سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
علی محمدی-طلبه ای از زنجان
کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ نمی‌دانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بی‌وقفه به سوی آخرینش در حرکتم
درباره وبلاگ


آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد.
لوگو
آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com
سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم.
بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 186
  • بازدید دیروز: 20
  • کل بازدیدها: 689229



زندگی طلبه‌های معصومیه قم‌

حوالی ظهر یکی از روزهای گرم تابستانی که هوای قم حسابی گرد و غباری بود به یکی از ده‌ها مدرسه علمیه این شهر می‌روم تا از نزدیک با زندگی طلبه‌هایی که حسابی نسل سومی هستند، آشنا شویم. مدرسه معصومیه را به این خاطر انتخاب کردم که تنها در این مدرسه می‌توان طلبه‌هایی را پیدا کرد که زمانی به جای حوزه در دانشگاه درس می‌خوانده‌اند. از آنجا که فصل تابستان است و طبیعتا کلاس و درس حوزه‌ها تعطیل است، چندان نمی‌توان رفت و آمد طلاب را در حیاط بزرگ مدرسه دید. با این حال اما مدرسه تعطیل نیست و برخی از طلبه‌ها را می‌توان در اینجا پیدا کرد و با آنها گپ زد.
سیدمحمد موسوی، طلبه پایه 2 این مدرسه که در ساختمان شهید بهشتی مدرسه (محل اسکان طلابی که قبلا دانشجو بوده‌اند)‌ سکونت دارد در پاسخ به این سوال که «از صبح تا شب تو چگونه می‌گذرد؟» می‌‌گوید: «خب ببینید هر طلبه‌ای برنامه خاص خودش را دنبال می‌کند. من به شخصه به عنوان یک طلبه دانشجو اولویتم را بر مسائل درسی و تقویت بنیه علمی خودم در حوزه بنا گذاشته‌ام. ما در پایه دوم بیشتر ادبیات عرب را می‌خوانیم. همچنین مطالعه مطبوعات و نشریات از دیگر برنامه‌های روزانه‌ام است که سعی می‌کنم آن را همیشه و در هر شرایطی دنبال کنم».
او در ادامه درخصوص برنامه‌هایش در ایام اوقات فراغت گفت: «از آنجا که بحمدالله مدرسه ما برنامه‌های خوبی برای اوقات فراغت تدارک دیده، از این جهت مشکلی نداریم. مدیر مدرسه با رایزنی‌هایی که با مراکز فرهنگی مختلف داشته، واقعا در این خصوص موفق عمل کرده، ضمن آن که در مدرسه ما جایگاه ورزشی مناسبی هم برای طلبه‌ها ایجاد کرده‌اند که جا دارد به همین خاطر از ایشان و اقداماتشان تشکر کنم».
روحانی تافته جدا بافته نیست!
این طلبه جوان به نکته جالبی هم اشاره می‌کند: «بعضی از مردم بویژه نسل سومی‌های امروز جامعه ما فکر می‌کنند، روحانیت قشر خاصی است که خود را برتر از مردم می‌داند و به نوعی تافته جدابافته است، در حالی که واقعا این طور نیست. بله! البته قبول دارم که عملکرد برخی از ما روحانیون باعث ایجاد این ذهنیت در بین مردم شده، اما خود من به عنوان کسی که از دانشگاه وارد حوزه شده‌ام می‌گویم که روحانیت هم مثل دیگر اقشار مردم است، نه ادعایی دارد و نه برای خود شانیت خاصی قائل است. روحانیت هم مثل دیگر مردم، مثل یک معلم وظیفه و مسوولیتی دارد که باید بکوشد آن را به نحو احسن انجام دهد، همین».
تدریس زبان انگلیسی برای طلبه‌ها
توحید پاشازاده، طلبه پایه سوم که فارغ‌التحصیل رشته ادبیات انگلیسی دانشگاه تبریز است، با بیان این کوهنوردی، شنا، ورزش صبحگاهی و... را ازجمله فعالیت‌های تفریحی‌اش عنوان می‌کند؛ «خدا واقعا من را دوست داشته که خواسته تا در رشته زبان درس بخوانم، چراکه الان همین رشته به کارم آمده و باعث شده من در قالب فعالیت‌های جنبی‌ام در کنار کارهای مربوط به ترجمه متون و مقالات انگلیسی، بتوانم در خود مدرسه و نیز در داخل شهر تدریس زبان داشته باشم. در حال حاضر هم بسیاری از هم‌درسی‌هایم رشته و گرایشی تخصصی دارند و این‌طور نیست که فقط سرگرم درس و بحث باشند و از دیگر امور غافل».
جوان‌ها روحانیت را قبول دارند

از او راجع به نگاه نسل جوان امروز کشور به نهاد روحانیت پرسیدم که پاسخش‌ این‌گونه بود: «طبیعی است که برخی از جوان‌ها نگاهشان به روحانی‌جماعت منفی باشد، دلیل آن هم برمی‌گردد به این که وقتی من طلبه و من روحانی که لباس روحانیت پوشیده‌ام، طوری عمل کنم که در شان روحانیت اصیل نباشد، یا این که گفتارم با واقعیت زندگی شخصی‌ام همخوانی نداشته باشد، طبعا مردم عادی هم برداشت دیگری از حقیقت روحانیون پیدا می‌کنند و چه بسا به کلی از روحانیت زده شوند. با این حال از آنجا که من با جمع‌های جوانان زیاد ارتباط داشته‌ام و دارم می‌توانم به شما بگویم که بیشتر جوان‌ها روحانیت را قبول دارند، اما خب انتقاداتی هم دارند که باید به آنها توجه کرد و این خودانتقادی باید حتی در حوزه هم شکل بگیرد».
مباحثه خیلی کمکمان می‌کند

قاسم هدایتی، طلبه کرمانشاهی پایه ششم حوزه است. از او درباره کتاب‌های درسی‌اش می‌پرسم که می‌گوید: «به غیر از لمعتین ما قواعد فقه، ادبیات عرب، اصول فقه و سپس مکاسب شیخ انصاری را می‌خوانیم که به تدریج مطالب عمیق‌تر و تا حدودی هم دشوارتر می‌شود که اگر البته در طول سال تحصیلی به تدریج مطالعه شوند چندان هم سخت نیستند. این را هم بگویم که فضای تحصیلی در حوزه برخلاف دانشگاه طوری است که کمتر طلبه‌ای مجبور می‌شود شب امتحان را تا صبح برای مطالعه دروس نخوانده‌اش سر کند، ضمن آن‌که مباحثات مستمر میان طلاب و نیز شیوه تدریس مفهومی در حوزه باعث می‌شود که طلاب در گذراندن واحدهای درسی خود موفق باشند و ناخودآگاه به سمت پژوهش‌گری که نیاز امروز حوزه است، کشیده شوند، این از دیگر محسنات حوزه است».

دو آفت جدی
از او راجع به مهم‌ترین نقاط ضعف حوزه امروز می‌پرسم که در جواب چنین می‌گوید: «البته پاسخ به این سوال شما را باید مردم عادی‌ای که بیرون از گود نشسته‌اند، بدهند. با این حال آنچه به عقل ناقص من می‌رسد، این است که باقی ماندن نگاه سنتی در بخشی از بدنه حوزه و نیز دچار شدن به آفت روزمرگی و بی‌‌تفاوتی باز هم در بخشی از حوزویان از جمله نقاط ضعفی است که البته قابل تعمیم به همه حوزویان نیست، با این حال آنچه که جای امیدواری دارد، این است ‌که هم‌اکنون نسل جدید حوزه با نوعی روشنفکری اسلامی و دغدغه مسائل روز می‌کوشد، پاسخگوی خلا‌های موجود در جامعه اسلامی‌مان بویژه در ارتباط با جوانان باشد».

6 ساعت مطالعه + مباحثه‌

محمد‌رضا علوی‌منش، طلبه پایه پنجم است. او با اشاره به این‌که به طور متوسط روزانه 5 الی 6 ساعت را به مطالعه دروس مربوطه‌اش اختصاص می‌دهد، می‌گوید: «شیوه مطالعه ما این‌گونه است که پس از تدریس استاد ما دو کار را به طور جدی برای تقویت بنیه علمی‌مان انجام می‌‌دهیم؛ یکی مطالعه خود کتاب منبع و نیز سایر کتب مربوطه است. دیگری مباحثه درسی بین دوستان هم‌حجره‌ای است که این هم تاثیر بسیاری در جا‌افتادن مطالب برای ما دارد».

زی طلبگی‌ام آرزوست‌
وی همچنین در ادامه صحبت‌های خود بر ضرورت رعایت کردن زی‌ طلبگی در حوزه تاکید کرد و گفت: ‌«زی طلبگی این نیست که خدای ناکرده کسی تارک دنیا شود و از جامعه خود فراری باشد، بلکه منظور این است که یک طلبه در حد مردم عادی جامعه و در حد و حدود اقشار ضعیف و کم‌‌درآمد زندگی کند و همچون حضرت امام(ره)‌ و دیگر بزرگان ساده‌زیستی را سرلوحه خود قرار دهد. به قول یکی از دوستان طلبه‌ به جای استفاده از پژو باید پیکان سوار شود تا دید مردم با توجه به هجمه سنگینی که علیه روحانیت است،‌ منفی نشود».
شهریه برکت دارد
نادر احمدی، طلبه پایه سوم است و البته هنوز هم به قول خودش صفرکیلومتر!‌ از او درباره دخل و خرج زندگی طلبگی پرسیدم که اظهار داشت: «همه طلبه‌ها زندگی‌شان از طریق شهریه تامین می‌شود که برای افراد مجرد تقریبا نصف متاهلین در همان پایه تحصیلی است. شهریه هم آن قدری نیست که بشود با آن در رفاه نسبی به سر برد، اما خب به دلیل برکتی که دارد
و من به این برکت اعتقاد کامل دارم ‌ می‌تواند با حفظ شرط ساده‌زیستی یک زندگی را بچرخاند. البته الان برخی از طلاب هستند که در کارهای اداری رفته یا مثلا قاضی و استاد شده‌اند که درآمدشان هم بدک نیست، اما من به شخصه به این شهریه کم راضی هستم و امیدوارم لیاقت دریافت همین وجوه شرعی را هم داشته باشم و خدمتی ولو کوچک به دین و مکتب داشته باشم».

وبلاگ‌نویسی با طعم ورزشی!
حسین عجمی طلبه پایه هشتم حوزه است. خودش که می‌گوید فوتبالی است و هر هفته یک جلسه با دیگر دوستان ‌طلبه‌اش در سالن فوتبال بازی می‌کند. جالب این که او یک طلبه وبلاگ‌نویس هم هست که از قضا اسم وبلاگش هم بی‌ارتباط با علاقه شخصی‌اش نیست: «طلبه ورزشکار».

او که در حال حاضر با دفتر توسعه وبلاگ دینی که به همت جمعی از طلاب جوان و خوش‌فکر حوزه در قم شکل گرفته، همکاری دارد، درباره حس و حالش از زمانی که دوران طلبگی را آغاز کرد، می‌گوید: «من خودم اصلا اهل قاین هستم، اما در سال 1379 به دلیل علاقه‌ای که به کسوت روحانیت و کسب معارف الهی داشتم به قم آمدم و در همین مدرسه درسم را آغاز کردم. اوایل کمی دوری از خانواده برایم سخت بود، اما کم‌کم با دوستانی که پیدا کردم این دلتنگی کم‌رنگ‌تر شد و در عوض فضای صمیمی حجره‌مان به من نشاط و تحرک دوچندانی ‌بخشید».

از او می‌پرسم اگر زمان به عقب برگردد آیا باز هم به قم و حوزه می‌آیی؟ می‌گوید: «صددرصد! شاید بعضی‌ها فکر کنند چون برخی از مردم به روحانی‌جماعت تکیه‌کلامی می‌اندازند و برخورد نامناسبی دارند، ما از طلبگی و دنیای روحانیت خسته شده و کنار می‌کشیم، حال آن که اصلا این طور نیست، چرا که طلبگی چنان ذوق و شوقی در آدم ایجاد می‌کند که تا آخر عمر با او می‌ماند، همان‌طور که یک روحانی تا آخر عمرش روحانی است برخلاف دانش‌آموز و دانشجو که قاعدتا دوره محدودی را شامل می‌شود.»

 




موضوع مطلب : زندگی طلبه‌های معصومیه قم‌

       نظر
یکشنبه 89 خرداد 30 :: 7:37 عصر
علی محمدی

 8

ضمن عرض تبریک میلاد پر برکت بانوی عالم وجود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خدمت شما کاربران گرامی ، نظر شما را به مصاحبه با سرکار خانم انجوی امیری همسر محترمه حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد ، که توسط گروه یاس انجام شده ، جلب می نماییم.

 

خودتون رو معرفی کنید ؟

عارفه انجوی امیری

 

سال تولدتون ؟

مابین سال های 1300 تا 1400

 

مدرک تحصیلی تون ؟

لیسانس حقوق ، البته الان توی رشته ام کار نمی کنم ، 10 سال معلم هستم . چون بستر کار فرهنگی در مدارس ، خصوصا دبیرستان وسیع تر و مهیاتر بود و من همه علاقه ام در کار فرهنگی است.

 

چی تدریس می کنید ؟

عربی و فلسفه و منطق و کلاس های پرورشی در مقطع دبیرستان

 

چند ساله که ازدواج کردید ؟

8 اسفند 1367 ، روز تولد آقا سید

 

آقا سید چطور آقا سید شدند ؟

اگر منظور شما لفظِ آقا سیده باید بگم که از زمان جنگ به بچه های سید ، آقا سید می گفتند البته برای احترام و بعد از جنگ هم توسط بعضی از دوستان نزدیکشون به بقیه انتقال داده شد اما اگر منظورتان این هست که چطور به این مقام و شخصیت رسیدند ، اول بخاطر تربیت متعهدانه پدر و مادر و بعد هم دانشگاه واقعی جبهه و همنشینی با شهدا و همه اینها البته در پرتو لطف خدا و اهل بیت سلام الله علیهم

 

هیچ شده آرزو کنید ای کاش ایشون مسئولیت به این سنگینی نداشتند ؟

نه اصلا ، زندگی با این چیزها شیرینه ، چیزهایی که بعضیا فکر می کنند سخته ، اون طوری زندگی پوچ و بی معنی می شد ، چون الان احساس وظیفه می کنم و اصلا دوست نداشتم این مسئولیت نبود که من هم وظیفه ای در قبالش نداشته باشم.

 

دوست داشتید مثل یه فرد عادی هر روز برن اداره و برگردن؟

البته این بحث سلیقه ای هست ، من به شخصه دوست نداشتم زندگی مون اون مدلی باشه ، البته به خودشون هم گفتم خصوصیاتی دارن که من خیلی دوست دارم ، البته همه آدم ها ایرادهایی دارن ولی خوبی هاشون صدها برابره . خوبی هاش چیزهایی هست که من خودم می خواستم ، موردهایی تو بعضی مردها می بینم که الحمدالله تو ایشون نیست.

 

به نظرتون چرا جوون های زیادی به ایشون علاقه دارن و هر هفته پای صحبتهاشون می شینند ؟

من فکر می کنم اخلاص ، اخلاص که آدم رو حفظ می کنه ، بی مزد و منت کار کردن و ساده بودن ، از کسی چیزی نخواستن ، برای تبلیغ توی گرما به جنوب رفتن و توی سرما به مناطق سردسیر رفتن و نیازی هم نیست که کسی بدونه ، خدا می دونه و اون تاثیری رو که باید روی قلوب می زاره

 

خریدهای خونه با کیه؟

ما اصلا زیاد خرید نداریم چون خونه نیستیم ، ولی هر کسی که وقت کنه

 

مشارکت شما در پیگیری اهداف کانون با آقا سید به چه نحوی است ؟

نظری: 100% ولی عملی: او خیلی کار می کنه ما حتی یک دهم او هم نیستیم ، من خیلی دوست دارم مثل او کار کنم ، لازمه ی این همه کار انگیزه بالا و اخلاص هست ، آرزومه که بتونم این طوری مثمر ثمر باشم.

 

مصرف ماهیانه چای تون چه قدره ؟

خیلی زیاد ؛ جزء چیزهایی که زود تموم میشه . مثلا ما 5 کیلو برنج رو تا یک سال حتما داریم چون زیاد خونه نیستیم ولی معمولا ما همیشه چای و قند نداریم و همیشه آقا سید تهیه می کنند ولی فوری تموم میشه ؛ یادمه روز معلم 11 اردیبهشت یکی از بچه ها یه بسته چای گلابی آورد و تا آخر اردیبهشت تموم شد.

 

دو خط موازی تا کی قراره بهم نرسن؟

از اون سوال ها بودا ..... تو بهشت بهم می رسن

 

مزاحم تلفنی هم دارید ؟

قبلا داشتیم ولی الان که شماره می افته نه نداریم ؛

یه خاطره هم از اون موقعی که آقا سید موبایل نداشتن و مزاحم تلفنی داشتیم ، دارم که یادمه یه بار آقا سید خونه نبودن ، شب بود ، تلفن زنگ زد من پریدم تلفن رو برداشتم ، دیدم آقا سید پشت خط شروع کرد به روضه خوندن ، اول جا خوردم ، بعد فهمیدم که مزاحم تلفنی بوده و صدای آقا سید رو پشت گوشی گذاشته بود.

 

چند درصد تلفن هایی که به منزلتون میشه مربوط به شماست ؟

30 الی 40 درصد ؛ معمولا خونه نیستیم ، وقتی هم باشیم می ره رو پیغام گیر ، پیغامشون رو می زارن و سعی می کنم حتما بهشون زنگ بزنم

 

چه کسی رو به عنوان الگوی خودتون در زندگی قرار دادین؟

پدرم و آقا سید ؛ چون قبل از آقا سید پدرم رو داشتم ، پدرم الگوی معنوی و بزرگ و تمام عیارند و من بیشتر صفات متقین رو در وجود ایشون می بینم که روز به روز بیشتر می شه . ولی در کل بعضی از خصوصیات در آقا سید قوی تره و بعضی در پدرم.

 

اگه الان بهتون بگن چشمتون رو ببندید توی یک ثانیه می رید جایی که دلتون می خواد ، کجا می رفتید ؟

مدینه رو خیلی دوست دارم ؛ مسجد النبی حرم پیغمبر (ص) خیلی باصفاست ، انشاالله خدا قسمت همه کنه ؛ یادمه سالی که مکه مشرف شدیم هوا خیلی گرم بود ولی وقتی روی سنگ فرش های مسجد النبی قدم می ذاشتیم احساس می کردم روی ابرها هستم و همش می گفتم خدایا این روزها رو ازم نگیر و الان هم که فقط یاد و خاطرش هست.

 

آینده کانون رو چطور می بینید؟

انشاالله خدا کمک می کنه و تا ظهور حضرت مهدی (عج) می مونه و متصل میشه ، انشاالله که به شخص وابسته نباشه و نیروها با اخلاص کار کنند و از یارای امام زمان (عج) باشند.

 

گروه یاس رو تا چه حد می شناسید؟

خیلی کم ، در حد 2 یا 3 نفر رو با اسم . البته دورادور از فعالیت هاشون اطلاع دارم ، اگر نزدیک نیستم ولی می فهمم که بچه ها تو گروه های مختلف کانون کار می کنن و ازشون هم تشکر می کنم که البته نیازی به تشکر من نیست . انشاالله که با اخلاص باشه که اگه بی اخلاصی باشه خستگی می یاره ، انتظار تشکر و تقدیر می یاره ؛ و من همیشه به بچه ها گفتم مهمترین فاکتوری که باید توی دعاهامون داشته باشیم اخلاص برای تمام گروه هاست.

 

دوست دارید عضو گروه یاس بشید؟

نه ! شاید چون فرصتش نیست انگیزش هم نیست ، اینترنت دنیای جدیدیه و خودش آدمی رو می خواد که تمام وقت یا نیمه وقت دنبال کار باشه. البته آقا استثناند که در همه کارها هستند.

فقط یه توصیه به عزیزانم در گروه یاس دارم با توجه به این ولادت و اون اینکه حواسشون باشه که یک یاس کبود و خسته دل نگران اعمال من و شماست پس مراقب باشیم مثل اون همیشه یه یاس پاک و آسمونی بمونیم

 

 اگر هم سن و سال بچه ها بودید ، دوست داشتید توی چه گروه یا واحدی کار کنید ؟

تبلیغات و بعد خیریه

 

یه نصیحت به بچه های اینترنت ؟

من در اون حدی نیستم که بخوام به بچه ها نصیحت کنم ؛ ولی اخلاص ، برای خدا کار کردن ، هر چیزی تو زندگی برای خدا نباشه یه روز آدم ازش خسته می شه ، چون این دنیا نمی تونه جواب گوی کارهای آدما باشه ، من خودم دوست دارم به بچه ها سر بزنم یا دیدنی شون برم ولی فرصت ندارم . بهشون می گم انشاءالله بریم تو بهشت اون جا به همه چیز برسیم . برای خدا وضو بگیرن بشینند پای اینترنت ، قرآن بذارن بالای کامپیوترشون ، یه بسم الله بگن و شروع کنند که اگه خدای نکرده به خاطره دلش خواست یه چیزی رو بشنوه یا چیزی رو ببینه که نباید ، برای این لذت های چند دقیقه ای خدا و قرآن بالای سرش رو نفروشه . فکر کنم عامل بازدارنده خوبی باشه . و مورد دیگه این که فقط در حد نیاز از اینترنت استفاده کنند و تا نیمه های شب وقتشون رو تو اینترنت به بطالت نگذرونند و خدای نکرده نکنه اینترنت جای عبادت و درس خوندنشون رو بگیره و در حقیقت کامپیوتر در اختیار آنها باشه نه آنها در اختیار کامپیوتر !

حتی مسائل معنوی سایتهای خوب نیز باید انگیزه عمل بیشتر و نهایتاً حال و لذت بیشتر در عباداتی چون نماز شب باشد نه جایگزین آنها !

 

اگه بخواید جوون ها رو راهنمایی کنید چه معیارهایی رو برای انتخاب همسر بهشون پیشنهاد می کنید ؟

همون معیارهایی رو که آقا سید توی بحث ازدواج گفتن ؛ تحصیلات ، نزدیک بودن سن ، نزدیک بودن از لحاظ فرهنگی و ایمان که حقیقتاً ایمان مهمترین فاکتوره . البته دو نفر مثل هم که هیچ وقت پیدا نمی شه ؛ من خودم تو امر مشاوره هستم ، دیدم اونهایی که ایمان رو نادیده گرفتن شکست خوردن . ایمان می تونه همه کاستی ها و چاله چوله ها رو پر کنه . اگه عشق باشه و با ایمان دو قفله اش کنند هیچ وقت این قفل باز نمی شه . مثلاً اگر قیافه عامل عشق باشه بعد از مدتی برای آدم عادی می شه و به مرور زمان کمرنگ تر می شه ولی اگر ایمان عامل جاذبه این دو نفر باشه روز به روز عشقشون بیشتر می شه چون هر قدر هم طرف مقابل بخواد قایم کنه بالاخره طرفش می فهمه و روز به روز زوایای جدید و زیباتری از وجود او می بینه وطبعاً علاقه اش هم به طرف بیشتر می شه .

 

با توجه به جواب قبل و این که مدت زیادی از ازدواجتون می گذره ، آیا همه چیز براتون عادی نشده ؟

نه به هیچ وجه هیچ چیز عادی نشده ، علاقه ام صدها برابر هم شده ، خودش می دونه !

 

آقا سید مالک چند تا خونه و ماشین هستند ؟

( خنده ) هیچی . ماشین که مال خودشون نیست کسی داده دستشون ؛ خونه هم مال خودشون نیست . ما 2تا خونه توی مشهد و 9 تا توی شیراز عوض کردیم . یادمه سر صحبت که شد گفتن مگه من دیونه ام که توی دنیا خونه بخرم!! اون موقع حرفش رو زیاد توجه نکردم ، ولی بعداً فهمیدم منظورشون چیه .

 

اگر قرار باشه برید تفریح ، چه شهری رو برای تفریح انتخاب می کنید ؟

هیچ وقت قرار نیست بریم تفریح ! چون اصولاً دوست ندارم ، علاقه ندارم و هیچ وقت آرزو نکردم کاش می شد می رفتیم تفریح ؛ البته این یک علاقه شخصی است و در مورد جاهای دیگه هم صدق نمی کنه ، مثلاً سفر به مشهد برام جزء بزرگترین تفریحات است .

 

نقش شما در فرستادن آقا سید به جبهه چقدر بود ؟

( خنده ) هیچی ، آقا سید رو خدا فرستاد ؛ در سایه الطاف الهی ، پدر و مادرشون بودن که زحمت اصلی رو کشیدند که ایشون رو این طوری تربیت کردند .

 

وقتی آقا سید مجروح شدند ، عکس العمل شما چی بود ؟

 ما سال 67 عقد کردیم و ایشون قبل از سال 67 مجروح شدن و مجروحیتشون طوری بود که حتی خانواده اش هم متوجه نمی شدند . ، اگر بیمارستان می رفتند ، خودشون رو معرفی نمی کردند که پدرشون نفهمن چون غصه می خوردن و براشون خیلی مهم بود که پدرشون ناراحت نشن . الان هم این طوری است .

یادمه یه روز سر درد داشتن و به من گفتن برام قرص بیار ، تا رفتم پیدا کردم همون موقع پدرشون اومدن خونه . بعد من که رفتم بهشون قرص بدم گفتند : این قرص برای چیه ؟! گفتم : خودت گفتی برام قرص بیار .... !! بعد فهمیدم برای این بود که پدرشون ناراحت نشن . این قدر مواظبند که حتی پدرشون از یک سر دردشون اطلاع پیدا نکنند . پدرشون هم ایشون رو خیلی دوست دارند . عشق و محبتشون به آقا سید خیلی زیاده . حتی بیشتر از علاقه آقا سید و صد در صد این طوریه ، چون پدر و مادر خیلی بشتر بچه رو دوست دارند تا بچه پدر و مادر رو .

 

در دوران تحصیل از لحاظ درسی دانش آموز ممتاز بودید ؟

باید از خودم تعریف کنم ؟!! از دبستان تا سوم راهنمایی رتبه اول بودم . توی دبیرستان رتبه اول نبودم ولی معدم ../19 بود .

 

چند بار کنکور دادید تا بالاخره قبول شدید ؟

دوبار، سال اول تجربی بودم ، سال دوم هم تا آخرهای دی ماه تجربی خوندم ولی نظرم عوض شد و چون خیلی دوست داشتم برم الهیات رفتم رشته انسانی که متاسفانه الهیات هم به خاطر مسایلی نشد و رفتم حقوق .  

 

رتبه شما تو کنکور چند بود ؟

441

 

تا حالا آقا سید برای سفرهای مشهد چند بار پارتی تون شدن ؟

از اونجایی که خواهران همیشه لطف دارند ، منم در خدمتشون هستم . هر وقت امام رضا (ع) بطلبند همونه . البته ما خودمون رو جُل می کنیم .

 

اولین بار که چشمتون به خونه خدا افتاد چه حسی داشتید ؟

احساس ها رو نمی شه گفت ، جزء مقوله هایی هست که چشیدنیه ، مخصوصاً وقتی که مردم کعبه رو می بینند و به سجده میرن . آدم اونجا به بی ارزشی خودش پی می بره و عظمت اونجا آدم رو می گیره .




موضوع مطلب : مصاحبه باهمسرحجت الایلام انجوی نژاد

       نظر
یکشنبه 89 خرداد 30 :: 7:36 عصر
علی محمدی

                                                                          ش

نام؟ سید محمد انجوی نژاد

شغل ؟ مبلغ مرگ ، مسئول دفاع از عزرائیل ، مسئول یادآوری کل نفس ذائقة الموت

مستمع مورد علاقه ؟ همه مردم

تا حالا ضایع شدید؟ کی و توسط چه کسی؟ آره ! توسط مامانم وقتی ازشون متولد شدم.

چه لباسهایی رو اصلا نمی پوشید ؟ تیشرت رکابی

اگه آقا سید نبودید دوست داشته چیکاره باشید ؟ امام خمینی

اگه وزیر شدید چه کسی رو معاون خودتون انتخاب می کنید؟ من وزیر نمیشم چون اعتقاد دارم برای وزارت خلق نشدم.

تا حالا کسی رو به قصد کشت زدید؟ آره ! یه عراقی

تا حالا کسی کتک تون زده ؟ آره ! معلمم ، بابام و یه عراقی

بدترین سوتی که تا حالا دادید؟ ما که خودمون ابا سوتیئیم.

بدترین نمره ای که تا حالا گرفتید ؟ 2 گرفتم از حسابداری صنعتی 2 چون مریض بودم.

وقتی تو ماشین هستید بیشتر چه نوارهایی گوش می دید؟ سخنرانی

بیشترین سرعتی که تا حالا با ماشینتون رفتید؟ بیشتر از 140 نمیره وگرنه بالاتر هم می رفتم.

راستی پیکان نو مبارک ! مال من نیست ، مال کانونه ، مجبوریم نو کنیم تا گارانتی داشته باشه ، چون همش تو سفرم (سفر تبلیغی) واسه اینکه خرجش زیاد نشه.

آخرین شیء خونه تون که خراب شد؟ چون ما زیاد استفاده نمی کنیم خیلی چیزی خراب نمیشه اما این اواخر کولر.

 ترکش رو تعریف کنید ؟ مال خمپاره است ، وقتی میخوره به آدم ، آدم اوف میشه.

اگه کسی پای منبرتون پفک رو با صدای بلند بخوره چیکار میکنید؟ رو منبر بهش میگم یواشتربخورید ، صداش نمیاد ، بوش میاد.

بیشتر دوست دارید حرف بزنید یا حرف گوش بدید؟ اگه کسی خوب صحبت کنه بیشتر دوست دارم شنونده باشم و درغیر اینصورت دوست دارم حرف بزنم.

انگیزتون از اینکه براتون موبایل خریدن چی بوده؟ مردم کار داشتن ، منم هیچوقت خونه نبودم ،تنها وسیله ارتباطیم با مردم همینه.

 باحال ترین پی امی که دریافت کردید؟ یه پی ام از یه فرد ناامید دریافت کردم ، بعد از اینکه جوابشو دادم ، تو پی ام بعدیش اثری از ناامیدی نبود.

بهترین وبلاگ؟ وبلاگ واحد شهدا

رابطه صادق حجازی با وبلاگ؟ مثه رابطه بادمجون با آسفالت

پنج تا کتاب؟ قرآن ، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه ، رساله لقاء الله ، قلعه حیوانات نوشته جرج ارول

پنج تا وبلاگ؟ وبلاگ واحد شهدا ، الابرار، فاران، زلزله، شاعرانه

پنج تا فیلم؟ عروسی خوبان ، آژانس شیشه ای ، دیده بان ، بازی (آمریکایی)، شیطان

 با این کلمات یاد چی می افتید ؟

احد پاریابی : خنده و خستگی

رهپویان دات کام : اینترنت

آچار فرانسه : محمد خدایاری

منبر : حضرت زهرا سلام الله علیها

چایی : خستگی ، تشنگی

اکبر بانشی : نبوغ جوانی

زرشک : پاداش منبرهام

قاسم : رییس گروه ناصر

کاروان مشهد : امید و آرزو

 به چه چیزی تا حالا تو عمرتون اصلا فکر نکردید؟! به همه چی فکر کردم ولی به چیزی که اهمیت نمیدم خوراکه.

 شما چه مشکلی داشتید که کانون رو درست کردید؟ استعدادشو داشتم.

 به نظر شما افراد و مجموعه هایی که تمایل دارند کار فرهنگی بکنند باید چه خصوصیات و پیش شرطهایی داشته باشند؟

 قبل از هرچیز باید درد دین داشته باشند و کسانی باشند که اول به توانائیهای خودشون پی برده باشند ، توانائیهای جسمی ، فکری ، اخلاقی و عملی و شرح صدر داشته باشند.

 یاسته یا آرویته؟ تقواته

 بقالی با معاونت در یک کانون فرهنگی چه رابطه ای داره؟

 اگر درد دین باشه یه بقال هم می تونه معاون باشه.

 تفاوت کانون شما با ان جی اُ چیه؟

 ان جی ا ها اول رسمی می شوند بعد نیرو می گیرند اما کانون ابتدا نیرو جذب کرد و بعد رسمیت پیدا کرد.اهداف ما اهداف ایدئولوژیک بلند مدت هست : زمینه سازی برای ظهور اما ان جی ا ها اهدافشون مقطعی ، اجتماعی و هنریه ، فقط در اهداف معنوی ما و ان جی ا ها مشترکیم.

 حسینه تاریکش بهتره یا روشن؟ روشن

 بیشتر چه مواقعی جو می گیردتون؟ وقتی فقر می بینم.

 آخرین بار کی سوار سرسره شدید؟هفت هشت سالگی

 کانون بیشتر تو چه مسائلی موفق بوده؟

 آیه “ و نرید انمن علی الذین استضفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین ” هدف نهایی ماست ، موفقیت در رسیدن یا لااقل نزدیک شدن به هدف تعریف میشه ، پس تا این لحظه موفقیت برای ما تعریف نشده. کار ما مقاومت در برابر تهاجم فرهنگی دشمنه ، به نسبت تهاجمی که دشمن کرده ما اصلا موفق نبودیم.با این حال مقاومتمون بد نبوده ولی اصلا ارضا کننده نیست.

 دلایل شکست این نوع مجموعه های فرهنگی رو در چه مسائلی می دونید و آیا تا به حال از این لحاظ شکست هایی رو داشتید؟

 نداشتن علم و طرح و برنامه و فن کار تبلیغی

درجه ارضاشون پایینه و به اولین موفقیتی که می رسند راضی می شوند

چون درجه ارضا پایینه درجه اخلاص هم پایینه و زود مغرور می شوند

و وقتی این اتفاق میفته اختلاف پیش میاد

اسم خود مجموعه مهمتر از اسم خدا می شود

عدم ظرفیت در مقابل کمبودها ، ناهنجاریها و توهینهای روبرو

کسانی هستند که در این راه الذین قالوا ربنا رو می گویند اما ثم استقاموا رو رعایت نمی کنند

عدم حمایت بزرگان از این نوع مجموعه ها 

به هر حال تو هر مجموعه ای از این مسائل پیش میاد ولی ما نسبت به مجموعه های مشابه تنش کمتری داشتیم.گاهی اوقات هم به وظیفمون خوب عمل نکردیم که اینهم برای ما شکست محسوب میشه.

 زیباترین پرنده و چرنده؟ رای بگیرین. در این مورد، رای ما رای مردمه.

 از کانون راضی هستید؟

 اگه راضی باشم رشد نمی کنه اما اونقدری که تلاش می کنیم جواب نگرفتیم.

 دوست دارید نفر بعدی با کی مصاحبه بشه؟

 آقای پاریابی

 




موضوع مطلب : مصاحبه باانجوی نژاد

       نظر
یکشنبه 89 خرداد 30 :: 7:28 عصر
علی محمدی
<   1   2