علی محمدی-طلبه ای از زنجان کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ
نمیدانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بیوقفه به سوی آخرینش در حرکتم درباره وبلاگ آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد. آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
نامه ی امام به همسرش همسر عزیزم؛ تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینهی قلبم منقوش است. عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد میگذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بوده. الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاَ جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظرهی خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم، همراهم نیست که این منظرهی عالی به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت میکند... . خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده... . ایام عمر و عزت مستدام
موضوع مطلب : همت مضاعف علامه حسن زاده آملی به نقل از شاگردشان استاد صمدی آملی: باید اهل همت بود ، استاد عظیم الشأن ما ( علامه حسن زاده آملی ) می فرمود : آن زمان که در تهران بودم ، به دلیل مشکلاتی ماهها در انباری کوچکی از پشت بام خانه ای ، با زن و فرزندانم به اجاره نشسته بودم اما در آن مدت حتی یک ساعت از درس هیئتم را تعطیل نکردم .... در جای دیگر می فرمودند : 13 سال ، هر روز بعد از نماز صبح ( بین الطلوعین ) برای درس خدمت علامه شعرانی می رسیدم ، بعد از طلوع آفتاب هم کلاس دوم شروع می شد ، عده ای می رفتند و عده ای دیگر می آمدند ، اما من می نشستم و تا اذان ظهر ، حدود هفت ساعت خدمتشان بودم و کسب معارف می کردم ، اما باز دلم آرام نمی گرفت و به همراه ایشان به مسجد می رفتم و نماز می خواندم و دوباره تا دم خانه با ایشان می آمدم تا شاید بتوانم در راه هم کُد و رمزی از ایشان بگیرم. بعد می فرمودند : برای این که مبادا از صبح تا ظهر ، نیازی به رفع حاجت پیدا کنم و مبادا ناچار شوم – مثلا – به آقایم بگویم : « دستشویی منزل شما کجاست؟ » در این 13 سال نه شب شام خوردم و نه صبح صبحانه !
موضوع مطلب : همت مضاعف, مقاله آیا من وکیلم؟
کلاس نکاح تنها کلاسی بود که سر موقع در آن حاضر می شدم. وسطای کتاب نکاح لمعه بودیم که احساس کردم اوضاع و احوالم زیاد خوش نیست و بایست به فکر آینده باشم.دلم بدجوری پیش نواده دختر دایی پدر بزرگم گیر کرده بود. از اینکه این مساله بسیار حساس را با ننه در میان بگذارم مشکلی نبود چون ننه از همون پنج سال پیش که اومدم حوزه به قول خودش می خواست واسم آستین بالا بزنه. اما با بابام نمی دونستم چکار کنم آخه بابام معتقد بود که من تا مجتهد یا قاضی یا حداقل استاد حوزه ودانشگاه نشوم حق هیچ گونه فعالیت فوق العاده ای را ندارم. اون روز بعد از کلاس نکاح، قضیه را به استادمان گفتم وایشان نیز قول دادند که با والد محترم اینجانب صحبت کرده و ایشان را متقاعد کنند. روز بعد، زودتر از همیشه سر کلاس آمدم تا بالطبع اولین نفری باشم که حضرت استاد را زیارت می کنم. به هرحال استاد اومد و گفت که :«پدرت نگران آینده تو هستش و میگه که این پسره نمی تونه مُفش رو بالا بکشه چه برسه به اینکه زن بستونه».تا پایان کلاس همه فکرم مشغول این قضیه بود. شب که از مدرسه اومدم خونه یک راست رفتم سراغ پدرم تا با او کمی اختلاط کنم. پدرم مشغول خواندن دیوان حافظ بود. رسیدم کنارش عینکش را برداشت و نگاهم کرد. منم بدون مقدمه گفتم:« پدر جان اگه ازدواج کنم حوزه شهریه ام را دوبرابر میکنه،و اگر ازدواج کنم... وهمینطوری برای پدر ردیف می کردم.» از خودم بدم آمد چرا باید اینقدر مبالغه میکردم . حوزه حداقل شهریه ای که به من بده 120 هزارتومنه و وام هم بایست قریب به یک سال واسه یک تا دو میلیون تو صف انتظار باشی. پدرم که ظاهرا حرفای استادمان در او موثر افتاده بود لبخندی زد و گفت: بذار برات یه تفالی کنم به حضرت حافظ. این شعر آمد: ای که از کوچه معشوقه ما می گذری برحذر باش که سر میشکند دیوارش . راستش از شعر و اینجور چیزا زیاد خوشم نمیاد اونم اگه بحث سرشکستن و دعوا و اینجور چیزا توش باشه. چند روز بعد به همراه ننه مان به دیدن خانواده نواده دختر دایی پدر بزرگمان رفتیم.بعد از کمی صحبت درباره آب وهوا و انتخابات و ... هممون زود با هم رفتیم«سر اصل مطلب!» پدر نواده دختر دایی پدر بزرگم ازم چند سوال کاملا کلیشه ای پرسید:«خونه داری؟»، «ماشین داری؟»،«موبایل داری» و من در جواب هر سوال، با کمی شرمندگی سر چند کیلویی ام را به علامت نفی بالا می بردم... عروس خانم (یعنی همان نواده...الخ)چای آورد، نمی دانم از بوی خوش چای تبرک بود یا از دستپاچگی ام، که چای را روی کت و شلواری که از یکی از دوستانم قرض گرفته بودم ، ریختم و این عمل من باعث خنده کشدار حضار شد؛ احساس شرمندگی و حقارت کردم، سرخ شدم، برای یک لحظه احساس کردم سرخ پوست هستم! «پسر جان با تو هستم!!» پدر خانم آینده ام بود. به خودم آمدم. با دستپاچگی خودم را جمع و جور کردم و گفتم :«بله بله...سرا پا گوشم».او در حالی که قیافه عالمانه ای به خود گرفته بود به من نگاهی از نوع نگاه های عاقل اندر سفیه کرد و ادامه داد:«جوانک! دیگه دوره زمونه فرق کرده ، مث قدیما نیس که مهریه زن یه خر باشه (به زور جلوی خنده ام را گرفتم) خرج زندگی گرون شده؛ دوره، دوره اطلاعات و اینترنته می فهمی که؟» گفتم: آخه آدم بی سواد تو رو چی به این حرفا،( البته این جمله رو تو دل صاحب مرده ام گفتم) خلاصه کلی حرف زد و من خسته و درمانده در حالی که از پیشانی ام سیل عرق جاری می شد چشمانم را به نقطه ای خیره کرده بودم و سرم گیج می رفت و گوشم صداها را به صورت مبهم دریافت می کرد. کم کم داشتم نا امید می شدم که ناگهان به یاد شهریه دوبرابر!، وام ازدواج و مسکن واینجور چیزا!! افتادم. چشمانم از شادی برق زد و اشک شوق از چشمانم سرازیر شد. در حالی که لکنت زبان اجازه نمی داد به راحتی صحبت کنم، دست و پا شکسته گفتم:« اما همه این چیزا درست میشه، قراره که شورای مدیریت، هزینه جشن ازدواج را متقبل بشه».لبخند رضایت بر لبان پدر خانم آینده ام نقش بست. روحیه گرفتم و با آب و تاب فراوان ادامه دادم:«تازه ، اینکه چیزی نیست! قراره که یک وام چن میلیونی دراز مدت هم بدن، هزینه اجاره خونه و تلفن هم گفتن که ردیفه!!». آب دهانم خشک شده بود و از اینکه توانسته بودم رضایت پدر خانم آینده ام را جلب کنم خوش خوشانم می شد. خلاصه دردسرتان ندهم. روز بعدش رفتیم محضر، محضر دار که عینک بزرگی همچون دو پنجره بالای بینی اش گذاشته بود بعد از خواندن خطبه عقد رو به عروس خانم کرد و گفت:«دوشیزه مکرمه محترمه... آیا من وکیلم؟». سکوت همه جا را فرا گرفته بود و نفس در سینه ام حبس شده بود که ناگهان صدای ننه جانم بلند شد«عروس رفته گل بچینه». محضردار که انگار منتظر این جمله بود بلافاصله سوال قبلی را تکرار کرد«آیا من وکیلم؟»و باز سکوت. از این سکوت مرموز ترسیدم. احساس وحشت کردم که نکند عروس خانم لال تشریف دارند. در این افکار شوم غوطه ور بودم که ناگهان صدای نکره مادر عروس بلند شد«عروس رفته گلاب بیاره». ناخودآگاه نگاهم به طرف عروس چرخید.نه، هنوز بودش .سرش را پایین انداخته بود واز زیر تور نازکی که روی سرش بود می توانستم لبخند ملیحی را در لبانش ببینم. برای بار سوم نیز همان سوال تکراری و این بار با یک «بعله»ای که عروس خانم با ناز و کرشمه ادا فرمودند، آب دهانم را قورت دادم . نفس راحتی کشیدم و بعد هم یک صلوات و پایان یک روز خوش
*****************
الان چند وقتی است که از زندگی مشترکمان گذشته است. دیگر سر کلاس درس فکرم به جاهای بدبد نمی رود و نمرات امسالم نسبت به سال گذشته رو به بهبود است، تحقیقاتم را سر موعد مقرر به استاد تحویل می دهم و عیال بنده نیز به خاطر نوشتن آنها کلی اطلاعات عمومی و خصوصی کسب کرده است. از موقعه ای که ازدواج کردم فردی منظم شده ام و برای دقیقه به دقیقه،ساعت به ساعت،هفته به هفته و ماه به ماه زندگی ام برنامه دارم.واااااااااااااااااای داشت یادم میرفت،قسط بیستم رو ندادم!ای وای داشت یادم می رفت..
راستی امروز چندم برجه؟؟ موضوع مطلب : آیاوکیام.ازدواج.نکاح قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم. تاریخ اجراء 4/5/69
قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .
قانون چهارم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .
قانون پنجم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.
تاریخ شهادت: 11/10/75
موضوع مطلب :
آن چه در پی میآید ، نکاتی چند دربارهی مطالعهی آثار شهید مطهری است . امید است که برای خوانندگان گرامی کارگر افتاده و آنها را در پیمودن هر چه صحیحتر این راه یاری کند . البته از خوانندگان عزیز تقاضا دارم ، همهی این نکات را به دقت خوانده و به کار بندند ، هم چنین از انتخاب روشهای سلیقهای هم به شدت پرهیز کنند .
1 . برای پیمودن هر راهی در ابتدا باید انگیزهی رهرو ، برای پیمودن آن راه به حد بالایی برسد تا اگر موانعی ایجاد شد ، هیچ تردید و تزلزلی در او پدید نیاید . بسیاری از کسانی که کتب استاد را برای مطالعه انتخاب کرده و خواندن آنها را هم آغاز نمودهاند ، به دلیل نداشتن انگیزهی بالا ، در همان ابتدا به قول خودمان بریدهاند . دانستن اهمیت مطالعهی کتب شهید مطهری ، بزرگترین عاملی است که میتواند ما را با انگیزهی بالایی به طرف این کتب ارزشمند سوق دهد . وظیفهی مقالهی قبلی ، همین ایجاد انگیزه بود .
2 . یکی از عوامل ایست مطالعاتی این است که خواننده ، روشهای مطالعه را به صورت مختلط دربارهی هر کتابی استفاده میکند . هر کتابی را باید با روشی متناسب با هدف آن خواند . گاهی هدف حفظ کردن ، گاهی هم فهمیدن عمیق و دقیق ، در بعضی موارد اطلاع سطحی و در مواردی هم گرفتن دیدگاه ، یا تغییر و تکمیل یک دیدگاه قبلی است . برای فهم بهتر هدف اخیر ؛ یعنی مطالعه با هدف گرفتن ، تغییر یا تکمیل دیدگاه ، به این مثال توجه نمایید . کسی را تصور کنید که نسبت به امام دیدگاهی منفی دارد . او به دلیل داشتن چنین دیدگاهی ، نسبت به امام و سخنان ایشان حالت بدی دارد ؛ مثلاً اگر تصویر ایشان را در تلویزیون ببیند ، آن را خاموش میکند و اگر سخنان امام را بشنود ، نه تنها آن را جدی نگرفته ؛ بلکه شاید آن را مسخره هم بکند . این شخص به راهنمایی یکی از دوستانش کتابی را دربارهی امام مطالعه میکند . بعد از خواندن کتاب ، مات و مبهوت مانده و از هر آن چه که دربارهی امام میاندیشیده، اظهار پشیمانی میکند . اگر بعد از چند ساعت از او بپرسید از آن چه که دربارهی امام خوانده برایتان بگوید ، او در حالی که چند صد صفحه کتاب خوانده ، بعد از اندکی سخن گفتن ، دیگر چیزی برای گفتن ندارد ؛ یعنی بسیاری از مطالب ، در خاطرش باقی نمانده است و اگر چند سال دیگر او را ببینید و دوباره بخواهید از آن کتاب ، مطالبی را برایتان بگوید ، شاید هیچ چیزی در ذهنش باقی نمانده باشد ؛ اما شما فکر میکنید که چون چیزی از آن کتاب در ذهنش نیست ، مطالعهی کتاب برایش بیفایده بوده ؟ مسلم این چنین نیست . او نسبت به امام ، دیدگاهی منفی داشت که با خواندن آن کتاب ، نظرش عوض شد ؛ حتی اگر یک کلمه هم در ذهنش باقی نباشد ؛ اما اثر آن باقی است .
ما در مطالعهی کتابهای استاد مطهری ( حداقل در دور اول ) در پی حفظ تک تک جملهها نیستیم ؛ بلکه در پیآن هستیم تا به وسیلهی کتابهای استاد مطهری با چهرهی زیبای اسلام آشنا شویم و دیدگاهی نو و مطابق با واقع نسبت به این دین کامل به دست آوریم . این آشنایی ، با مطالعه حاصل میشود ؛ حتی اگر جملات و داستانهای کتب در ذهنمان باقی نماند . با توجه به این نکته ، به نکات بعدی میپردازیم .
3 . از آن جا که هدف ما حفظ کردن نیست ؟ پس ، نباید از فراموشی مطالب هراسی داشته باشیم .
4 . همیشه این نکته در ذهنمان باشد که مفید بودن مطالعهی یک کتاب، فقط در گرو حفظ آن نیست.
5 . حواسمان باشد که بسیاری از مطالب به ضمیر ناخودآگاه رفته و در موقعیتی مناسب ؛ مثل بحث یا سؤال یادآوری میشود .
6 . از نوشتن و خلاصه برداری بپرهیزیم . این کارها سرعت مطالعه را کُند کرده و پس از مدتی انگیزه را کاهش میدهند . این گونه کارها برای دور دوم مطالعه است که معمولاً کسانی که موفق به مطالعهی یک دوره از کتب استاد میشوند ، خودشان برای مطالعهی دور دوم احساس نیاز میکنند .
7 . تمام تلاشمان این باشد که دور اول را به سرعت تمام کنیم .
8 . پیام هر صفحه را بگیریم و بگذریم ؛ پس اگر کلمه یا جملهای برایمان مبهم بود و پیام هم متوقف بر فهم آن نبود ، بدون مکث از آن جمله یا کلمه بگذریم .
9 . حتماً یک وقت حداقلی برای مطالعه تعیین کنیم و هیچ روزی هم کمتر از آن مطالعه نکنیم ؛ مثلاً هر روز نیم ساعت تا یک ساعت را به مطالعهی آثار شهید مطهری اختصاص دهیم .
10 . از فرصتهای کم هم برای مطالعه استفاده کنیم . وقتهای مرده را هم جزء اوقات مطالعه قرار دهیم .
11 . یک صفحه مطالعه را هم غنیمت بشماریم که قطره قطره جمع گردد ، وانگهی دریا شود.
12 . برای این که بتوانیم از تمام وقتها برای مطالعه استفاده کنیم ، چه خوب است که همه جا کتاب استاد را به همراه داشته باشیم . این کار علاوه بر این فایده ، در فرهنگ سازی مطالعهی کتب استاد نقش به سزایی دارد .
13 . تشویق یکدیگر را فراموش نکنیم .
14 . با یادآوری هدف مطالعهی آثار شهید مطهری از این که دیگران کتابهایی با نامهای قلمبه سلمبه میخوانند ، نگران نباشیم . این نکته را فراموش نکنید که هدف ، به دست آوردن دیدگاهی صحیح نسبت به دین مبین اسلام است که بدون داشتن چنین دیدگاهی ، خواندن آن کتابها نه تنها هیچ فایدهای ندارد ؛ بلکه مضر هم هست .
15 . این را هم بدانیم که فهم کتابهای بسیاری از بزرگان دیگر تا حد زیادی برای غیر طلاب آن هم در سطوح بالا ، مشکل و دست نایافتنی است . مطالعهی کتابهای استاد ، ما را برای فهم آن کتب هم آماده میکند .
16 . از مطالعهی کتب متفرقه بپرهیزیم ؛ مگر در موارد اضطراری .
17 . آسان بودن کتابهای اول ، موجب بیاهمیتی شما به عمق مطالب نشود . کتاب داستان و راستان که از سادهترین کتب استاد است ، از عمیقترین کتابهای ایشان نیز هست که جایزهی بینالمللی یونسکو را به خود اختصاص داده .[1]
18 . نکتهی بسیار مهم و کلیدی : اگر کتابهای استاد مطهری را بدون داشتن یک سیر مشخص و فقط با انتخاب سلیقهای بخوانیم ، به هدفی که در پی آن هستیم نخواهیم رسید . ما برای مطالعه ، سیری را پیشنهاد میکنیم که دارای این خصوصیات است .
الف ) نویسندهی این سیر یکی از علماست که به بنده میگفت : من بیست و دو سه دور کتابهای شهید مطهری را گرفتم و خواندم و به کتابخانهی مسجد هدیه کردم . ایشان با این اندوختهی عظیم مطالعاتی در کنار حرم امام رضا علیهالسلام این سیر را تنظیم میکنند .
ب ) در این سیر ، علاوه بر آن که در تنظیم موضوعی کتب دقت شده ، هم چنین، چینش کتابها از آسان به سخت است که ذهن خواننده را رشد داده ، به گونهای که وقتی به کتابهای تقریباً مشکلی همچون توحید یا عدل الهی و ... میرسد ، برای دریافت مطالب آن کتابها آماده میشود . در حالی که اگر خواننده از همان ابتدا به سراغ این کتابها برود ، یا از درک مفاهیم آن عاجز بوده و یا این که دریافت ناقصی خواهد داشت .
ج ) گاهی در مطالعهی یک کتاب سؤالاتی پیش میآید که پاسخ بسیاری از آنها در این سیر ، در کتابهای بعدی یافت میشود .
د ) این سیر در چهار مرحلهی آشنایی با استاد ،کتب داستانی ، کتب سخنرانی و کتب دست نویس تنظیم شده است .
سیر پیش نهادی ، در پایان همین گفتار خواهد آمد . 19 . اگر چند نفر با هم تصمیم گرفتهاید کتابهای شهید را مطالعه کنید ، میتوانید با همکاری ، یکدیگر را در پیشبرد مطالعه یاری کنید . مواظب باشید کار جمعی ، سرعت مطالعهی شما را کند نکند . نحوهی کار جمعی میتواند به این شکل باشد که افراد گروه ضمن این که با سرعت هر چه تمامتر به مطالعهی کتب میپردازند، هر هفته یا دو هفته یک بار گرد هم جمع شده و از کتاب اول استاد (داستان راستان ) بیست الی سی صفحه را مشخص کرده و همه موظف شوند قبل از آمدن به جلسه یک بار دیگر صفحات مشخص شده را دوباره مطالعه کرده و وقتی در جلسه حاضر میشوند ، هر کس چند صفحه را توضیح دهد . در ضمن افراد گروه ، نکات زیبایی را که به نظرشان میرسد ، برای دیگران بیان میکنند .
فایدهی این جلسه آن است که اول آن که در یک کار جمعی ، افراد با دیدن دوستان خود که به همین کار مشغولند ، انگیزهی بیشتری برای مطالعه پیدا میکنند . دوم آن که با اطلاع از میزان مطالعهی افراد گروه ، حس رقابت ایجاد شده و همین امر در سرعت بخشیدن به کار ، کمک شایانی میکند . سوم آن که مطالبی که یک بار مطالعه شده ، بی آنکه به سرعت مطالعه ضربهای وارد شود ، یک بار دیگر مرور میشود . 20 . در تمام مراحل مطالعه از هنگامی که تصمیم به مطالعه میگیرید تا زمانی که مطالعه را آغاز میکنید ، از توکل بر خدا و توسل به اهل بیت علیهم السلام غافل نشوید . در جلساتی که به نام آل الله علیهم السلام برگزار میشود ، از امام زمان روحی فداه و اجداد طاهرینش بخواهید که شما را در این راه کمک کرده و ذهنتان را برای درک معارف ناب دین ، آماده و لایق بگردانند . اعتقاد بنده این است که یکی از علل مهم شکست در مسیر مطالعهی کتب استاد مطهری و در هر راه معنوی دیگر ، اتکا به خویشتن و غفلت از خداوند است . همه باید بدانیم که بی توفیق و یاری خداوند و ائمهی معصومین علیهم السلام هر کاری برای رسیدن به معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام ناقص و ابتر خواهد ماند.
سیر پیشنهادی مطالعه آثار استاد : الف ) سرگذشت های ویژه از زندگی استاد مطهری ب) سیمای استاد از نگاه بزرگان 1- داستان و راستان 2- حکمت ها و اندرزها 3- حماسه حسینی 4- ازادی معنوی 5- ده گفتار 6- پانزده گفتار 7- بیست گفتار 8- سیری درسیره نبودی 9- سیری در سیره ائمه اطهار ( علیهم السلام ) 10 – جاذبه و دافعه علی علیه اسلام 11- ولائها و ولایتها 12- خاتمیت 13- ختم نبوت 14- پیامبر امی 15- اسلام و مقتضیات زمان (2جلد ) 16 – امدادهای غیبی در زندگی بشر 17- توکل و رضا 18- گریز از ایما و گریز از عمل 19- تکامل اجتماعی انسان 20- انسان کامل 21- انسان شناسی 22- تعلیم و تربیت در اسلام 23- عرفان حافظ 24- حق و باطل 25- مساله حجاب 26- پاسخ های استاد 27- نظام حقوق زن در اسلام 28- اخلاق جنسی در ایران و غرب 29- نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر 30- پیرامون جمهوری اسلامی 31- پیرامون انقلاب اسلامی 32- خدمات متقابل اسلام و ایران 33- سیری در نهج البلاغه 34- جهاد 35- آشنایی با قرآن ( 15 جلد ) موضوع مطلب : برگرفته از جزوه سخنرانی استاد حجت الاسلام غنوی پیرامون بحث «ساعات روزانه مؤمن»؛ نامه چهاردهم از مجموعه «نامه اشتیاق»، کاری از کمیته فرهنگی مؤسسه جهادی در زندگی هر شبانه روز ما چرخه ای از کارها وجود دارد که ما در آن حرکت میکنیم و تقریبا تکرار میشود. ابتدا باید فضای زندگی واقعی خود را دید، و مروری داشت بر تقسیم ساعاتی که برای زندگی روزانه مان داریم. ریشه ایجاد کننده قالبهای کارهای روزانه مان، طبع و غریزه و محیط و تربیت و ضرورتها و اعتقادات ماست. وقتی با این دید به سراغ کلام نورانی اهل بیت -علیهم السلام- میرویم، میفهمیم که آن امامان حق بر چه چیزهای فراموش شده ای تأکید میکنند. ساعات زیر درست به اموری می پردازند که معمولاً برای اکثرشان ساعت جدایی نداریم. در نگاه اول ممکن است احساس کنیم که آنها را داریم، ولی با دقت بیشتر می فهمیم که کارهای ما صرفاً از روی عادت است و از عمق و دقت برخوردار نیست. این ساعات چکیده ای از روایات مورد اشاره در ادامه است: 1- نهج البلاغه، حکمت390؛ 2- روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج1، ص4؛ 3- معانی الاخبار،ص334؛ 4- مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ج2، ص23. 1- ساعَتٌ یُناجی فیها رَبَّهُ ساعات معمول ما برایش، معمولاً بر طبق عادت است. البته باید همان را هم حفظ کرد. اما منظور، ساعت خلوت و زمزمه ی دل با خداست. وقتی نگاه رب و مربوبی شود، طوریکه همه حوادث و بالا و پایین بردنها دست اوست؛ و اینکه همه چیز، برای ایجاد تغییر در ماست. دیگر خود حوادث حاشیه می شوند و بی اهمیت. میشوند در جهت رشد ما که او گذاشته جلوی روی ما؛ و تکالیف خاص ما در برابر هر کدام آنها. با این نگاه، دیگر حرفها با خدا هم برایمان تکراری نمی شوند؛ تا آنجا که طبق روایات حتی نمک آش را هم از خدا باید خواست. هرچند در خلوت شکل بهتری می گیرد، ولی وقت خاصی هم لزوماً نمی خواهد: هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای، من در میان جمع و دلم جای دیگر است. 2- ساعَتٌ یُحاسِبُ فیها نَفسَهُ معمولاً نمی دانیم چه بنویسیم. نهایتش خاطره می نویسیم، و آخرش چند جمله عربی. امام رضا(ع): لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَوم. ریشه اش، همان احساس کردن فضای رب و مربوبی است. وقتی این فضا را باور کنی، دغدغه هایت عوض میشود. محاسبه امروز این نیست که چند صفحه کتاب خوانده ام یا چقدر کاغذ سیاه کرده ام یا چقدر پول به دست آورده ام؛ بلکه چه چیز تازه ای بدست آورده ام و چه تغییری در من رخ داده. مثل یافتن اینکه چه ضعفی دارم، و چه کرده ام برای حلّش، و ... بازی این دنیا هم هر لحظه ممکن است تمام شود. از نامهای قیامت «یوم الحسرت» است. حسرتهای آنروز را امروز باید خورد. از امیرالمومنین(ع) سوال شد که چگونه به این همه رسیدی و علی شدی؟ فرمودند «کنتُ بَوّاباً عَلَی بابِ قَلبی» من دربان در قلبم بودم. یعنی کنترل ورود و خروج با من بود و مراقب آن چیزهایی که بر من تأثیر میگذاشت بودم. کسی که با فاصله کم، دخل و خرج را دارد، و می داند چه آمد و رفت، کمتر ضرر میکند. در روایت است که خداوند تا هفت ساعت گناه و خطای انسان را نمی نویسد. 3- ساعَتٌ یَأتِی أهلَ العِلمِ تاکید شدید در روایات که اگر فقیه هم نیستید، همیشه در دین تفقه کنید، و همیشه حیات علمی در فضای دین را حفظ کنید. دو خصلت برای اهل علم مورد معاشرت در روایت: 1.یُبصِرونَهُ أمرَ دینِهِ : دائماً بینش تازه به ما بدهند، و نه فقط گرفتن اطلاعات. این مانع از جمود فکری هم هست. 2.یَنصِحونَهُ : هرچند خداوند رزق ما را در جاهای مختلف نهاده، اما حاضر شدن در این فضاها مانع از خشک شدن احساس و نیز چشم انسان است، و باعث ادامه یافتن حیات احساسی انسان. 4- ساعَتٌ یَتَفَکَّرُ فیما صَنَعَ اللهُ عَزَّ و جَلَّ إلَیهِ مرور گذشته و نعمات الهی. ابتدای دعای عرفه امام حسین(ع)، حضرت از اینکه خدا از کجا شروع کرده و به اینجا رسانده گفتگو می کند، و نعمات را می شمارد. خود درک اینکه احصاء نعمات الهی کار ما نیست، مقام بالایی است. وقتی بفهمیم او به ما چقدر محبت کرده، رابطه مان با او تغییر می کند. 5- ساعَتٌ یُفضی إلی إخوانِه الَّذینَ یَصدِفُنَهُ عَن عُیُوبِ نَفسِهِ برادرانی که فقط برای گرمابه و گلستان نیستند. اگر با دوستی خیلی مهربان باشی، طاقت نمی آوری اگر او عیبی داشته باشد و به او نگویی. این برادران کم پیدا می شوند. ساعتی را به این برادران که هدایای دیگری هم برای ما دارند و کمکند که ضعف و مشکلاتمان را بشناسیم، اختصاص دهیم. 6- ساعَتٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ «لا یَشغَلُهُ شأنٌ عَن شأنٍ» : مؤمن کسیست که یک شأنش مانع از شأن دیگرش نمی شود. خیلی از ما وقتی به تعبیر خودمان مذهبی و با خدا میشویم، نظام زندگی مان از هم می گسلد. اینکه کار زندگی و امور خانوادگی ما لنگ است نشان از یک بعدی بودنمان است. البته لزوم ندارد که همه کارها را خودمان مستقیماً انجام دهیم؛ با مدیریت و با واسطه هم میشود. 7- ساعَتٌ یُخَلُو فیها بِحَظِّ نَفسِهِ مِنَ الحَلالِ خود و لذتهایی که حلال و موجب زیبایی هستند. معمولاً در ذهن و برنامه مان ساعتی به آن اختصاص نمیدهیم و فقط در حدّ ضرورت کارهایی می کنیم؛ در حالی که عملاً قسمتی عمده از وقت ما را گرفته اند. در روایات داریم کسی که این یکی را رعایت نکند بقیه ساعات را هم نخواهد داشت. آدمهایی که در کارهای مختلف متفرّق و خسته شده اند، در این یکی تجدید قوا می کنند؛ دلها دوباره جمع و محکم می شود(استِجمامٌ لِلقُلُوبِ) و فراغتی هم برای قلب حاصل می شود. موضوع مطلب :
رهبر بزرگوار و عالیقدر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله سید على خامنه اى"دام الله ظله علی رئوس المسلمین" فرزند مرحوم آیت الله حاج سید جواد حسینى خامنهاى(ره) در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس، چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. معظم له اکنون دارای 6 فرزند هستند. نام خانوادگی همسر ایشان«خجسته» است. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرندان پسرشان سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان 8 سال در جبهههای جنگ ایران و عراق حضور داشتند. یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از علمای تهران است. سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیتالله خوشوقت ازدواج کرده است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیتالله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده است. سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند. حضرت حجتالاسلام و المسلمین احمد مروی "دامت برکاته" در این رابطه چنین بیان داشتند: "ایشان چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس میخوانند. خوب هم درس میخوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت میکنیم. یک بار ندیدهام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغههایی است که خود آقا دارند این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمیبینیم. نه خودشان، نه خانوادهشان! قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازادههایشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمیپسندند. خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شدهاند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغههایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آیندهای باشند زندگی، مال، منال، پول، پسانداز اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع میشدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیدهام. سید مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند، الان هم قم هستند خانهای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازهداماد است؟ حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه یک تازهداماد هم این نیست. یعنی یک خانه تازهداماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس، هست. من توی خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازهداماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه میکردم. حواسم بود و تا آنجا که میتوانستم، رصد میکردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی. زندگی ساده و خوبی در آقازادههای ایشان سراغ داریم. آقازادهها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والان هیچ کدام از آقازادهها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند. درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کردهاند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس میکنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس میکنند." موضوع مطلب :
خواب یکی از نیازهای ضروری انسان است که نشاط روحی و جسمی انسان به واسطه آن حاصل می شود اما این نیاز نیز در حد متعارف و متعادل نیاز به ارضاء شدن دارد متخصصین مقدار خواب لازم برای یک جوان را در مدت 24 ساعت 7 الی 8 ساعت می دانند.[1] خروج از حد اعتدال خواب، پرخوابی یا کم خوابی، خود باعث مشکلاتی می شود که در کل برای سازمان روانی و فیزیولوژیکی ضررهایی در پی دارد و در هر حال باعث فرسودگی و عدم لذت از زندگی می گردد. علل فزون خوابی (پرخوابی) علل مختلفی در فزون خوابی نقش دارند گاهی چند علت دست به دست هم می دهند و باعث کسالت زیاد و پرخوابی می گردند در ذیل به برخی از این علل اشاره می کنیم. 1 . محیط: گاهی انسان در محیطی زندگی می کند که اطرافیان آن کسل و پرخواب هستند و از آن جایی که مجالست ها و نشست و برخاست ها بر انسان تأثیر می گذارد انسان نیز این صفت ناپسند را از اطرافیان کسب می کند و از سویی دیگر دوستی و معاشرت با افراد پرکار، منظم، با نشاط بر انسان اثر می گذارد و انسان اگر مثل او نشود حداقل رنگ و بو او را می گیرد رنگ و بویی که سرانجام او را به موفقیت و نشاط می رساند. 2 . شکست های متوالی (درماندگی آموخته شده): گاهی انسان شکست های پی در پی ای را تجربه می کند که با این شکست ها اگر با دید منفی صرف نگاه شود درذهن از خود انسانی مأیوس، ناامید، می سازد انسانی که همة درهای موفقیت و پیروزی را به سوی خود بسته می بیند و تنها راه را فرو رفتن در لاک خود می بیند (کسالت، پرخواب، شکست) 3 . تسویف (اهمال کاری و فردا فردا کردن ها): گاهی انسان به خاطر اینکه از زندگی لذت ببرد کار روزانة خود را به تعویق می اندازد تا جایی که این امر برایش به شکل عادت زشت تنبلی درمی آید عادتی که انسان در آئینه آن جز ناکامی چیزی را نمی بیند به همین خاطر هر روز ارزیابی او از توانایی هایش کمتر و کمتر می شود تا اینکه از خود یک انسانی بی مایه و ناتوان در هر کاری می سازد انسانی که نسبت به همسالان خود وامانده است. مجموع تنبلی های کوچک تنبلی های بزرگ تنبلی های کامل (عادت) احساس ناکامی (کسالت و پرخوابی) 4 . بی کاری و عدم فعالیت های فیزیکی: انسان هایی که کارهای فیزیکی و بدنی مناسبی و تحت برنامه ای منظم دارند هیچ گاه تعادل خوابشان به هم نمی خورد چرا که در چهارچوب کاری آنها باید از ساعت مخصوص سرکار حاضر شوند و خلاف از این برنامه برای آنها خطر از دست دادن شغل و امتیازات شغلی (ازدواج، مسکن، تفریح مناسب و ....) را به همراه دارد. از سویی افرادی که از یافتن شغل ویا رشته مورد علاقه خود به بن بست امید رسیده اند بخاطر اینکه رشد و شکوفایی استعدادهای خود را در پرتو کارشان نمی بیند و گاهی هم بازتاب های نامناسبی از اطرافیان مثل (بی عار، تنبل، بی دست و پا و....) دریافت می کنند سر از کسالت در می آورند تا جایی که خود نیز به این باور می رسند که از دیگران کمبودهای فکری، استعداد و ... دارند. 5 . اختلال: فزون خوابی گاهی منعکس کننده حالات مرضی مختلف و در پاره ای از بیماران افسرده به خصوص در نوجوانان و بزرگسالان است.[2] 7 . پرخوری و چاقی: به تجربه همگی دریافته ایم که وقتی که غذای زیادتری می خوریم احساس سنگینی و خواب آلودگی می کنیم. افرادی که از شکل اضافه وزن (چاقی) رنج می برند بخاطر عدم فعالیت زیاد یا مشکلاتی در کارهای روزانه و شغلی و حرفه ای خود مواجه می شوند که این امر می تواند سبب کسالت،تنبلی، افسردگی و خواب های مکرر در طول ساعت روز گردد (مطالعه زندگینامه آنتونی را ببینند در این زمینه خالی از لطف نیست او اول بخاطر عدم یافتن کار مورد علاقه مدت ها و سال ها در خانه و بی فعالیتی به سر می برد و به شکل چاقی مفرط روبرو می شود وقتی به خود می آید فعالانه حرکت می کند دنبال چاره می رود تا جایی که جلسات او در آمریکا زبان زد می شود.)[3] 7 . عادات مداوم به ورزش های جسمانی:[4] انسان در این ورزش ها بجای اینکه نیروی لازم را جهت زندگی خود بدست آورد کلیه سرمایه انرژی خود را در باشگاه های ورزشی و .... هزینه می کند به طوری که انرژی دیگری برای فعالیت های روزانه ندارد. 8 . عادت: گاهی انسان جلوی کار و یا صفت بدی را نمی گیرد و این صفت در او ریشه می دواند به گونه ای که به آن کار عادت می کند و خلاف آن را بخواهد انجام دهد مشکل ساز می شود. (که نیاز است به شکل تدریجی درمان گردد) آری خواب خواب می آورد. 9 . بی هدفی در زندگی: نیافتن جواب سؤال های بنیادین زندگی، از کجا آمده ام به کجا می روم و... 10. احساس بی مسئولیتی (دنیا و آخرت) 11 . باورهای نادرست (همه موفق ها موفق به دنیا آمده اند و ....) درمان پرخوابی و بی حالی الف) تغییر و اصلاح محیط: 1 . دوستی با انسان های منظم و بابرنامه (آری خفته را خفته کی کند بیدار) 2 . یافتن کار و حرفه مناسب و یا رشته مورد علاقه ب) تهیه لیست فوائد خواب متعادل (روابط اجتماعی مناسب، شغل، و حرفه خوب، احساس نشاط پس از خواب و احساس عزت نفس...) ج) تهیه لیست از مضرات فزون خوابی و کسالت عبارتند از: 1 . از دست دادن روابط اجتماعی لذت بخش. 2 . به خطر انداختن آینده تحصیلی، شغلی، ازدواج و ... 3 . احساس حقارت و خودکم بینی و بی کفایتی و افسردگی. 4 . از دست دادن تمرکز در کارهای روزانه[5] (که اساس انجام آزمایش بر روی دو گروه چنین بدست آمده است) 5 . مورد غضب خدا قرار می گیرد. 6 . در دنیا و آخرت فقیر می ماند[6] امام باقر ـ علیه السلام ـ (یا ثمره، ازدواج کسالت و عجز فرزندی است به اسم فقر)[7] 7 . برداشت فرد از خودش (خودپنداره) کم رنگ و ضعیف می گردد و غافل می شود از استعدادهای خدادادی اش. 8 . عدم احساس نیروبخشی از خواب در مقابل در طول روز احساس گیجی، منگی، بی هدفی، بی ارادگی و... دارد د) قرارداد مشروط: عهد کنید که مثلاً ساعت فلان در محلی با دوستتان ملاقات کنید و به او بگوید که اگر به مدت X نوبت تأخیر کردم فلان مقدار پول و یا چیز با ارزش را به تو می دهم (با ارزش گفتم چون انگیزه حرکت بیشتری به انسان می دهد چرا که انسان دوست ندارد آن را از دست بدهد) هـ )بهداشت خواب: گاهی فضای نامناسب انسان را به کسالت و پرخوابی تشویق می کند 1 . شب زود به رختخواب بروید و صبح زودتر بیدار شود (ساعت منظمی در خوابیدن و بیدار شدن داشته باشید) 2 . از مطالعه کردن در رختخواب، دراز کشیدن هنگام مطالعه و ... پرهیز کنید. 3 . به محض بیدار شدن سریع از رختخواب جدا شوید و رختخواب خود را کاملاً جمع کنید. سعی کنید رختخواب را در دسترس قرار ندهید و یا در اطاقی باشید که رختخواب نباشد. 4 . فضای اتاق زیاد گرم نباشد (حتماً هوا در آن جریان داشته باشد) 5 . اتاقی که شبیه اتاق خواب است برای مطالعه و نشستن انتخاب نکنید (نور زیادتر، صدای بیشتر از تصاویر با نشاط، منظره ... استفاده کنید. 6 . پس از اینکه از خواب بیدار شدید کمی با حالت خواب آلودگی مبارزه کنید اگرچه در لحظات اول سخت است ولی به نشاطی که از آن حاصل می شود می ارزد مطمئن باشید خواب زیاد ملالت زیاد همراه دارد همین شروع به فعالیت نیز در ابتدا سخت می نماید خود را وادار به کار کردن کنید مطمئن باشید بیش از بیکاری طولانی لذت بخش خواهد بود.[8] 7 .شب ها به هیچ وجه از غذاهای چرب، سنگین، تند و تیز و پرادویه مصرف نکنید هضم معده غذا را به سختی انجام می دهد و در نتیجه درجه حرارت بدن بالا می رود (بین میزان آمادگی خواب و درجه حرارت بدن همبستگی مثبت وجود دارد). و) اراده خود را تقویت کنید و راه های تقویت اراده را یاد بگیرید امام علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «ضادّوا التوانی بالعزم»[9] با اراده ای آهنین به جنگ سستی و تنبلی بروید. ز) از تسویف و اهمال کاری بپرهیزید:[10] هرگز کار امروز به فردا مینداز. یکی از ویژگی های تنبل ها این است که حال و حوصله ندارند صبر می کنند تا حال و حوصله پیدا شود هرگز از خود نمی پرسند ممکن است حال و حوصله اصلاً پیدا نشود. ح) تنوع در علائق:[11] در علائق خود تنوع ایجاد کنید به عنوان مثال در کنار درس ریاضی که مطالعه می کنید کتاب شعر، حکمت، لطیفه ای داشته باشید تا رفع خستگی کنید و نشاط تازه ای بیابید. ط) با کلامهای مخرب خود مبارزه کنید:[12] جملات مثبت به کار ببرید نگویید وحشتناک است که من در کنکور شرکت کنم و قبول نشوم بگوئید نیاز به زحمت دارد. ی) تا زمانی که کاری برای شما آسان نشده خود را مجبور کنید:[13] تمرین کنید یک هفته فعال باشید یعنی نقش خود را عوض کنید و یک هفته نقش آدم فعال را به عهده بگیرید در خواهید یافت که فعال بودن کار سختی نیست. ک) تصحیح الگوها: گاهی انسانها به اشتباه گمان می کنند که افراد موفق از همان اول بدون تلاش به قله پیروزی رسیده اند این امر احساس اعتماد به نفس و اطمینان را در افراد کم می کند مطالعه زندگی انسان های موفق در این امر به ما کمک می کند تا مثل آنها اهل برنامه، تلاش صبر و استمرار در مقاومت داشته باشیم. ل) رقابت: گاهی انسان بجای اینکه بدنبال وظیفه خود باشد فقط به رقابت فکر می کند و به شکل [14] برد و باخت فکر می کند این امر نمی تواند باعث نگرانی،تشویق، اضطراب شود (همگی در بازده کار تأثیر منفی می گذارند.) م) لذائذ منفعلانه:[15] تماشای تلویزیون، فوتبال، تفریح و ... وقتی لذت بخش اند که همیشگی نباشند در غیر این صورت ما را کسل می کنند. 5 . تصحیح باورها و افکار غیرعاقلانه:[16] 1 . تفکرات لذت پرستی موقتی با اصرار بر ارضای آنی معمولاً فلسفه ای نامعقول است (فرار از مسئولیت ها) 2 . اگر کارها درست پیش نرفت وحشتناک و هولناک ارزیابی نکنید. 3 . منشأ بدبختی ها و شکست ها را همیشه به بیرون (شانس و ...) نسبت ندهید چقدر ما از توانایی ها و استعدادهایمان استفاده مثبت کردیم؟ چقدر در کارها مشورت کردیم و تجربه بزرگتر ها را به کار بستیم؟ 4 . انسان ها همگی محترم اند پس نباید آنها را پست بدانم (آنها لیاقت در روابط اجتماعی را دارند) س) کامل گرایی:[17] گاهی انسان به خاطر کامل گرایی (کارها باید عالی و بدون کم و کاست باشد) دچار سستی می شود پس بجای توقف باید از گذشته عبرت بگیریم و تلاش کنیم آینده ای کامل تر داشته باشیم،شکست اگر جه کاستی و تلخی دارد اما به هر حال در مجموع یک قدم انسان را به واقع نزدیک می کند. ع) از عبارت های بایددار استفاده نکنید:[18] چراکه در صورت نرسیدن انسان را مأیوس و در نتیجه سست می کند باید امسال کنکور قبول شوم بجای این کار باید توانایی ها را شناخت و با نقطه ضعف ها مبارزه کرد و در سه صورت می توان از جملات بایددار استفاده کرد (باید اخلاقی، باید قانونی، باید طبیعی) مثال 1) نباید از کسی سوء استفاده کنم. 2 ) نباید با سرعت غیرمجاز حرکت کنم. 3) قلم افتاد باید طبق قانون جاذبه سقوط کند. ف) از غذاهایی که سرشار از هیدرات های کربن هستند کمتر استفاده شود:[19] چرا که این ماده دارای اثر آرام بخش زیاد است و ترشح سروتونین را زیاد می کند در نتیجه خواب زیاد می شود. (هر 100 گرم کربوهیدرات دارای 400 کالری است) کربوهیدرات (یا هیدرات های کربن)؛ به هر چه از گیاه به دست میآید مثل برنج، نان، سبزی، میوه، قند، نشاسته و غیره کربوهیدرات گفته می شود البته برخی از محصولات حیوانی (پروتئین ها) نیز کربوهیدرات دارند مثل شیر و تخم مرغ.[20] ض)استفاده از نوشیدنی های کافئین دار: مثل چایی و قهوه (کافئین محرک بسیار قوی است که با چرخه طبیعی خواب تعارض دارد)[21] ق) آشنایی با خطاهای شناختی که باعث سستی می شود 1 . تفکر همه یا هیچ: یا پیروز شوم یا بدبخت، این افراد راه سومی جلوی خود نمی بینند. 2 . تصمیم مبالغه آمیز (هر حادثه منفی را شکستی همیشگی تلقی می کند) 3 . فیلتر ذهنی (به جنبه های منفی می اندیشد) 4 . بی توجهی به امور مثبت و عدم توجه به توانایی ها، علایق، ظرفیت هایش 5 . نتیجه گیری شتاب زده پیش گویی بی دلیل پیش بینی و پیش گویی می کند و بی دلیل واکنش دیگران را منفی می پندارد) 6 . برچسب زدن (خطاها را به حساب شخصیت خود می گذارد یعنی بجای اینکه بگوید اشتباه کردم می گوید اشتباه کار هستم.) 7 . شخصی سازی و سرزنش (گناه دیگران را به گردن می گیرد).[22] ر) مشکل سوخت و ساز بدن: گاهی پرخوابی ناشی از افزایش نیتروژن اورة خون یا بسیاری از اختلالات سوخت و ساز دیگر بدن است (سموم)[23] که با انجام آزمایشات طبی می توان از صحت و یا عدم صحت و سلامت آن آگاه شویم. ش) داروهای خواب آور یا ضعیف کننده سیستم عصبی مرکزی:[24] گاه پزشک و یا روانپزشک لازم می بیند که فرد برای اینکه سلامت جسمی ـ روانی عاطفی شناختی خودش را دوباره به دست آورد مدتی از داروهای خواب آور استفاده کند این داروهای تجویز شده برای بیمار نقش حیاتی دارد چرا که تا این داروها مصر ف نشود بحث های روان درمانگری و شناخت درمانگری برای بیمار نتیجه بخش نخواهد بود وسلامت روانی و جسمانی خود را بدست نمی آورد. فزون خوابی(hyper _ Sonia ) فزون خوابی گاهی از حد تجاوز می کند به گونه ای که کاملاً مشکل مرضی و ناهنجاری کامل به خود می گیرد مدت خواب شبانه بین 8تا 12 ساعت به طول می انجامد فرد از خواب احساس نیرو بخشی نمی کند و فرد به سختی می تواند صبحها از خواب بیدار می شود از سویی دیگر خواب های متعدد روزانه از یک ساعت بیشتر می شود این اختلال مشکل قطع روابط خانوادگی و اجتماعی فقدان کارآمدی کاهش تمرکز و نارسایی حافظه، درماندگی بارز، عدم انجام تکالیف روزانه را در پی دارد فزون خوابی گاهی منعکس کننده حالات مرضی مختلف مثل افسردگی است هر گاه علائم فوق در فردی حاصل گردد باید سریع به روانپزشک مراجعه نماید تا به زندگی عادی و نشاط زندگی باز گردد.[25] حرف آخر: در مباحث فوق بحث از علل و راه های درمان کسالت و پرخوابی شد روشن است که ممکن است همة موارد یاد شده در مورد شما پرسشگر محترم صدق نکند اما برای بر طرف شدن مشکل توجه همه جانبه به بحث لازم است چیزی که نباید از آن غافل شد اهمیت کار و تلاش است کار را امروز به عنوان مؤثرترین دارو برای رفع نگرانی ها، شناخت استعدادها و ... به کار می روند که حتی از آن به عنوان کار درمانی در کنار درمان های دیگر مطرح می شود چرا که در کار است که انسان با استعدادهای بالقوه، و نیروهای خودآشنا می شود و به کارش عشق می ورزد و تلاشش را مضاعف می کند و در سایه آن احساس عزت نفس کار آمدی مهمتری و کفایت می کند در پایان باید ذکر کنم که ائمه ما در دعایشان از خداوند می خواستند که آنها را از کسالت در عبادات و کارها حفظ کند[26] پس ما نیز دعا و نقش کلیدی آن در زندگی غافل نباشیم. منابع کمکی: 1 . راز خوشبختی،اولریش پرامان، مترجم کتایون تجلی، نشر پیدایش. 2 . روانشناسی اهمال کاری،دکتر آلبرت الیس و ... ترجمه دکتر محمد علی فرجاد، انتشارات رشد. امام علی ـ علیه السلام ـ : با سلاح محکم عزم و اراده به جنگ سستی ها و کسالت ها بروید میزان الحکمه (کسل) ------------------------------------------------------------------------ [1] . رفتار درمانی بیخوابی مزمن، پاتریشیا لاکسی، جواد شافعی مقدم، انتشارات آستان قدس رضوی، ص 39. [2] . روان شناسی مرضی تحولی، ج 2، دکتر پریرخ دادستان، انتشارات سمت، ص 88. [3] . برای مطالعه بیشتر به سری کتابهای به سوی کامیابی نوشته آنتونی رابینر ترجمه مهدی مجرد زاده کرمانی، مؤسسه فرهنگی راه بین مراجعه فرمایید. [4] . رفتار درمانی، بی خوابی مزمن، ص 50، (اقتباس). [5] . خواب، اوزوالد، ترجمه محمدرضا باطنی، فرهنگ معاصر، ص 102. [6] . میزان الحکمه،بحث کسل،الکافی به نقل از میزان الحکمه. [7] . همان. [8] . زندگی عاقلانه، آلبرت الیس، مترجم مهرداد فیروز بخت، انتشارات رشد، ص 242، (اقتباس). [9] . میزان الحکمه، باب کسل. [10] . زندگی عاقلانه 264 ـ 241 (اقتباس) [11] . همان. [12] . همان. [13] . همان. [14] . همان. [15] . همان. [16] . از حال بد به حال خوب، (شناخت درمانی)، دکتر دیوید برنر، مهدی قراچه داغی، انتشارات آرین کار، ص 298. [17] . همان. [18] . رفتار درمانی بی خوابی مزمن، ص 50. [19] . معجزه ای برای چاقها و لاغرها، دکتر محمد صادق کرمانی، نشر بخشایش، ص 37. [20] . رفتار درمانی بی خوابی مزمن، ص 120 و ص 139. [21] . از حال بد به حال خوب، ص 220، اقتباس. [22] . خواب و رویا از دیدگاه پزشکی دکتر عزالدین معنوی، انتشارات دانشگاه تهران، ص 84. [23] . همان. [24] . روانشناسی مرضی تحولی، ج 2، ص 59، (اقتباس). [25] . بهداشت روانی، جزوه درسی استاد حجت الاسلام دولتخواه، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380،(گروه روان شناسی) [26] .صحیفه سجادیه دعای 20، (خداوندا!) مرا به کسالت در عبادت خود مبتلا مکن
موضوع مطلب : |
||