علی محمدی-طلبه ای از زنجان کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ
نمیدانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بیوقفه به سوی آخرینش در حرکتم درباره وبلاگ آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد. آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
3 ـ برای ایام تابستان ـ جز زمان مسافرت که با برنامة حسابشده و با پیشبینی کامل صورت خواهد گرفت ـ فعالیت در مراکز فرهنگی، مطالعات مورد نیاز، مرور درسهای گذشته و کسب آمادگی برای درسهای سال آینده پیشنهاد میشود . تابستان تعطیل نیست، فقط نوع فعالیتهای صنفی طلبه عوض میشود. در تابستان فرصتی برای جبران بعضی از کمبودهای موجود در روند برنامههای صنفی و ایجاد تعادل و توازن در برنامه به دست میآید که بسیار مغتنم است . طبعاً برنامة ورزش و تفریح در این فصل کمی پررنگتر از ایام تحصیل خواهد بود.[3 ] 4 ـ برنامة تعطیلات رسمی :این ایام که حدود یک ماه از سال تحصیلی را در بر میگیرد زمان مناسبی برای کارهای درسی فوق برنامه است . درسهای فوق برنامه 3 ساعت آشنایی با موضوع تعطیلی، مطالعه برحسب مقتضای ایام 2 ساعت شرکت در مراسم، تعظیم شعایر، ارتباط با اساتید و شخصیتها، برنامههای جمعی و جلسات 4 و نیم ساعت جمع کل 9 و نیم ساعت 5 ـ محرم، رمضان، فاطمیه بر اساس قانون، طلاب پایههای نخست در این ایام تعطیل نیستند. سایر طلاب نیز به سفرهای تبلیغی میروند. با پیشبینی قبلی میتوان این برنامهها را در این زمان انجام داد. تحصیل متون دیگر، مطالعات مورد نیاز، ارتباط با اساتید، شرکت در مراسم معنوی و عزاداری و .. . 6 ـ ایام مسافرت :چون مسافرت انواع مختلفی دارد (سیاحتی، زیارتی، کاری، علمی، تبلیغی و.. . ) دستور جامعی برای آن نمیتوان ارائه کرد. ولی غالباً در سفر، تمرکز ذهنی، روحی و زمانی برای کار علمی جدی وجود ندارد. پرداختن به این برنامهها ـ که مورد احتیاج ما است و نیاز به تمرکز فراوان هم ندارد ـ سفر ما را پربارتر میکند؛ مطالعه سرگذشت بزرگان یا کتب مورد علاقه دیگر، اطلاع از جامعه (سرزدن به مراکز فرهنگی و.. . ) ، دیدار از خویشاوندان، ارتباط با مردم، تفریح، ورزش، تنوع، تجدید قوای روحی، کسب نشاط و طراوت 7 ـ در ساعات غیبت استاد یا همبحث رنگ علمی برنامه باید محفوظ بماند .مثلاً به کارهایی از قبیل تکمیل جزوات و تحقیق در موضوعات مورد نیاز درسی میتوان پرداخت .
برنامه علمی برنامه پیشنهادی زیر برای طلبهای درنظر گرفته شده که دارای استعداد تحصیلی متوسط به بالا و قدرت جذب مباحث علمی است و در طی مدارج علمی دچار مشکل نمیشود . پشتکار، حوصله و همت کار مطالعاتی را دارا است . یعنی حاضر است روزانه حدود هشت ساعت در ساحت دانشآموزی و پژوهش سرمایهگذاری کند و از تنوعجویی و سرکشی به فضاهای اشتغالزا و مسئولیتهای اجرایی پرهیز نماید . هدف تحصیل خود را نیز صاحب نظرشدن دریکی از دانشهای حوزوی قرار دادهاست . در این برنامه، نگاه ما به مراحل آموزشی حوزه نگاهی توصیفی است نه دستوری . یعنی فرض را بر این گرفتهایم که طلبه این متون را به هر صورت تحصیل خواهد کرد . داوری نهایی پیرامون متون درسی و مراحل آموزشی حوزه بر عهدة این دفتر نیست. بر این فرض، باقیماندة نیازهای علمی طلبه که در فعالیت رسمی به آن پرداخته نمیشود، در این برنامه پیش بینی شده است . چنین طلبهای 4 دورة 5 سالة علمی پیش رو دارد . در دورة اول و دوم (10 سال) زمینة فعالیت علمی او تماماً رنگ «آموزشی» دارد. 5 سال سوم، ترکیب «آموزش و تحقیق» با محوریت «آموزش» و 5 سال چهارم ترکیب «آموزش و تحقیق» با محوریت «تحقیق» فعالیت علمی او را پوشش میدهد. 5 سال اول آموزش مقدماتی 5 سال دوم آموزش عمومی 5 سال سوم آموزش تخصصی (و پژوهش) 5 سال چهارم پژوهش (و آموزش تکمیلی) آموزش در 5 سال اول آموزش مقدماتی و در 5 سال دوم آموزش عمومی و در 5 سال سوم تخصصی است. انس با قرآن و حدیث در 5 سال اول جنبه مقدماتی دارد.یعنی در حد معناشناسی، آشنایی با مفاهیم، ترجمة ظاهری، تجزیه و ترکیب آیات و نیز آشنایی اجمالی با جغرافیا و زبان احادیث میباشد. مراجعه به شروح و تفاسیر، تنها به این هدف انجام میپذیرد. در 5 سال دوم جنبة عمومی پیدا میکند. یعنی مطالعة عمومی تفسیر و علوم قرآن و آشنایی با مبادی علم حدیث، رجال، درایه، تاریخ حدیث و.. . و در 5 سال سوم به فضای مباحث ویژه و مطالعة کتب تخصصی در این حوزهها راه مییابد. دانشهای حوزوی: در دورة 5 ساله اول ادبیات، منطق، فقه و اصول تا پایان کتاب «لمعه» و در 5 سالة دوم فقه و اصول فقه تا پایان «کفایه» و فلسفه تا پایان «نهایه الحکمه» بهخوبی تحصیل میشود و در 5 سال سوم حضور فعال و پرمایه در درس خارج و تکمیل فقه و اصول، محور اصلی کار قرار میگیرد که به کسب توان تخصصی (اجتهاد) در این رشته میانجامد. در مسئله برنامهریزی دو هدف کلی را باید دنبال کرد. اول آگاهی از قواعد برنامهریزی و کسب بینش کلی نسبت به برنامه، که از مقولة معرفت و یک فرایند ذهنی است. دوم التزام عملی به برنامه و اجرای کامل آن که از مقولة اراده و یک فرایند روحی است. تمام آنچه در بحثهای گذشته بیان شد، تنها هدف اول را تأمین میکند و «شرط لازم» اقدام عملی است نه «شرط کافی» آن. از این پس همت و پشتکار و مجاهدت هر کس در به کار گرفتن این آگاهیها نویدبخش آیندة روشنی برای او خواهد بود. سخن، گرچه پایان پذیرفت اما عمل، تازه باید آغاز گردد. زیرا آگاهی مقدمة عمل است. ثَمَرَةُ العِلمِ العَمَلُ بِهِ.[4] پی نوشتها : [1] .در این برنامه هرگاه سخن از «مطالعات مورد نیاز» شده، این موضوعات در نظر بوده است. تفسیر قرآن کریم، روایات اهل بیت، تاریخ اسلام و سیره ائمه اطهار، تاریخ معاصر، تاریخ جهان، آثار شهید مطهری، پیرامون حوزه و روحانیت، زندگینامه بزرگان و مواردی از این دست. [2]. الکتب بساتین العلماء (غررالحکم 991). [3]. برای برنامه ایام تابستان پس از این سخنی به تفصیل خواهیم داشت. [4]. غررالحکم: 4624. منبع:پایگاه راه و رسم طلبگی تهیه و فرآوری: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان
موضوع مطلب : بین برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت باید هماهنگی لازم برقرار باشد . این دو به نحوی با هم آمیخته هستند که اختلال و سهل انگاری در یکی از آنها موجب به هم ریختگی دیگری خواهد شد . لذا در نحوه برنامه ریزی ها باید دقت شود . برنامة شبانه روز این برنامههای ثابت را در طول دوره طلبگی برای شبانه روز میتوان پیشبینی کرد . خواب 7 و نیم ساعت ورزش و غذا 3 ساعت عبادت 3 و نیم ساعت مطالعه اخلاقی و تفکر 15 تا 30 دقیقه آشنایی با مسائل سیاسی و اجتماعی روز، در حد مطالعه اهم اخبار یا استماع خبر رادیو 15 تا 30 دقیقه جمعکل 14 و نیم ساعت از ساعاتی که برای ورزش و غذا درنظر گرفته شده 15 تا 30 دقیقه برای ورزش و بقیه برای تهیه مواد اولیه، آمادهسازی خوراک، پهن کردن و جمع کردن سفره و تناول غذا در نظر گرفته شده است که میتوان بعضی از این مراحل را در فعالیتهای دیگر ادغام نمود . مثلاً پس از بازگشت از مسجد، خرید موادغذایی انجام گیرد و در حین آمادهسازی غذا ارتباط با اعضای خانواده یا دوستان همدرس بیشتر شود و در هنگام خوردن غذا از خبر رسانهها استفاده گردد . ساعات عبادت هم شامل وضو، نماز، حضور در جماعت و مساجد، 20 تا 30 دقیقه خلوت شبانه، دعا، مناجات، استغفار، ذکر، نافله و.. . است . در همین زمان حتماً باید برنامة تلاوت قرآن، تدبر در آیات و انس با کلام خدا را قرار داد که پیشنهاد میشود قبل از نماز در مسجد انجام پذیرد. اگر این برنامه، در هر شبانه روز به خوبی اجرا شود، عمدة نیازهای جسمی و عبادی و پارهای از نیازهای اجتماعی ما تأمین خواهد شد . ترک هر یک از این فعالیتها در دوره زمانی طولانی جریان رشد متوازن را مختل میکند . زمانها مجموع این فعالیتها 14 و نیم ساعت از شبانه روز را پوشش میدهد .وقت مفید باقیمانده 9 و نیم ساعت است که باید برای آن در زمانهای مختلف برنامهای پیشبینی کرد . برای این کار نگاهی به انواع «زمان» در زندگی طلبه داشته باشیم : 1. ایام درسی، شنبه تا چهارشنبه 2. پنجشنبهها و جمعهها 3. تابستانها 4. ایام درسی تعطیل (اعیاد، شهادات و مناسبتها ) 5. تعطیلی محرم، رمضان، ایام فاطمیه 6. ساعتهای غیبت استاد یا همبحث 7. مسافرتها هر یک از این زمانها دارای ویژگی جالب توجهی است . مثلاً پنجشنبه و جمعه زمان مستمری است که در طول سال به صورت مرتب و قابل پیشبینی تکرار میشود . «تناوب منظم» و «استمرار» دو ویژگی مهم این زمان است . این زمان برای فعالیتهای ضروری که همیشه در دستور کار شخص قرار دارد، ولی نمیتوان در شبانهروز برای آن وقت گذاشت بسیار مناسب است . تعطیلات رسمی، اعیاد و شهادتها، گرچه زمانی قابل پیشبینی است، ولی سیکل منظم ندارد. ساعات غیبت استاد و همبحث، معمولاً تصادفی و اساساً غیرقابل پیشبینی است . تابستان تعطیلی گسترده و متمرکزی برای فعالیتهای عمده در اختیار طلبه قرار میدهد. یعنی هم پیشبینیپذیر است و هم فراخ و گسترده، ایام مسافرت غالباً با اشتغال ذهنی و روحی فراوان همراه است و پذیرش برنامههای سنگین را ندارد . 1 ـ برای ایام تحصیلی شنبه تا چهارشنبه در 9 و نیم ساعت باقیمانده این برنامه پیشنهاد میشود . درس 4 ساعت مطالعه و پیش مطالعه 2 ساعت مباحثه 2 و نیم ساعت مطالعات مورد نیاز[1] 1 ساعت جمع کل 9 و نیم ساعت از یک ساعت کار علمی، دقایقی به استراحت اختصاص مییابد. این استراحت فعالیت علمی ما را افزایش میدهد . در ابتدای هر مباحثه یا مطالعه، قرائت حدیث یا مسئلة شرعی از رسالة توضیح المسائل در نظر گرفته شود . این برنامه در ایام تحصیل و تعطیل قابل پیگیری است و مناسب است که از قبل، پیشبینی لازم برای آن انجام گیرد . 2 ـ برای پنجشنبهها و جمعهها در 9 و نیم ساعت باقیمانده، این برنامه پیشنهاد میشود . پنجشنبهها درس 2 ساعت مباحثه و مطالعه 2 و نیم ساعت زیارت و دعای کمیل (برنامة عبادی ویژه) 1 ساعت امور ضروری مانند کارهای اداری، خرید، اصلاح و.. . 2 ساعت جمع کل 7 و نیم ساعت در همین ساعات میتوان برنامه دیدار از کتابفروشیها، کتابخانهها و نمایشگاهها را در نظر گرفت که علاوه بر نشاط روحی و تنوعی که از آن حاصل میآید[2]موجب آشنایی با تازههای نشر و میراث مکتوب میگردد و اطلاعات عمومی فراوان و حساسیتهای جدیدی برای ما فراهم میآورد. این حساسیتها پروندههای تازهای هستند که در ذهن و دل ما باز میشود و در فعالیتهای آیندة ما بسیار تأثیر میگذارد. این برنامه، انگیزة ما را در ادامة تلاش علمی تقویت میکند و نوعی معاشرت با اهل علم نیز محسوب میشود . جمعهها نظافت وبهداشت (حمام، شستشو و اتوی لباس، تنظیم مجدد و نظافت محیط زندگی ) 2 ساعت برنامه عبادی ویژه (دعای ندبه، سمات و.. . ) 1 ساعت وقت اضافة نمازجمعه نسبت به نماز هرروز 1 ساعت ورزش و تفریح 3 ساعت دیدار از ارحام و رفقا، جلسات انس، ارتباط با شخصیتها و اساتید، مشاوره و کسب راهنمایی 2 ساعت جمع کل 9 ساعت دیدار با رفقا و جلسات انس دوستانه، در راستای تأمین نیاز اجتماعی، موجب انتقال تجارب، علوم و اخبار میشود. قبض روحی و کسالت را برطرف میکند و میتواند به تدبیری برای یک فعالیت گروهی شایسته بینجامد. حدود 3 ساعت وقت اضافه در پنجشنبه و جمعه باقی میماند که ظرف مناسبی برای تأمین یک نیاز مستمر است. برای این زمان، مطالعه و مباحثه تفسیر قرآن کریم که نیاز همیشگی یک مسلمان به شمار میرود پیشنهاد میشود.
موضوع مطلب : اگر پشتوانه هر حرکتی یک برنامه ریزی دقیق و منسجم باشد، نتیجه گیری بسیار مهم تر و مطلوب تر خواهد بود. در عین حال برخی هم به این مساله و اهمیت آن توجه دارند اما با شیوه ها و چگونگی برنامه ریزی آشنایی ندارند . اصولا برنامه ریزی طلبگی به چه سبک و سیاقی درست است. و چگونه باید برنامه ریخت؟ برای توضیح این مساله ما با دو رویکرد مواجه خواهیم بود که باید آن را مورد بررسی قرار دهیم. یکی برنامه ریزی کلان و بلند مدت و دیگری برنامه کوتاه مدت . با بهرهگیری از آموزههای پیشین اینک میتوانیم به طراحی برنامة زندگی طلبه بپردازیم . فعالیتهای هر انسان به دو بخش تقسیم میشود : فعالیتهای شخصی و فعالیتهای صنفی . «فعالیتهای شخصی »مجموعه کارهایی است که همة افراد به مقتضای انسان بودن موظف به انجام آن هستند و عنوان و صنف اجتماعی در آن تأثیری ندارد؛ عبادت، ورزش، بهداشت، رسیدگی به امور خانواده و خویشاوندان، امر به معروف و نهی از منکر، و ارتباط اجتماعی از این دسته هستند. بر عهده گرفتن بخشی از نیازهای جامعه و خدمت در یک صنف اجتماعی نیز وظیفه شخصی هر انسانی است . پس از حضور در یک صنف خاص و پذیرش یک عنوان اجتماعی مسئولیتهای تازهای بر دوش انسان قرار میگیرد که برای انجام آن ـ در قبال بهرهمندی از خدمات دیگران ـ حدود 8 تا 10 ساعت در شبانهروز باید وقت گذاشت . این مجموعه فعالیتها، «فعالیتهای صنفی» نام دارد .آنچه در تعطیلات رسمی کشور تعطیل میگردد، همین فعالیتهای صنفی است، و فعالیتهای شخصی تعطیلبردار نیست . یک پزشک، هر روز ـ به جز روزهای تعطیل ـ 8 تا 10 ساعت، موظف است در مطب یا بیمارستان به ارائة خدمات درمانی بپردازد. یک راننده تاکسی، هر روز 8 تا 10 ساعت، درون اتومبیل بخشی از نیازهای جامعه را برآورده میسازد. کارمند، کارگر، معلم، کاسب و رئیس جمهور نیز .. . طلبه هم به مقتضای قرارگرفتن در یک صنف اجتماعی موظف است در هر روز ـ به جز روزهای تعطیل رسمیـ 8 تا 10 ساعت فعالیت طلبگی داشته باشد. در این قسمت، به بررسی فعالیتهای صنفی حوزویان میپردازیم . صفحات زندگی حوزویان دوران زندگی یک حوزوی دو فراز مهم و دو صفحه دیگرگو ن دارد . 1ـ دوره رشد و تحصیل 2ـ دوره بازدهی و ثمربخشی در فراز اول هویت اصلی شخص، هویت «تحصیل» است. طلبه در این دوره، به بالابردن ظرفیت علمی و دیگر توانمندیهای خود میپردازد و قابلیتهای خود را فعال میکند. عمدة فعالیتهایش ناظر به «خود» اوست و به هدف اعتلای سطح کمال «خودش» صورت میگیرد. عنوان «طلبه» به معنای طالب و پژوهنده کمال، گویای وجهة غالب و رنگ اصلی هویت او در همین دوره است . در فراز دوم، او بیشتر به «استفاده» از این توانمندیها و ارائة خدمات، به «جامعه» میپردازد. شخصیت اصلی او بیشتر درخدمت رفع نیازهای دینی، معنوی و علمی جامعه قرار میگیرد و از او انتظار ثمردهی میرود . در دورة اول، طلبه «متعلّم علی سبیل النجاه» است و در دورة دوم به «عالم ربّانی» تغییر هویت داده است . اگر کل زندگی طلبه را پس از آغاز فعالیت حوزوی 60 سال فرض کنیم، این 60 سال در تقسیم اولیه به یک دورة 20 ساله و یک دورة 40 ساله تقسیم میشود که رسالتهای اجتماعی حوزه و کارآمدی طلبه عمدتا مربوط به دورة دوم است.[1 ] نکتة بسیار مهم این که انتقال یک فرد از دوره اول به دوره دوم به صورتِ دفعی رخ نمیدهد . این دو دوره مرز ظریفِ خطی ندارند که گامنهادن به دورة دوم تنها در «یک لحظه» رخ دهد . بلکه این انتقال به صورتی تدریجی، آرام آرام و طی زمانی طولانی صورت میگیرد . بنابراین مرز میان این دو دوره، طیفی است نه خطی. طلبه هر سال که پیشتر میرود، غلظت فعالیتهای فرهنگی و خدمات اجتماعی در برنامة کاری او افزایش مییابد و از درجة حضور فعالیتهای تحصیلی در برنامة او اندک اندک کاسته میشود . البته تحصیل علم هرگز از برنامة کاری طلبه حذف نمیشود. طلبه و بلکه هر انسانی موظف است از گهواره تا گور در جستجوی دانش باشد. اما میزان پرداختن به وظیفة دائمی دانشجویی در ادوار مختلف سنی متفاوت است . از آنجا که مخاطب این قلم، نخستین صفحة دفتر زندگی حوزوی را گشوده و در آغاز راه قرار دارد، شایسته است که بحث را به دورة رشد و تحصیل، اختصاص دهیم . دورة رشد و تحصیل طلبه در دوران رشد و تحصیل قرار دارد.[2]یعنی هویت طلبه در این دوره، هویت تحصیلی است و فعالیت صنفیای که بر عهده دارد «تحصیل» است. مراد از تحصیل در این عبارت فقط تحصیل رسمی حوزوی نیست . بلکه کسب هر گونه کمال و توانمندی از قبیل توان پژوهش، سخنوری، ارتباط اجتماعی، مدیریت و.. . جزء فرایند تحصیل است . گرچه درصد اهمیت و ضریب اعتبار این موارد تفاوت فراوان دارد. بر این اساس، عمدة نیرو و وقت طلبه در طول سال باید در تحصیل و بالابردن توانمندیهای شخصی هزینه شود . «متنِ» برنامة طلبه به تحصیل و جمعآوری اختصاص دارد و «پیرامونِ» آن به ثمر بخشی، ارائه و بازدهی. برهم خوردن نسبت متن و حاشیه، خلاف مقتضای طلبگی و مغایر با وظیفة اصلی اوست. آنچه قطعی است اهمیت مضاعف متن نسبت به حاشیه است. یعنی حاشیه، از متن بیشتر نیست، مساوی آن هم نیست. بلکه از آن ـ به اندازهای قابل توجه ـ کوچکتر است. با حفظ این اندازة کلی، تثبیت نهایی ابعاد متن و حاشیه بسته به سلیقة افراد، متفاوت است. برای آنکه منظور بحث روشنتر انتقال یابد کمی به زبان اعداد و ارقام سخن گوییم. نسبت متن و حاشیه تقریباً نسبت 4 به 1 است. یعنی اگر طلبه چهار پنجم وقت و نیروی خود را به تحصیل و یک پنجم آن را به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی اختصاص دهد، اندام کلی برنامة او از تناسب خارج نشده است. از آنجا که طلبه در سالهای نخست، توانایی درخوری برای فعالیتهای جانبی ندارد، طبعاً این نسبتها تغییر میکند (مثلاً یک دَهُم و نُه دهم) . اما بر فرضِ آمادگی کامل طلبه، برای انواع خدمات فرهنگی و احساس موفقیت او در انجام فعالیتهای اجتماعی، هویت صنفی او بیش از این یک پنجم به او اجازة حاشیهپردازی نمیدهد. تحصیل دانش دین که زیربنای مفید برنامة طلبه به شمار میرود، نباید در کنار امور متفرقه ـ که به منزلة حیاط و فضای سبز ساختمان 8برنامه اوست ـ به قدری محدود شود که هنجار عمومی برنامه برهم خورد. این یک پنجمِ کل زمینه، به صورتهای مختلف قابل توزیع بر زمان است. مثلاً دو ماه و نیم از سال، یک روز در هفته یا 2 ساعت در روز، این یک پنجم را پوشش میدهد.[3] فعالیت شخصی: 14 ساعت. فعالیت صنفی: 10 ساعت. فعالیت تحصیلی:چهار پنجم از زمان فعالیت صنفی مثلا 8 ساعت در روز یا 5 روز در هفته یا نه ماه و نیم از سال. فعالیت فرهنگی:یک پنجم از زمان فعالیت صنفی مثلا 2 ساعت در روز یا 1 روز در هفته یا دو ماه و نیم از سال. تحصیل حوزوی:چهار پنجم از زمان فعالیت تحصیلی. تحصیل سایر امور:یک پنجم از زمان فعالیت تحصیلی. بر خلاف تصور اولیه، آنچه از این پس خواهد آمد هدف اصلی تدوین این دفتر نیست. پیام مهم این دفتر در مباحث پیشین، به صورت کلی ارائه شده است. اکنون طلبه، با ضرب آموزههای دو فصل گذشته در هم ـ به تناسب روحیه و استعداد خویش ـ میتواند برای فعالیتهای خود، برنامهای تنظیم نماید. اما از آن جا که «ارائة مصداق»، در فهم عمیق قانون کلی سودمند است، نمونهای از برنامه، عرضه خواهد شد تا تسلط کاملتری بر فرایند برنامهریزی حاصل شود. «مشاهدة دقیقِ» این برنامه در «جذبِ» قواعد کلی گذشته بسیار تأثیر دارد. این مجموعه، مخاطب خویش را ماشین بیفکر وارادهای که تنها منتظر ارائة برنامة عملی برای اجرا باشد نمیبیند. مخاطب این دفتر باید در نهایت، به طور مستقل برای خود برنامهریزی کند و آن را در زندگی خویش به کار گیرد. آنچه در این فصل میآید دستورالعمل الزامی و طرح نهایی برای انواع استعدادها و روحیهها نیست؛ بلکه طرحی پیشنهادی است برای متوسط طلاب که تلاش شده در آن مجموعة نیازهای یک طلبه متوسط درنظر گرفته و برای رفع آن تدبیری اندیشیده شود. در برنامة آموزشی مراکز علمی(مدارس، دانشگاهها، حوزهها و.. . ) مراعات حال استعدادهای متوسط و تودة مخاطبین میشود. همیشه عدهای پایینتر و گروهی فراتر از سطح برنامههای آموزشی، گلایه از سنگینی یا سبکی آن برنامه دارند. اما اگر برنامة تهیه شده با وضعیت اکثر فراگیران و عمدة مخاطبان تناسب داشته باشد موفق است. برنامهای که اینک درصدد ارائة آن هستیم، برنامهای برای تود، طلبههای مستعد و انگیزهمند، با توان متوسط است و در آن «اکثریت غالب» درنظر گرفته شده است. طبعاً دیگران با بهکارگیری فرمولها و قواعدی که در برنامهریزی فراگرفتهاند، جایگاه خود را خواهند یافت و برنامهای متناسب با امکان و توان و استعداد خود برای خود ترسیم خواهند نمود. لازم به یادآوری است که در این برنامه، زمانی برای کارهای عقبمانده پیشبینی نشده است؛ زیرا اولاً عقبماندگیها ناشی از ضعف در «برنامهریزی» یا ضعف در «عمل به برنامه» است که باید این عامل از بین برود. ثانیاً پیشبینی چنین زمانی توجیه مناسبی برای تلاش نکردن در وقتِ انجامِ عمل و عقبانداختن برنامه است. کسی که «فردا» برای جبران، زمانی در اختیار دارد، «امروز» وظایف خود را انجام نمیدهد و مبتلا به تسویف میشود. ثالثاً عقبافتادگی از برنامه، باید استثنا باشد. برنامه، تنظیم اصل و قاعدة زندگی است، نه استثنای آن. پی نوشتها : [1]. 20 سال تحصیل پرثمر برای طلاب مستعد و باانگیزه مطلوب است و در توان همهکس نیست. منطق این تقسیمبندی در مباحث آینده خواهد آمد. [2]. پس از گذر از دورة طلبگی و انتقال به دورة ثمربخشی، هویت جدیدی برای طلبه تعریف میشود که با توجه به آن، برنامة کاری دیگری برای او تنظیم خواهد شد. [3]. پس از اتمام دورة تحصیل، این نسبتها عکس میشود. یعنی فعالیت تحصیلی یک پنجم و ثمردهی، چهار پنجم خواهد شد. به بیان دیگر دانشآموزی و مهارت افزایی تا پایان عمر تعطیل نباید بشود. اما این وظیفه برای طلبه تمام هویت اوست و برای روحانی در دورة ثمردهی تنها در حاشیه کارهای او قرار میگیرد. موضوع مطلب : جلسه ورودیهای سال جدید دانشگاه امام صادق(ع)؛ پاسخ حجتالاسلام پناهیان به سوال «حوزه برویم یا دانشگاه؟» در آغاز سال تحصیلی جدید، حجتالاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودیهای جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودیهای جدید حوزههای علمیه سخنرانی کرد. در کدام رشته علمی تحصیل کنیم؟ جوانان زیادی از بنده سؤال میکنند که ما حوزه برویم یا دانشگاه؟ بنده معمولاً در جواب عرض میکنم: این سوال دقیقی نیست. بلکه صحیحتر آن است که ابتدا سؤال شود: «در کدام رشته علمی تحصیل کنیم؟» آنگاه باید ببینیم رشته تحصیلی یا موضوع علمی که میخواهیم انتخاب کنیم در حوزه بهتر ارائه میشود یا در دانشگاه. البته قبول دارم عوامل دیگری هم در انتخاب شغل و یا محیط تحصیلی موثر هستند. اما ابتدا از اینجا شروع کنیم بهتر است.
نیاز جامعه و استعداد ما؟ خدمت به «بُعد مادی و جسمانی» یا «بُعد روحی و معنوی» انسانها؟ برای تعیین یک رشته تحصیلی نیز باید عوامل مختلفی را در نظر گرفت از استعداد شخصی تا نیاز جامعه. مثلاً باید پرسید آیا به سراغ رشتههایی برویم که به زندگی مادی انسانها خدمت میکند یا به سراغ رشتههایی برویم که به زندگی روحی و معنوی انسانها خدمت میکند؟ نیاز جامعه و یا علاقه و استعداد ما در کدام زمینه بیشتر است؟ پرسشهای دیگری هم میشود مطرح کرد مانند اینکه: به سراغ علوم تجربی برویم، یا به سراغ علوم غیرتجربی مثل فلسفه، یا علوم وحیانی؟ یعنی بهتر است قبل از اینکه بخواهید در مورد صورت شغل آینده خود و یا اعتبار ظاهری و اجتماعی آن تصمیمی بگیرید، ابتدا اصل رشته تحصیلی یا موضوع علمی که میخواهید فرابگیرید را برای خودتان مشخص کنید. البته اشکال ندارد که انسان از همان ابتدا، یک چشماندازی درباره ابعاد اجتماعی و اعتباری شغل آینده خودش داشته باشد، ولی منطقیتر این است که انسان بررسی خود را از یک مبنای مهمتر شروع کند. سوال خود را به این طریق هم میتوانیم مطرح کنیم: آیا میخواهیم به بُعد مادی یا جسمانی انسان خدمت کنیم، یا به بُعد روحی یا معنوی او؟ چون وقتی شغلی را انتخاب میکنید طبیعتاً به یکی از دو بعد حیات انسان بیشتر مربوط خواهد بود. لذا باید ابتدا مشخص کنید به کدام یک از این دو بُعد وجود انسان میخواهید خدمت کنید؟ یعنی باید ببینید به کدام یک از دو بعد وجود انسان، بیشتر اهمیت میدهید، و یا خدمت در کدام زمینه بیشتر مورد نیاز است؟ امروز بیشتر به متخصصینی نیاز داریم که به ابعاد روحانی و معنوی انسانها خدمت کنند بنده تصور میکنم امروز در جامعه ما بیشتر به افراد متخصصی که بتوانند به ابعاد روحی و معنوی انسانها خدمت کنند نیاز داریم. حالا چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی؛ ما بیشتر به متخصصین علوم انسانی و وحیانی نیاز داریم. زیرا در زمینههای فنی، و آنچه مربوط به بخش مادی و جسمانی زندگی ماست بیشتر پیشرفتهای زیادی کردهایم و بعضاً در حال خودکفا شدن هستیم. اما نیازمندیهای جامعه در ابعاد روحی و روانی بسیار بیشتر از آن است که فکر میکنیم. اگر این نظر صحیح باشد، که البته دلائل زیادی میتوان بر آن اقامه کرد، پس آدمهای باهوش و مستعد فراوانی لازم است در زمینههای علوم انسانی به تحصیل بپردازند و به ابعاد روحانی انسان خدمت کنند. این یک نیاز منطقهای و حتی جهانی است و محدود به کشور ما نیست. دیگران با آنکه پیشرفتهایی در این علوم داشتهاند، بعضاً نیازمندتر از ما هم هستند.
بسیاری از استعدادهای مناسب برای «تحصیل در علوم انسانی» به دلیل «مشاوره» و «ملاحظات» نادرست به رشتههای فنی و پزشکی هدایت شدهاند علاقه افراد هم مهم است ولی علاقهها را میتوان به این سمت سوق داد. با شنیدن توضیحات خوب در این باره بسیاری از جوانان به موضوعات علوم انسانی علاقه پیدا میکنند. نمونههای فراوانی را من دیدهام از دانشجویانی که در رشتههای فنی تحصیل میکنند ولی پشیمانند که چرا به حوزه یا رشتههای علوم انسانی نرفتهاند.
استعداد هم لازم است ولی بنده فکر میکنم استعدادهای فراوانی هستند که از توانایی و تناسب بیشتری برای تحصیل در رشتههای علوم انسانی برخوردار هستند ولی به دلائل مختلف از مشاورههای غلط و یا انگیزههای مادی و ملاحظات غلط اعتباری به سمت رشتههای فنی و یا پزشکی هدایت شدهاند. البته در رشتههای فنی و پزشکی هم نیاز به دانشجویان خوب زیاد است ولی بنا نیست هرکسی با استعداد بود صرفاً چنین رشتههایی را انتخاب کند. در رشتههای دیگر هم نیاز به استعدادهای برتر فراوان است.
انسان در همه زمینهها میتواند به جامعه خدمت کند؛ ممکن است کسی علاقه داشته باشد به ابعاد جسمانی و فیزیولوژیک انسان خدمت کند؛ این اشکال ندارد اما به نظر من امروز اولویت ندارد. و خوب است جوانان با استعداد، از اول همه جوانب شغل آینده خود را بهخوبی بشناسند. سه راه برای خدمت به ابعاد معنوی انسان: علوم تجربی، علوم فلسفی و علوم وحیانی؛ کدام راه بهتر است؟ شاید اگر جوانان به حال خود واگذاشته بشوند، و خوب برای آنها توضیح داده شود، اکثراً علاقه به تحصیل در علوم انسانی و یا وحیانی پیدا کنند. و اگر برخی حقائق درباره اهمیت تحصیل در علوم دینی را بدانند که این اقبال بیشتر هم خواهد بود. اگر بخواهید به ابعاد روحی و معنوی انسان و جوامع بشری خدمت کنید، سه راه در پیش روی شما قرار دارد: 1- به سراغ علوم تجربی مانند مدیریت، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعهشناسی، علوم سیاسی بروید که روش تحقیق در این علوم غالبا تجربی است 2- به سراغ علوم فلسفی بروید و انواع فلسفهها و فلسفههای مضاف را تحصیل کنید و فلسفهپرداز شوید و از این ناحیه بر زندگی انسانها تأثیر بگذارید. 3- به سراغ علوم وحیانی بروید، فقه بخوانید و در معارف دینی عالم بشوید، و بعد در مسائل مختلف زندگی انسان که دین متعرض آنها شده است به گره گشایی و راهنمایی بپردازید.
از میان سه راه فوق، کدامیک بهتر است؟ پاسخ بنده این است که وقتی میخواهیم به روح انسان کمک کنیم، نباید بدون اجازه پروردگار عالم یعنی بدون آگاهی از معارف دینی این کار را انجام دهیم، چون ممکن است دچار اشتباهات زیاد بشویم. عالمانهتر آنست که اگر کسی بخواهد درباره انسان نظر بدهد، از نگاه خالق این انسان خبر داشته باشد و بداند خدا که انسان را آفریده درباره مسائل او چه نظری دارد، و برمبنای آن آگاهیهای خود را گسترش بدهد. امروز توجه اندیشمندان منصف علوم انسانی به طور جدی به علوم ومعارف دینی جلب شده است. و با توجه به رغبت عموم انسانها به معنویت و شکست خوردن بسیاری از اندیشههای تجربی و فلسفههای مادی گرایش به فهم دین تبدیل به یک ضرورت شده است. برای ما که در کنار این سرچشمه قرار داریم حیف است که بینصیب بمانیم. شما در آینده خواهید دید که در عموم مسائل رشتههای علوم انسانی، فهم دین حرف اول را میزند. البته الان اینطور نیست، ولی همین امروز هم اگر کسی بخواهد جامعهشناس یا روانشناس خوبی بشود، و بخواهد در هر یک از رشتههای علوم انسانی بخواهد صاحب نظر بشود، واقعاً بدون فهم دین و بدون اطلاع از نظر پروردگار عالم درباره انسان و حیات بشر نخواهد توانست به مقصود برسد.
پس اگر کسی به هر رشتهای از رشتههای علوم انسانی علاقمند باشد، بهتر است ابتدا در فهم دین یعنی فقه به معنای عام کلمه، تبحر پیدا کند، و درک عمیقی از دین داشته باشد، و بعد در آن موضوعات کار کند. موضوع مطلب : حضرت آیه الله بهجت فرمودند: حسن ظن و سوء ظن در خیلی از مطالب و در بسیاری از تشخیص ها با هم فرق می کند . .. عده ای خدمت یکی از بزرگان رسیدند و عرضه داشتند که طلبه ای دزدی کرده است . ایشان فرمودند : خیر بگویید دزدی طلبه شده است . موضوع مطلب : وقتی این حدیث را می خوانم شرمندگی ام بیشتر می شود.همیشه با خودم دراوایل طلبگی این رازمزمه می کردم: گر می برندت واصلی گرمی روی بی حاصلی وقتی که از علم با عنوان نورالهی یاد می شود که خدا در دلهایی که قابلیتهایی که کسب نموده اند قرار میدهد باخودم می گویم واقعا سوراخ دعا را گم کرده ام برای مرور این حدیث شریف امام صادق(ع) را مرور می کنیم: عنوان بصری می گوید محضرامام صادق(ع)رفنم وعرض کردم: عرض کردم: ای ابا عبدالله. به من توصیه ای بفرمایید. فرمودند: تورا به نه چیز وصیت می منم که آنها توصیه من به همه آرزومندان سیر وسلوک الی الله است. از خداوند موفقیت تو را در عمل به آنها خواستارم. سه مورد آن در ریاضت و تربیت نفس است و سه مورد آن در حلم و بردباری و صبر و سه امر دیگر آن در علم و دانش است. پس این وصایا را حفظ کن وبه خاطر بسپار و مبادا در عمل به آنها سستی کنی. عنوان بصری می گوید: من قلبم را برای فراگیری آماده کردم. آیت الله سید علی آقای قاضی(ره)،استاد عرفان علامه طباطبایی (ره) و آیت الله بهجت (ره)و...، شاگردانش را بدون التزام به حدیث عنوان بصری نمی پذیرفت و توصیه می کرد که حدیث عنوان بصری را بنویسید و بدان عمل کنید و همراه خود داشته باشید و هفته ای یکی دوبار آن را مطالعه کنید موضوع مطلب : حدیث عنوان بصری شاهکار پاسخ امیرالمؤمنین به سؤال علم بهتر است یا ثروت جمعیّت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید: - یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علی(ع) در پاسخ گفت: «علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون، فرعون، هامان و شدّاد.» مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود، بلافاصله پرسید: ـ اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: «بپرس!» مرد که آخر جمعیّت ایستاده بود، پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی(ع) فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند؛ ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.» نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست. در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد و امام در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است؛ ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!» هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: - یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی(ع) در پاسخ به آن مرد فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.» نوبت پنجمین نفر بود. او که مدّتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علی(ع) در پاسخ به او فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند؛ ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.» با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجّب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیّت گفت: حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیّت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام نگاهی به جمعیّت کرد و گفت: «علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، امّا ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.» مرد ساکت شد. همهمهای در میان مردم افتاد، چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجّب مردم گاهی به حضرت علی(ع) و گاهی به تازه واردها دوخته میشد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی(ع) وارد مسجد شده بود و در میان جمعیّت نشسته بود، پرسید: - یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ امام(ع) فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود؛ امّا علم هر چه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.» در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام(ع) در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند؛ ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.» سکوت، مجلس را فرا گرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که ... نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: ـ یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام در حالی که تبسّمی بر لب داشت، فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند؛ امّا علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.» نگاههای متعجّب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: - یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاههای متعجّب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی(ع) مردم به خود آمدند: «علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبّر دارند، تا آنجا که گاه ادّعای خدایی میکنند؛ امّا صاحبان علم همواره فروتن و متواضعند.» فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیّت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام(ع) را شنیدند که میگفت: «اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.» منبع: کشکول بحرانی، ج 1، ص 27. به نقل از امام علیّ بن ابی طالب(ع)، ص142 موضوع مطلب : اگر تصمیم گرفتید وارد حوزه علمیه شوید و تحصیلات عالیه را در رشته معارف اسلامی ادامه دهید، خوب است بدانید: امروز طلبه های زیادی درس می خوانند، شاید وقتی از کنار حوزه علمیه می گذری، بی تفاوت باشی، شاید اصلاً مخالف باشی و این جوانان را بهترین وسیله برای خالی کردن عقده های گرانی تخم مرغ و ترافیک خیابان ها بدانی، اما اگر یک روز بین آنها باشی خوب می فهمی داخل این حوزه ها جوانانی هستند، مثل همه جوانان. آنها هم مشکلات اقتصادی و اشتغال و ازدواج دارند و تنها فرقشان این است که خودشان و زندگی شان، را وقف هدفی کرده اند که برای رسیدنش این راه را طی می کنند. موضوع مطلب : فضیلت کسب علم و چگونگی به دست آوردن آن قال رسوالله (ص) « طلب العلم فریضه علی کل مسلم ....... اطلبوا العلم و لو با لصین » (طلب علم بر هر مسلمانی واجب است ، علم را جستجو کنید اگر چه در چین باشد). در دین مبین اسلام ،کسب علم ،واقعاً جایگاه ویژه ای دارد ،ائمه اطهار همیشه اطرافیان خود را به کسب علم فرا می خوانند ،به عنوان مثال فقط امام صادق (ع) حدود 4000 شاگرد داشتند ،وقتی افراد برای سوالهای مختلف به محضر ایشان می آمدند ، امام هر کدام را به یکی از شاگردان خود رجوع می دادند ، اما باید ببینیم راه های کسب علم ، چگونه است ؟ آنها یی که از لحاظ علمی به جایی رسیده اند ، رموز موفقیتی داشتند که ما در اینجا به چند شاخصه موفقیت آنها اشاره ای می کنیم . شاخصه موفقیت آنها اشاره ای می کنیم .شاخصه اول « اخلاص » ـــ اصلاً به طور کلی ، کار اگر برای خدا باشد ، پیشرفت می کند ما در طول تاریخ می بینیم افرادی مخلصانه از خدا علم خواستند البته نه برای فخر فروشی یا کسب مدرک ،بلکه آنرا هم بخاطر خدا می خواستند و خداوند نیز نور علم را در قلوب آنها جای داد ،بعنوان مثال ملا صالح برغانی ، شخضی بسیار کند ذهن بود که حتی گاهی خانه خود را هم گم می کرد یا نوشته اند نا م فرزندانش را گاهی فراموش می کرد ، اما یک کار مخلصانه ای کرد ، روزی در راه برگشت به خانه مقداری جگر خریده بود در راه سگی با چند توله را دید از گرسنگی در وضع بدی بودند ، او بخاطر خدا، آن تکه جگر را به آن سگها خوراند و خودش گرسنگی را ترجیح داد ، خدا بخاطر این اخلاصش او را به جایی رساند که یکی از علمای بسیار بزرگ عصر خود گردید ، آیت الله بروجردی فرزند همین شخص بود . شاخصه دوم « تلاش و پشت کار » ـــــ علامه شهیر ،محمد تقی جعفری می فرما یند « کار ،کار ،کار ، والسلام . به استعداد نمی شود زیاد تکیه کرد ،کار و پشت کار خیلی مهم است . یا تیوتن میگوید «اگر من به جایی رسیده ام بر اثر کار و کوشش است » نمی کوید من نابغه بودم ، میگوید من تلاش کردم . بعنوان مثال صاحب کتا ب مفاتیح ،شیخ عباس قمی در موردش نوشته اند : اکثر شبها بیدار بود ،او در شبانه روز حدوداً 18 ساعت مشغول مطالعه یا نوشتن بود ، او به قدری می نوشت که دو طرف انگشتش که قلم بدست می گرفت ،بر آمدگی داشت ،یا مثلا ً جعفری فقط برای نوشتن کتاب « ارتباط انسان و جهان »به 2500 کتاب مراجعه نموده اند . سبحان الله ، اینها از کدام تبار بودند . میر حامد حسین نیز یکی از بزرگان است که در کتاب خان? شخصی اش 2700 کتاب داشت که همه اش را خوانده بود پسرشان می گوید : پدرم در آخرین بیماری که قدرت نشستن نداشت ،با آنهمه نا توانی ،مطالعه را ترک نکرد کتباب را در حالت خوابیده ،بر روی سینه اش می گذاشت می خواند به قدری این کار را کرده بود که وقتی وفات یافت ،وقت غسل دیدند ،روی سینه اش بر اثر فشار لبه کتاب بخاطر مطالعه مداوم پینه بسته و به صورت زخم در آمده بود . پس می بینیم این بزرگان چگونه تلاش می کردند و خداوند نیز در قبال تلاششان ،دستشان را می گرفت . پس استعداد و نابغه اگر 20 در صد موفقیت باشد ،80 درصد تلاش و جدیت در موفقیت تاثیر دارد . شاخصه سوم « توسل به اهل بیت (ع) » ـــ ما همه چیزمان حتی نمک غذا هایمان را از آنها بخواهیم ،خداوند نردبان ترقی را به ما نشان داده «و ابتغو الیه الوسیله » یعنی اهل بیت را واسطه قرار دهید . استاد بزر گوار آیت الله محمد تقی آملی در همه برگه های درسش می نوشت «یا مهدی ادرکنی » یعنی آقا مرا در یاب ،کمک کن . ملا صدرا نوشته اند ، هر وقت به مشکلی بر میخورد می آمد به حرم حضرت معصومه (س) . در یکی از نوشته ها ی فلسفی اش درباب مسئله اتحاد عاقل و معقول ،نوشته است که این مسئله به برکت حضرت معصومه (س) برایم حل گردید . یا علامه امینی (ره ) هر روز زیارت عاشورا را میخواند ،همین ارتباط با ائمه او را به آن درجه رساند .درمورد صاحب المیزان علامه طبا طبا ئی (ره) هم می گویند تا چهار سال اصلاً درس را نمی فهمید به حدی که استادش به او گفت :برو درس را رها کن نه وقت من را بگیر نه وقت خودت را تو نمی توانی . اما دل این نوکر امام حسین (ع) می گیرد و دست توسل به آستان اهلبیت می گیرد و هما نجا اهل بیت به او عنایتی می کنند و میشود علامه . شاخصه چهارم «الگو پذیری » ـــــ عالمی از فرزند خودش پرسید :می خواهی در آینده به کجا برسی ؟ فرزند گفت:مثل شما شوم پدر فرمود : پسرم من میخواستم امام صادق شوم این شدم ،پس :همت بلند دار که مردان روز گار از همت بلند به جایی رسیده اند . شاخصه پنجم «نظم و ارتباط » ـــــ در مورد نظم امام نوشته اند ،گاهی بعضی افراددرنجف ساعت را با مشاهده کارهای امام تنظیم می کردند مثلاً وقتی که امام به حرم علی (ع) می آمد می دانستند ساعت 9 است . وقتی به رادیو گوش می داد می دانستند ساعت 11 است . نظم عجیبی در زندگی اش حاکم بود . زکریای رازی در دل شب موقع مطالعه ،چراغ خود را در چراغ دانی بر روی دیوار می گذاشت و کتابش را به دیوار تکیه میداد و مطالعه می کرد تا اگر خوابش برد کتا ب زمین بیفتد تا باز بیدار شود و به مطالعه ادامه دهد . بله نظم اینطور است ،در وقت مطالعه ،مطا لعه و در وقت تفریح و استراحت هم تفریح و هم استراحت می کردند . حرف آخر :زمینه سازان ظهور ،جوانان عزیز ،برای کشور امام زمان (عج) سر افرازی به بار بیاورید و واقعاً از ته دل بگوئید :علمی که تو می پسندی به ما عنایت فرما ؛ای مولا ، ای مولا و آقای ما . موضوع مطلب : طلبه شدن از دانشجو شدن راحت تر است. اما طلبه ماندن بسیار دشوارتر از دانشجو ماندن است. بنابراین اگر تصمیم گرفتید وارد حوزه علمیه شوید و تحصیلات عالیه را در رشته معارف اسلامی ادامه دهید، خوب است بدانید: زمان ثبت نام حوزه ها از اسفندماه شروع می شود
موضوع مطلب : |
||