا الان فلان میزان درآمد دارم و فلان ماشین و فلان جا هم خونه دارم چه کاری بود زن بگیرم اگه مجرد بودم که بیشتر لذتش رو می‌بردم تا الان که صبح تا شب باید کار کنم اما جالب اینجاست که همین آقا به این فکر نمی‌کنه چرا زمانی که مجرد بود این تشکیلات رو نداشت پس اگر مسئولیت زندگی مشترک به دوش او نبود مسلما فقط به اندازه تامین نیازهای خودش تلاش می‌کرد نه بیشتر.

  پس به این درامد و این امکانات نمی‌رسید البته این درمورد افرادیست که دستشون تو جیب خودشونه نه جیب پدرشون.

به هر حال نگاه کردن به ازدواج از دید هوس اشتباهه چون هوس مقطعی می‌باشد و زود گذر، کسی شما آقایون را مجبور به ازدواج نکرده، کرده؟ پس به خاطر داشته باشید شما خودتان خواسته‌اید اما اینم در نظر داشته باشید ازدواج یک ریسک بزرگیست در زندگی اگر همسری انتخاب کنید که از هر نظر ایده‌ال باشد شما را به عرش می‌برد مردان بزرگ همیشه زنان بزرگی داشتند و بالعکس اگر یک انتخاب ناصحیح انجام دهید از عرش به فرش سقوط. اولین معیار را بر پایه صداقت، صبر، تقوا و سایر خصوصیات باطنی بگذارید بعدا برید سراغ ظاهر.

 

هیچوقت همسری انتخاب نکنید که از شما زیباتر باشد یا از نظر مادی و سطح تحصیلات از شما برتر باشد، همسری انتخاب کنید که در سطح شما باشد حتی المقدور کمی پایینتر تا بتواند به شما تکیه کند و شما را در تمامی مراحل زندگی قبول داشته باشد .

قبل از ازدواج سعی کنید اول خودتون را بشناسید و سپس سعی کنید با توجه به شناختی که از خود پیدا کردید همسری را انتخاب کنید و او را بشناسید عجله نکنید اکثر این احساساتی که فکر می‌کنید دوست داشتن و علاقه است و یا شاید عشق احساساتی مجازی بیش نیستند که بعد از 6 ماه زندگی از بین رفته و جای خود را کم کم به احساست حقیقی می‌دهند اگر همسر خود را نشناخته باشید تازه اون روزی که احساسات حقیقی شما شکل گرفت می‌بنیید که معیار انتخاب شما اشتباه بود و دیگر یک عمر سوختن و ساختن بهمراه دارد. مسلم و پر واضح است که یکسری از شناخت‌ها در طول زندگی بدست می‌آید و قبل از ازدواج مشخص نمی‌شود حتی این درمورد شناخت فردی هم صادقه یعنی شما برخی رفتارهاتون رو زمانی می‌شناسید که وارد زندگی مشترک شده‌اید این درمورد خودتون بود در مورد شناخت دیگری که جای خود دارد.

 

زیاد می‌بینم و می‌شنوم که سایرین در مورد فلان شخصی که مشکل داره می‌گویند زن که بگیره خوب می‌شه تازه اگر ازدواج کرد و خوب نشد می‌گن بچه دار که بشه خوب می‌شه و درآخرم باز می‌گن طلاق که بگیره خوب می‌شه جالبه، خواهشن اگر می‌خواهید انسان موفقی باشید به اینگونه حرفها توجه نکنید اگر احساس می‌کنید ضعفی دارید باید قبل از ازدواج اون ضعف رو برطرف کنید حتی مسائل کوچک به عنوان مثال خیلی از پسرها بد غذا هستند و همه جور غذایی نمی‌خورند خوب اطرافیان می‌گویند زن که بگیره دست پخت زنشو مجبور بخوره ای بابا این مسئله چه ربطی به ازدواج داره اگرم اونروزی که ازدواج کرد و اون غذا رو خورد به خاطر این نیست که چون همسرش این غذارو جلوی اون گذاشته، این کارو انجام میده به خاطر اینه که چون در ابتدای زندگی دو نفر بیشتر نیستند حالا اگر قرار باشه یکی از آنها هم سر سفره نیاید که دیگه نشد زندگی. و البته دلیل کم رنگ دیگری هم دارد و اون مخارج زندگی که باعث میشه هر انچه که هست رو با جان و دل نوش جان کند.

سخن آخر:

باز هم یاداور می‌شوم ازدواج بزرگترین ریسک در طول زندگی انسان است در انتخاب همسر دقت کنید اگر ازدواج کردید و زندگی بدی دارید دلیل نمیشه دیگران را از ازدواج منع کنید. در مورد امر ازدواج آینده‌نگر باشید اما گام به گام پیشروی کنید و عجله نکنید اکثر مواقع زندگی بعد از ازدواج اون چیزی نیست که قبل از ازدواج بهش فکر می‌کردیم بلکه دقیقا چیزایی هستش که ما بهشون فکر نمی‌کردیم پس دقت کنید. در انتخاب همسر هم باید منطق به خرج داد و هم احساس اما کفه منطق در ترازو باید سنگین‌تر باشد. خودشناسی یک هنر محسوب می‌شه انسانی موفقه که بتونه خودش رو بشناسه پس امیدوارم هنرمندان قابلی باشید. زیاد سخت نگیرید همه اینها زودتر از انچه فکر کنید می‌گذرد.




موضوع مطلب : ازدواج

       نظر
پنج شنبه 89 آبان 6 :: 12:40 صبح
علی محمدی

زندگی طلبه‌های معصومیه قم‌

حوالی ظهر یکی از روزهای گرم تابستانی که هوای قم حسابی گرد و غباری بود به یکی از ده‌ها مدرسه علمیه این شهر می‌روم تا از نزدیک با زندگی طلبه‌هایی که حسابی نسل سومی هستند، آشنا شویم. مدرسه معصومیه را به این خاطر انتخاب کردم که تنها در این مدرسه می‌توان طلبه‌هایی را پیدا کرد که زمانی به جای حوزه در دانشگاه درس می‌خوانده‌اند. از آنجا که فصل تابستان است و طبیعتا کلاس و درس حوزه‌ها تعطیل است، چندان نمی‌توان رفت و آمد طلاب را در حیاط بزرگ مدرسه دید. با این حال اما مدرسه تعطیل نیست و برخی از طلبه‌ها را می‌توان در اینجا پیدا کرد و با آنها گپ زد.
سیدمحمد موسوی، طلبه پایه 2 این مدرسه که در ساختمان شهید بهشتی مدرسه (محل اسکان طلابی که قبلا دانشجو بوده‌اند)‌ سکونت دارد در پاسخ به این سوال که «از صبح تا شب تو چگونه می‌گذرد؟» می‌‌گوید: «خب ببینید هر طلبه‌ای برنامه خاص خودش را دنبال می‌کند. من به شخصه به عنوان یک طلبه دانشجو اولویتم را بر مسائل درسی و تقویت بنیه علمی خودم در حوزه بنا گذاشته‌ام. ما در پایه دوم بیشتر ادبیات عرب را می‌خوانیم. همچنین مطالعه مطبوعات و نشریات از دیگر برنامه‌های روزانه‌ام است که سعی می‌کنم آن را همیشه و در هر شرایطی دنبال کنم».
او در ادامه درخصوص برنامه‌هایش در ایام اوقات فراغت گفت: «از آنجا که بحمدالله مدرسه ما برنامه‌های خوبی برای اوقات فراغت تدارک دیده، از این جهت مشکلی نداریم. مدیر مدرسه با رایزنی‌هایی که با مراکز فرهنگی مختلف داشته، واقعا در این خصوص موفق عمل کرده، ضمن آن که در مدرسه ما جایگاه ورزشی مناسبی هم برای طلبه‌ها ایجاد کرده‌اند که جا دارد به همین خاطر از ایشان و اقداماتشان تشکر کنم».
روحانی تافته جدا بافته نیست!
این طلبه جوان به نکته جالبی هم اشاره می‌کند: «بعضی از مردم بویژه نسل سومی‌های امروز جامعه ما فکر می‌کنند، روحانیت قشر خاصی است که خود را برتر از مردم می‌داند و به نوعی تافته جدابافته است، در حالی که واقعا این طور نیست. بله! البته قبول دارم که عملکرد برخی از ما روحانیون باعث ایجاد این ذهنیت در بین مردم شده، اما خود من به عنوان کسی که از دانشگاه وارد حوزه شده‌ام می‌گویم که روحانیت هم مثل دیگر اقشار مردم است، نه ادعایی دارد و نه برای خود شانیت خاصی قائل است. روحانیت هم مثل دیگر مردم، مثل یک معلم وظیفه و مسوولیتی دارد که باید بکوشد آن را به نحو احسن انجام دهد، همین».
تدریس زبان انگلیسی برای طلبه‌ها
توحید پاشازاده، طلبه پایه سوم که فارغ‌التحصیل رشته ادبیات انگلیسی دانشگاه تبریز است، با بیان این کوهنوردی، شنا، ورزش صبحگاهی و... را ازجمله فعالیت‌های تفریحی‌اش عنوان می‌کند؛ «خدا واقعا من را دوست داشته که خواسته تا در رشته زبان درس بخوانم، چراکه الان همین رشته به کارم آمده و باعث شده من در قالب فعالیت‌های جنبی‌ام در کنار کارهای مربوط به ترجمه متون و مقالات انگلیسی، بتوانم در خود مدرسه و نیز در داخل شهر تدریس زبان داشته باشم. در حال حاضر هم بسیاری از هم‌درسی‌هایم رشته و گرایشی تخصصی دارند و این‌طور نیست که فقط سرگرم درس و بحث باشند و از دیگر امور غافل».
جوان‌ها روحانیت را قبول دارند

از او راجع به نگاه نسل جوان امروز کشور به نهاد روحانیت پرسیدم که پاسخش‌ این‌گونه بود: «طبیعی است که برخی از جوان‌ها نگاهشان به روحانی‌جماعت منفی باشد، دلیل آن هم برمی‌گردد به این که وقتی من طلبه و من روحانی که لباس روحانیت پوشیده‌ام، طوری عمل کنم که در شان روحانیت اصیل نباشد، یا این که گفتارم با واقعیت زندگی شخصی‌ام همخوانی نداشته باشد، طبعا مردم عادی هم برداشت دیگری از حقیقت روحانیون پیدا می‌کنند و چه بسا به کلی از روحانیت زده شوند. با این حال از آنجا که من با جمع‌های جوانان زیاد ارتباط داشته‌ام و دارم می‌توانم به شما بگویم که بیشتر جوان‌ها روحانیت را قبول دارند، اما خب انتقاداتی هم دارند که باید به آنها توجه کرد و این خودانتقادی باید حتی در حوزه هم شکل بگیرد».
مباحثه خیلی کمکمان می‌کند

قاسم هدایتی، طلبه کرمانشاهی پایه ششم حوزه است. از او درباره کتاب‌های درسی‌اش می‌پرسم که می‌گوید: «به غیر از لمعتین ما قواعد فقه، ادبیات عرب، اصول فقه و سپس مکاسب شیخ انصاری را می‌خوانیم که به تدریج مطالب عمیق‌تر و تا حدودی هم دشوارتر می‌شود که اگر البته در طول سال تحصیلی به تدریج مطالعه شوند چندان هم سخت نیستند. این را هم بگویم که فضای تحصیلی در حوزه برخلاف دانشگاه طوری است که کمتر طلبه‌ای مجبور می‌شود شب امتحان را تا صبح برای مطالعه دروس نخوانده‌اش سر کند، ضمن آن‌که مباحثات مستمر میان طلاب و نیز شیوه تدریس مفهومی در حوزه باعث می‌شود که طلاب در گذراندن واحدهای درسی خود موفق باشند و ناخودآگاه به سمت پژوهش‌گری که نیاز امروز حوزه است، کشیده شوند، این از دیگر محسنات حوزه است».

دو آفت جدی
از او راجع به مهم‌ترین نقاط ضعف حوزه امروز می‌پرسم که در جواب چنین می‌گوید: «البته پاسخ به این سوال شما را باید مردم عادی‌ای که بیرون از گود نشسته‌اند، بدهند. با این حال آنچه به عقل ناقص من می‌رسد، این است که باقی ماندن نگاه سنتی در بخشی از بدنه حوزه و نیز دچار شدن به آفت روزمرگی و بی‌‌تفاوتی باز هم در بخشی از حوزویان از جمله نقاط ضعفی است که البته قابل تعمیم به همه حوزویان نیست، با این حال آنچه که جای امیدواری دارد، این است ‌که هم‌اکنون نسل جدید حوزه با نوعی روشنفکری اسلامی و دغدغه مسائل روز می‌کوشد، پاسخگوی خلا‌های موجود در جامعه اسلامی‌مان بویژه در ارتباط با جوانان باشد».

6 ساعت مطالعه + مباحثه‌

محمد‌رضا علوی‌منش، طلبه پایه پنجم است. او با اشاره به این‌که به طور متوسط روزانه 5 الی 6 ساعت را به مطالعه دروس مربوطه‌اش اختصاص می‌دهد، می‌گوید: «شیوه مطالعه ما این‌گونه است که پس از تدریس استاد ما دو کار را به طور جدی برای تقویت بنیه علمی‌مان انجام می‌‌دهیم؛ یکی مطالعه خود کتاب منبع و نیز سایر کتب مربوطه است. دیگری مباحثه درسی بین دوستان هم‌حجره‌ای است که این هم تاثیر بسیاری در جا‌افتادن مطالب برای ما دارد».

زی طلبگی‌ام آرزوست‌
وی همچنین در ادامه صحبت‌های خود بر ضرورت رعایت کردن زی‌ طلبگی در حوزه تاکید کرد و گفت: ‌«زی طلبگی این نیست که خدای ناکرده کسی تارک دنیا شود و از جامعه خود فراری باشد، بلکه منظور این است که یک طلبه در حد مردم عادی جامعه و در حد و حدود اقشار ضعیف و کم‌‌درآمد زندگی کند و همچون حضرت امام(ره)‌ و دیگر بزرگان ساده‌زیستی را سرلوحه خود قرار دهد. به قول یکی از دوستان طلبه‌ به جای استفاده از پژو باید پیکان سوار شود تا دید مردم با توجه به هجمه سنگینی که علیه روحانیت است،‌ منفی نشود».
شهریه برکت دارد
نادر احمدی، طلبه پایه سوم است و البته هنوز هم به قول خودش صفرکیلومتر!‌ از او درباره دخل و خرج زندگی طلبگی پرسیدم که اظهار داشت: «همه طلبه‌ها زندگی‌شان از طریق شهریه تامین می‌شود که برای افراد مجرد تقریبا نصف متاهلین در همان پایه تحصیلی است. شهریه هم آن قدری نیست که بشود با آن در رفاه نسبی به سر برد، اما خب به دلیل برکتی که دارد
و من به این برکت اعتقاد کامل دارم ‌ می‌تواند با حفظ شرط ساده‌زیستی یک زندگی را بچرخاند. البته الان برخی از طلاب هستند که در کارهای اداری رفته یا مثلا قاضی و استاد شده‌اند که درآمدشان هم بدک نیست، اما من به شخصه به این شهریه کم راضی هستم و امیدوارم لیاقت دریافت همین وجوه شرعی را هم داشته باشم و خدمتی ولو کوچک به دین و مکتب داشته باشم».

وبلاگ‌نویسی با طعم ورزشی!
حسین عجمی طلبه پایه هشتم حوزه است. خودش که می‌گوید فوتبالی است و هر هفته یک جلسه با دیگر دوستان ‌طلبه‌اش در سالن فوتبال بازی می‌کند. جالب این که او یک طلبه وبلاگ‌نویس هم هست که از قضا اسم وبلاگش هم بی‌ارتباط با علاقه شخصی‌اش نیست: «طلبه ورزشکار».

او که در حال حاضر با دفتر توسعه وبلاگ دینی که به همت جمعی از طلاب جوان و خوش‌فکر حوزه در قم شکل گرفته، همکاری دارد، درباره حس و حالش از زمانی که دوران طلبگی را آغاز کرد، می‌گوید: «من خودم اصلا اهل قاین هستم، اما در سال 1379 به دلیل علاقه‌ای که به کسوت روحانیت و کسب معارف الهی داشتم به قم آمدم و در همین مدرسه درسم را آغاز کردم. اوایل کمی دوری از خانواده برایم سخت بود، اما کم‌کم با دوستانی که پیدا کردم این دلتنگی کم‌رنگ‌تر شد و در عوض فضای صمیمی حجره‌مان به من نشاط و تحرک دوچندانی ‌بخشید».

از او می‌پرسم اگر زمان به عقب برگردد آیا باز هم به قم و حوزه می‌آیی؟ می‌گوید: «صددرصد! شاید بعضی‌ها فکر کنند چون برخی از مردم به روحانی‌جماعت تکیه‌کلامی می‌اندازند و برخورد نامناسبی دارند، ما از طلبگی و دنیای روحانیت خسته شده و کنار می‌کشیم، حال آن که اصلا این طور نیست، چرا که طلبگی چنان ذوق و شوقی در آدم ایجاد می‌کند که تا آخر عمر با او می‌ماند، همان‌طور که یک روحانی تا آخر عمرش روحانی است برخلاف دانش‌آموز و دانشجو که قاعدتا دوره محدودی را شامل می‌شود.»

 




موضوع مطلب : زندگی طلبه‌های معصومیه قم‌

       نظر
یکشنبه 89 خرداد 30 :: 7:37 عصر
علی محمدی

 8

ضمن عرض تبریک میلاد پر برکت بانوی عالم وجود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خدمت شما کاربران گرامی ، نظر شما را به مصاحبه با سرکار خانم انجوی امیری همسر محترمه حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد ، که توسط گروه یاس انجام شده ، جلب می نماییم.

 

خودتون رو معرفی کنید ؟

عارفه انجوی امیری

 

سال تولدتون ؟

مابین سال های 1300 تا 1400

 

مدرک تحصیلی تون ؟

لیسانس حقوق ، البته الان توی رشته ام کار نمی کنم ، 10 سال معلم هستم . چون بستر کار فرهنگی در مدارس ، خصوصا دبیرستان وسیع تر و مهیاتر بود و من همه علاقه ام در کار فرهنگی است.

 

چی تدریس می کنید ؟

عربی و فلسفه و منطق و کلاس های پرورشی در مقطع دبیرستان

 

چند ساله که ازدواج کردید ؟

8 اسفند 1367 ، روز تولد آقا سید

 

آقا سید چطور آقا سید شدند ؟

اگر منظور شما لفظِ آقا سیده باید بگم که از زمان جنگ به بچه های سید ، آقا سید می گفتند البته برای احترام و بعد از جنگ هم توسط بعضی از دوستان نزدیکشون به بقیه انتقال داده شد اما اگر منظورتان این هست که چطور به این مقام و شخصیت رسیدند ، اول بخاطر تربیت متعهدانه پدر و مادر و بعد هم دانشگاه واقعی جبهه و همنشینی با شهدا و همه اینها البته در پرتو لطف خدا و اهل بیت سلام الله علیهم

 

هیچ شده آرزو کنید ای کاش ایشون مسئولیت به این سنگینی نداشتند ؟

نه اصلا ، زندگی با این چیزها شیرینه ، چیزهایی که بعضیا فکر می کنند سخته ، اون طوری زندگی پوچ و بی معنی می شد ، چون الان احساس وظیفه می کنم و اصلا دوست نداشتم این مسئولیت نبود که من هم وظیفه ای در قبالش نداشته باشم.

 

دوست داشتید مثل یه فرد عادی هر روز برن اداره و برگردن؟

البته این بحث سلیقه ای هست ، من به شخصه دوست نداشتم زندگی مون اون مدلی باشه ، البته به خودشون هم گفتم خصوصیاتی دارن که من خیلی دوست دارم ، البته همه آدم ها ایرادهایی دارن ولی خوبی هاشون صدها برابره . خوبی هاش چیزهایی هست که من خودم می خواستم ، موردهایی تو بعضی مردها می بینم که الحمدالله تو ایشون نیست.

 

به نظرتون چرا جوون های زیادی به ایشون علاقه دارن و هر هفته پای صحبتهاشون می شینند ؟

من فکر می کنم اخلاص ، اخلاص که آدم رو حفظ می کنه ، بی مزد و منت کار کردن و ساده بودن ، از کسی چیزی نخواستن ، برای تبلیغ توی گرما به جنوب رفتن و توی سرما به مناطق سردسیر رفتن و نیازی هم نیست که کسی بدونه ، خدا می دونه و اون تاثیری رو که باید روی قلوب می زاره

 

خریدهای خونه با کیه؟

ما اصلا زیاد خرید نداریم چون خونه نیستیم ، ولی هر کسی که وقت کنه

 

مشارکت شما در پیگیری اهداف کانون با آقا سید به چه نحوی است ؟

نظری: 100% ولی عملی: او خیلی کار می کنه ما حتی یک دهم او هم نیستیم ، من خیلی دوست دارم مثل او کار کنم ، لازمه ی این همه کار انگیزه بالا و اخلاص هست ، آرزومه که بتونم این طوری مثمر ثمر باشم.

 

مصرف ماهیانه چای تون چه قدره ؟

خیلی زیاد ؛ جزء چیزهایی که زود تموم میشه . مثلا ما 5 کیلو برنج رو تا یک سال حتما داریم چون زیاد خونه نیستیم ولی معمولا ما همیشه چای و قند نداریم و همیشه آقا سید تهیه می کنند ولی فوری تموم میشه ؛ یادمه روز معلم 11 اردیبهشت یکی از بچه ها یه بسته چای گلابی آورد و تا آخر اردیبهشت تموم شد.

 

دو خط موازی تا کی قراره بهم نرسن؟

از اون سوال ها بودا ..... تو بهشت بهم می رسن

 

مزاحم تلفنی هم دارید ؟

قبلا داشتیم ولی الان که شماره می افته نه نداریم ؛

یه خاطره هم از اون موقعی که آقا سید موبایل نداشتن و مزاحم تلفنی داشتیم ، دارم که یادمه یه بار آقا سید خونه نبودن ، شب بود ، تلفن زنگ زد من پریدم تلفن رو برداشتم ، دیدم آقا سید پشت خط شروع کرد به روضه خوندن ، اول جا خوردم ، بعد فهمیدم که مزاحم تلفنی بوده و صدای آقا سید رو پشت گوشی گذاشته بود.

 

چند درصد تلفن هایی که به منزلتون میشه مربوط به شماست ؟

30 الی 40 درصد ؛ معمولا خونه نیستیم ، وقتی هم باشیم می ره رو پیغام گیر ، پیغامشون رو می زارن و سعی می کنم حتما بهشون زنگ بزنم

 

چه کسی رو به عنوان الگوی خودتون در زندگی قرار دادین؟

پدرم و آقا سید ؛ چون قبل از آقا سید پدرم رو داشتم ، پدرم الگوی معنوی و بزرگ و تمام عیارند و من بیشتر صفات متقین رو در وجود ایشون می بینم که روز به روز بیشتر می شه . ولی در کل بعضی از خصوصیات در آقا سید قوی تره و بعضی در پدرم.

 

اگه الان بهتون بگن چشمتون رو ببندید توی یک ثانیه می رید جایی که دلتون می خواد ، کجا می رفتید ؟

مدینه رو خیلی دوست دارم ؛ مسجد النبی حرم پیغمبر (ص) خیلی باصفاست ، انشاالله خدا قسمت همه کنه ؛ یادمه سالی که مکه مشرف شدیم هوا خیلی گرم بود ولی وقتی روی سنگ فرش های مسجد النبی قدم می ذاشتیم احساس می کردم روی ابرها هستم و همش می گفتم خدایا این روزها رو ازم نگیر و الان هم که فقط یاد و خاطرش هست.

 

آینده کانون رو چطور می بینید؟

انشاالله خدا کمک می کنه و تا ظهور حضرت مهدی (عج) می مونه و متصل میشه ، انشاالله که به شخص وابسته نباشه و نیروها با اخلاص کار کنند و از یارای امام زمان (عج) باشند.

 

گروه یاس رو تا چه حد می شناسید؟

خیلی کم ، در حد 2 یا 3 نفر رو با اسم . البته دورادور از فعالیت هاشون اطلاع دارم ، اگر نزدیک نیستم ولی می فهمم که بچه ها تو گروه های مختلف کانون کار می کنن و ازشون هم تشکر می کنم که البته نیازی به تشکر من نیست . انشاالله که با اخلاص باشه که اگه بی اخلاصی باشه خستگی می یاره ، انتظار تشکر و تقدیر می یاره ؛ و من همیشه به بچه ها گفتم مهمترین فاکتوری که باید توی دعاهامون داشته باشیم اخلاص برای تمام گروه هاست.

 

دوست دارید عضو گروه یاس بشید؟

نه ! شاید چون فرصتش نیست انگیزش هم نیست ، اینترنت دنیای جدیدیه و خودش آدمی رو می خواد که تمام وقت یا نیمه وقت دنبال کار باشه. البته آقا استثناند که در همه کارها هستند.

فقط یه توصیه به عزیزانم در گروه یاس دارم با توجه به این ولادت و اون اینکه حواسشون باشه که یک یاس کبود و خسته دل نگران اعمال من و شماست پس مراقب باشیم مثل اون همیشه یه یاس پاک و آسمونی بمونیم

 

 اگر هم سن و سال بچه ها بودید ، دوست داشتید توی چه گروه یا واحدی کار کنید ؟

تبلیغات و بعد خیریه

 

یه نصیحت به بچه های اینترنت ؟

من در اون حدی نیستم که بخوام به بچه ها نصیحت کنم ؛ ولی اخلاص ، برای خدا کار کردن ، هر چیزی تو زندگی برای خدا نباشه یه روز آدم ازش خسته می شه ، چون این دنیا نمی تونه جواب گوی کارهای آدما باشه ، من خودم دوست دارم به بچه ها سر بزنم یا دیدنی شون برم ولی فرصت ندارم . بهشون می گم انشاءالله بریم تو بهشت اون جا به همه چیز برسیم . برای خدا وضو بگیرن بشینند پای اینترنت ، قرآن بذارن بالای کامپیوترشون ، یه بسم الله بگن و شروع کنند که اگه خدای نکرده به خاطره دلش خواست یه چیزی رو بشنوه یا چیزی رو ببینه که نباید ، برای این لذت های چند دقیقه ای خدا و قرآن بالای سرش رو نفروشه . فکر کنم عامل بازدارنده خوبی باشه . و مورد دیگه این که فقط در حد نیاز از اینترنت استفاده کنند و تا نیمه های شب وقتشون رو تو اینترنت به بطالت نگذرونند و خدای نکرده نکنه اینترنت جای عبادت و درس خوندنشون رو بگیره و در حقیقت کامپیوتر در اختیار آنها باشه نه آنها در اختیار کامپیوتر !

حتی مسائل معنوی سایتهای خوب نیز باید انگیزه عمل بیشتر و نهایتاً حال و لذت بیشتر در عباداتی چون نماز شب باشد نه جایگزین آنها !

 

اگه بخواید جوون ها رو راهنمایی کنید چه معیارهایی رو برای انتخاب همسر بهشون پیشنهاد می کنید ؟

همون معیارهایی رو که آقا سید توی بحث ازدواج گفتن ؛ تحصیلات ، نزدیک بودن سن ، نزدیک بودن از لحاظ فرهنگی و ایمان که حقیقتاً ایمان مهمترین فاکتوره . البته دو نفر مثل هم که هیچ وقت پیدا نمی شه ؛ من خودم تو امر مشاوره هستم ، دیدم اونهایی که ایمان رو نادیده گرفتن شکست خوردن . ایمان می تونه همه کاستی ها و چاله چوله ها رو پر کنه . اگه عشق باشه و با ایمان دو قفله اش کنند هیچ وقت این قفل باز نمی شه . مثلاً اگر قیافه عامل عشق باشه بعد از مدتی برای آدم عادی می شه و به مرور زمان کمرنگ تر می شه ولی اگر ایمان عامل جاذبه این دو نفر باشه روز به روز عشقشون بیشتر می شه چون هر قدر هم طرف مقابل بخواد قایم کنه بالاخره طرفش می فهمه و روز به روز زوایای جدید و زیباتری از وجود او می بینه وطبعاً علاقه اش هم به طرف بیشتر می شه .

 

با توجه به جواب قبل و این که مدت زیادی از ازدواجتون می گذره ، آیا همه چیز براتون عادی نشده ؟

نه به هیچ وجه هیچ چیز عادی نشده ، علاقه ام صدها برابر هم شده ، خودش می دونه !

 

آقا سید مالک چند تا خونه و ماشین هستند ؟

( خنده ) هیچی . ماشین که مال خودشون نیست کسی داده دستشون ؛ خونه هم مال خودشون نیست . ما 2تا خونه توی مشهد و 9 تا توی شیراز عوض کردیم . یادمه سر صحبت که شد گفتن مگه من دیونه ام که توی دنیا خونه بخرم!! اون موقع حرفش رو زیاد توجه نکردم ، ولی بعداً فهمیدم منظورشون چیه .

 

اگر قرار باشه برید تفریح ، چه شهری رو برای تفریح انتخاب می کنید ؟

هیچ وقت قرار نیست بریم تفریح ! چون اصولاً دوست ندارم ، علاقه ندارم و هیچ وقت آرزو نکردم کاش می شد می رفتیم تفریح ؛ البته این یک علاقه شخصی است و در مورد جاهای دیگه هم صدق نمی کنه ، مثلاً سفر به مشهد برام جزء بزرگترین تفریحات است .

 

نقش شما در فرستادن آقا سید به جبهه چقدر بود ؟

( خنده ) هیچی ، آقا سید رو خدا فرستاد ؛ در سایه الطاف الهی ، پدر و مادرشون بودن که زحمت اصلی رو کشیدند که ایشون رو این طوری تربیت کردند .

 

وقتی آقا سید مجروح شدند ، عکس العمل شما چی بود ؟

 ما سال 67 عقد کردیم و ایشون قبل از سال 67 مجروح شدن و مجروحیتشون طوری بود که حتی خانواده اش هم متوجه نمی شدند . ، اگر بیمارستان می رفتند ، خودشون رو معرفی نمی کردند که پدرشون نفهمن چون غصه می خوردن و براشون خیلی مهم بود که پدرشون ناراحت نشن . الان هم این طوری است .

یادمه یه روز سر درد داشتن و به من گفتن برام قرص بیار ، تا رفتم پیدا کردم همون موقع پدرشون اومدن خونه . بعد من که رفتم بهشون قرص بدم گفتند : این قرص برای چیه ؟! گفتم : خودت گفتی برام قرص بیار .... !! بعد فهمیدم برای این بود که پدرشون ناراحت نشن . این قدر مواظبند که حتی پدرشون از یک سر دردشون اطلاع پیدا نکنند . پدرشون هم ایشون رو خیلی دوست دارند . عشق و محبتشون به آقا سید خیلی زیاده . حتی بیشتر از علاقه آقا سید و صد در صد این طوریه ، چون پدر و مادر خیلی بشتر بچه رو دوست دارند تا بچه پدر و مادر رو .

 

در دوران تحصیل از لحاظ درسی دانش آموز ممتاز بودید ؟

باید از خودم تعریف کنم ؟!! از دبستان تا سوم راهنمایی رتبه اول بودم . توی دبیرستان رتبه اول نبودم ولی معدم ../19 بود .

 

چند بار کنکور دادید تا بالاخره قبول شدید ؟

دوبار، سال اول تجربی بودم ، سال دوم هم تا آخرهای دی ماه تجربی خوندم ولی نظرم عوض شد و چون خیلی دوست داشتم برم الهیات رفتم رشته انسانی که متاسفانه الهیات هم به خاطر مسایلی نشد و رفتم حقوق .  

 

رتبه شما تو کنکور چند بود ؟

441

 

تا حالا آقا سید برای سفرهای مشهد چند بار پارتی تون شدن ؟

از اونجایی که خواهران همیشه لطف دارند ، منم در خدمتشون هستم . هر وقت امام رضا (ع) بطلبند همونه . البته ما خودمون رو جُل می کنیم .

 

اولین بار که چشمتون به خونه خدا افتاد چه حسی داشتید ؟

احساس ها رو نمی شه گفت ، جزء مقوله هایی هست که چشیدنیه ، مخصوصاً وقتی که مردم کعبه رو می بینند و به سجده میرن . آدم اونجا به بی ارزشی خودش پی می بره و عظمت اونجا آدم رو می گیره .




موضوع مطلب : مصاحبه باهمسرحجت الایلام انجوی نژاد

       نظر
یکشنبه 89 خرداد 30 :: 7:36 عصر
علی محمدی

                                                                          ش

نام؟ سید محمد انجوی نژاد

شغل ؟ مبلغ مرگ ، مسئول دفاع از عزرائیل ، مسئول یادآوری کل نفس ذائقة الموت

مستمع مورد علاقه ؟ همه مردم

تا حالا ضایع شدید؟ کی و توسط چه کسی؟ آره ! توسط مامانم وقتی ازشون متولد شدم.

چه لباسهایی رو اصلا نمی پوشید ؟ تیشرت رکابی

اگه آقا سید نبودید دوست داشته چیکاره باشید ؟ امام خمینی

اگه وزیر شدید چه کسی رو معاون خودتون انتخاب می کنید؟ من وزیر نمیشم چون اعتقاد دارم برای وزارت خلق نشدم.

تا حالا کسی رو به قصد کشت زدید؟ آره ! یه عراقی

تا حالا کسی کتک تون زده ؟ آره ! معلمم ، بابام و یه عراقی

بدترین سوتی که تا حالا دادید؟ ما که خودمون ابا سوتیئیم.

بدترین نمره ای که تا حالا گرفتید ؟ 2 گرفتم از حسابداری صنعتی 2 چون مریض بودم.

وقتی تو ماشین هستید بیشتر چه نوارهایی گوش می دید؟ سخنرانی

بیشترین سرعتی که تا حالا با ماشینتون رفتید؟ بیشتر از 140 نمیره وگرنه بالاتر هم می رفتم.

راستی پیکان نو مبارک ! مال من نیست ، مال کانونه ، مجبوریم نو کنیم تا گارانتی داشته باشه ، چون همش تو سفرم (سفر تبلیغی) واسه اینکه خرجش زیاد نشه.

آخرین شیء خونه تون که خراب شد؟ چون ما زیاد استفاده نمی کنیم خیلی چیزی خراب نمیشه اما این اواخر کولر.

 ترکش رو تعریف کنید ؟ مال خمپاره است ، وقتی میخوره به آدم ، آدم اوف میشه.

اگه کسی پای منبرتون پفک رو با صدای بلند بخوره چیکار میکنید؟ رو منبر بهش میگم یواشتربخورید ، صداش نمیاد ، بوش میاد.

بیشتر دوست دارید حرف بزنید یا حرف گوش بدید؟ اگه کسی خوب صحبت کنه بیشتر دوست دارم شنونده باشم و درغیر اینصورت دوست دارم حرف بزنم.

انگیزتون از اینکه براتون موبایل خریدن چی بوده؟ مردم کار داشتن ، منم هیچوقت خونه نبودم ،تنها وسیله ارتباطیم با مردم همینه.

 باحال ترین پی امی که دریافت کردید؟ یه پی ام از یه فرد ناامید دریافت کردم ، بعد از اینکه جوابشو دادم ، تو پی ام بعدیش اثری از ناامیدی نبود.

بهترین وبلاگ؟ وبلاگ واحد شهدا

رابطه صادق حجازی با وبلاگ؟ مثه رابطه بادمجون با آسفالت

پنج تا کتاب؟ قرآن ، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه ، رساله لقاء الله ، قلعه حیوانات نوشته جرج ارول

پنج تا وبلاگ؟ وبلاگ واحد شهدا ، الابرار، فاران، زلزله، شاعرانه

پنج تا فیلم؟ عروسی خوبان ، آژانس شیشه ای ، دیده بان ، بازی (آمریکایی)، شیطان

 با این کلمات یاد چی می افتید ؟

احد پاریابی : خنده و خستگی

رهپویان دات کام : اینترنت

آچار فرانسه : محمد خدایاری

منبر : حضرت زهرا سلام الله علیها

چایی : خستگی ، تشنگی

اکبر بانشی : نبوغ جوانی

زرشک : پاداش منبرهام

قاسم : رییس گروه ناصر

کاروان مشهد : امید و آرزو

 به چه چیزی تا حالا تو عمرتون اصلا فکر نکردید؟! به همه چی فکر کردم ولی به چیزی که اهمیت نمیدم خوراکه.

 شما چه مشکلی داشتید که کانون رو درست کردید؟ استعدادشو داشتم.

 به نظر شما افراد و مجموعه هایی که تمایل دارند کار فرهنگی بکنند باید چه خصوصیات و پیش شرطهایی داشته باشند؟

 قبل از هرچیز باید درد دین داشته باشند و کسانی باشند که اول به توانائیهای خودشون پی برده باشند ، توانائیهای جسمی ، فکری ، اخلاقی و عملی و شرح صدر داشته باشند.

 یاسته یا آرویته؟ تقواته

 بقالی با معاونت در یک کانون فرهنگی چه رابطه ای داره؟

 اگر درد دین باشه یه بقال هم می تونه معاون باشه.

 تفاوت کانون شما با ان جی اُ چیه؟

 ان جی ا ها اول رسمی می شوند بعد نیرو می گیرند اما کانون ابتدا نیرو جذب کرد و بعد رسمیت پیدا کرد.اهداف ما اهداف ایدئولوژیک بلند مدت هست : زمینه سازی برای ظهور اما ان جی ا ها اهدافشون مقطعی ، اجتماعی و هنریه ، فقط در اهداف معنوی ما و ان جی ا ها مشترکیم.

 حسینه تاریکش بهتره یا روشن؟ روشن

 بیشتر چه مواقعی جو می گیردتون؟ وقتی فقر می بینم.

 آخرین بار کی سوار سرسره شدید؟هفت هشت سالگی

 کانون بیشتر تو چه مسائلی موفق بوده؟

 آیه “ و نرید انمن علی الذین استضفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین ” هدف نهایی ماست ، موفقیت در رسیدن یا لااقل نزدیک شدن به هدف تعریف میشه ، پس تا این لحظه موفقیت برای ما تعریف نشده. کار ما مقاومت در برابر تهاجم فرهنگی دشمنه ، به نسبت تهاجمی که دشمن کرده ما اصلا موفق نبودیم.با این حال مقاومتمون بد نبوده ولی اصلا ارضا کننده نیست.

 دلایل شکست این نوع مجموعه های فرهنگی رو در چه مسائلی می دونید و آیا تا به حال از این لحاظ شکست هایی رو داشتید؟

 نداشتن علم و طرح و برنامه و فن کار تبلیغی

درجه ارضاشون پایینه و به اولین موفقیتی که می رسند راضی می شوند

چون درجه ارضا پایینه درجه اخلاص هم پایینه و زود مغرور می شوند

و وقتی این اتفاق میفته اختلاف پیش میاد

اسم خود مجموعه مهمتر از اسم خدا می شود

عدم ظرفیت در مقابل کمبودها ، ناهنجاریها و توهینهای روبرو

کسانی هستند که در این راه الذین قالوا ربنا رو می گویند اما ثم استقاموا رو رعایت نمی کنند

عدم حمایت بزرگان از این نوع مجموعه ها 

به هر حال تو هر مجموعه ای از این مسائل پیش میاد ولی ما نسبت به مجموعه های مشابه تنش کمتری داشتیم.گاهی اوقات هم به وظیفمون خوب عمل نکردیم که اینهم برای ما شکست محسوب میشه.

 زیباترین پرنده و چرنده؟ رای بگیرین. در این مورد، رای ما رای مردمه.

 از کانون راضی هستید؟

 اگه راضی باشم رشد نمی کنه اما اونقدری که تلاش می کنیم جواب نگرفتیم.

 دوست دارید نفر بعدی با کی مصاحبه بشه؟

 آقای پاریابی

 




موضوع مطلب : مصاحبه باانجوی نژاد

       نظر
یکشنبه 89 خرداد 30 :: 7:28 عصر
علی محمدی
<   <<   26   27   >