علی محمدی-طلبه ای از زنجان کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ
نمیدانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بیوقفه به سوی آخرینش در حرکتم درباره وبلاگ آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد. آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
حتما شما هم با پرسش هایی درباره علت احکام مواجه شده اید و چه بسا خودتان نیز در ذهنتان اینگونه سوالات نقش بسته است . سوالاتی از قبیل چرا روزه واجب است ؟ یا چرا نماز صبح دو رکعت است اما نماز ظهر چهار رکعت ؟ یا مثلا ما که حمام رفتیم و تمیز هستیم وضو دیگر برای چیست ؟ و از این قبیل سوالات...
وقتی که یک نگاه کلی به علت احکام می اندازیم متوجه می شویم همه آنها از این لحاظ که علتشان معلوم است یا خیر یکسان نیستند و به چند قسم تقسیم می شوند :
1- برخی از احکام از همان ابتدای بعثت ، فلسفه آنها بر همه آشکار بود و الان هم کسی از آنها سوال نمی کند مثل حرام بودن دروغ ، خیانت ، قتل
2- احکامی که فلسفه آنها بر اکثر مردم و حتی دانشمندان هم پوشیده بوده اما توسط قرآن و اهل بیت بیان شده است مثل روزه (که قرآن درباره حکمت اصلی آن فرموده "برای اینکه باتقوا شوید" و اهل بیت هم فواید و حکمت های زیادی برای روزه بیان کرده اند.
3- احکامی که در ابتدا علتشان روشن نبود اما با گذشت زمان و پیشرفت بشر پرده از اسرار آنها برداشته شد مثل حرام بودن مشروبات الکلی
4- یک دسته احکام هم نه از آغاز فلسفه آنها معلوم بوده است و نه در روایات اهل بیت علیهم السلام فلسفه آنها بیان شده است مثل تعداد رکعات نماز ، نحوه وضو گرفتن و ...
نکته مهم دیگر در فلسفه احکام این است که ما چه علت یک حکم را بدانیم و چه ندانیم باید به قصد عبودیت و بندگی خدا و امتثال امر او ، اوامر او را اتیان کنیم و مثلا اگر روزه بگیریم چون از نظر پزشکی ثابت شده چه فواید زیادی برای معده انسان دارد ! این روزه مورد پذیرش درگاه الهی واقع نمی شود. موضوع مطلب : چرا اگر زنى دامنش به بىعفتى آلوده شد بستگان او احساس ننگ مىکنند، ولى در مورد مرد این چنین نیست؟ در جامعه کنونى این چنین است که اگر مردى آلوده شود بستگان مرد احساس ننگ نمىکنند ولى اگر زنى آلوده شد اعضاى خانواده احساس ننگ مىکنند و چه بسا اقدام به قتل او نمایند - چنانچه در روزنامه ها و مجلات به امثال این اتفاقات برمىخوریم - آیا این فکر، غیر از فکر جاهلیت است؟ آیا این غیرت، غیرت جاهلیت است یا غیرت دینى؟ البته مسلمان باید احساس ننگ بکند اما مشترک، نه متفاوت، باید به طور یکسان غیور باشند. متأسفانه ما، اسلامى سخن مىگوییم، اما جاهلى مىاندیشیم و اندیشه جاهلى خود را به حساب اسلام ناب مىگذاریم، بى غیرتى را درباره مردها، از فرهنگ غرب و غیرت داشتن در مورد زنها را از فرهنگ جاهلیت اخذ مىکنیم و این دو را باهم جمع کرده و به حساب اسلام ناب مى گذاریم و بعد گمان مىکنیم که اسلام بین زن و مرد فرق قائل شده است. این که در بیانات حضرت امیر(سلام اللَّه علیه) آمده است که:«ولبس الاسلام لبس الْفرو مقلوباً» یعنى اسلام به صورت یک پوستین وارونه، پوشیده شد تا شناخته نشود،سرّش همین است. در بسیارى از موارد برخى مسائل را از بیگانه هاى غرب و برخى را از رسوبات جاهلیت گرفته ایم و این معجون را به صورت اسلام درآورده و گفتیم که این، نظر اسلام است در حالى که وقتى به قرآن مراجعه مىکنیم مىبینیم: قرآن مىفرماید: «الزّانیة والزّانى فاجلدوا کلّ واحد منهما مائة جلدة ولا تأخذکم بهما رأفةٌ فى دین اللَّه». زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید و در اجراى حکم خدا نسبت به آنان شما را رأفت فرانگیرد. در مورد سرقت نیز قرآن مىفرماید: «السّارق والسّارقة فاقطعوا أیدیهما جزاءً بما کسبا نکالاً من اللَّه». دستان مرد و زنِ دزد را ببرید به سزاى آنچه کرده اند به عنوان کیفرى از جانب خدا. لذا براى این که به عظمت مقام زن پى ببریم، در قدم اول باید از اندیشه جامعه جاهلیت زدایى کنیم و بگوییم آنچه را که شما معتقدید، نظر اسلام نیست. موضوع مطلب : خیلی وقتهابرای رسیدن به جواب سوالات دینی واقعا نمیدانیم از چه منبعی به صورت تخصصی به جوابشون برسیم این حقیر تا حدودی شماره تلفن این مراکز باآدرس سایت وایمیلشان را اینجا آورده ام لطفا کلیک بفرمائید. http://p30upload.com/download.php?filename=1332341827_-.doc موضوع مطلب : مراکز پاسخگویی, سوالات دینی پاسخ اول: خیلی ازاوقات افرادی پیدامیشوند که اگرمطلبی طبق عقل وفهمشان نباشدآنرانمیپذیرند اماباید به اینها گفت آیا اگر عقل ما یا دل ما روایتی را نمی پذیرد باید آن رارد کنیم؟ مگر دل و فکر ما معیار حق وباطل میباشد؟ ابان بن تغلب می گوید : به امام صادق (ع) عرضه داشتم :یابن رسول الله ما یک روایتی را شنیدیم که اگر یک انگشت زن بریده شود ده شتر،دو انگشت بیست شتر،سه انگشت سی شتر،وچهار انگشت بیست شتر دیه دارد وگفتیم: این روایت از شیطان است.حضرت فرمود:"مهلاً یا ابان" ساکت باش وآرام گیر ای ابان! مگر فکر و عقل تو معیار است؟ " ان السنت اذا قیست محق الدین"1 دین خدا با عقل ها قیاس نمی شود؛زیرا اگر مورد قیاس قرار گیرد محو و نابود می شود. به همین خاطر است که جامعه نیاز به معصوم دارد؛ زیرا اگر همه ی عقلا جمع شوند باز هم ممکن است اشتباه کنند.روایاتی که جعلی هستند بحثی در آنها نیست و آنها را رد می کنیم، ولی روایاتی که عقل ما نمی کشد حق رد کردن نداریم وباید برایمان روشن شود. پاسخ دوم پاسخ امام زمان(عج) سید بحرالعلوم پیاده به سمت سامرا می رفت و در ذهن مبارکشان در باره ی ثواب زیاد زیارت سیدالشهدا و گریه بر حضرت فکر می کرد که چگونه این پاداش واجررا خدا قرار داده است؟ در راه با یک عربی همسفر می شود وعرب به او می گوید: آیا می خواهی بحث علمی کنیم؟آیا می خواهی در مورد ثواب گریه بر سیدالشهدا(ع) صحبت کنیم؟ می گوید بله.هم اکنون من به همین موضوع فکر می کردم واین سوال برای من مبهم مانده است. عرب می گوید: من یک جریانی را برایت تعریف کنم.که خودت دراین موردقضاوت کن... ( یک روزسلطانی با ندیمانش برای شکار به بیابان رفتند. وقتی به شکاری رسیدند سلطان گفت: من دوست دارم خودم آن را شکار کنم ودنبالش رفت ودر بیابان گم شد.دیگر نتوانست راه را پیدا کند و تشنگی هم بر او غالب شده بود.یک وقت نگاه کرد و دبد خیمه ای از دور پیداست.به خیمه نزدیک شد ودر آن یک پیرمرد و پیرزنی بودند.آن ها از سلطان پذیرایی کردند و تنها گوسفندی را که داشتند ذبح کردند و برای او غذا درست کردند.سلطان این مهمان نوازی را که دید وقتی می خواست برود به آنها گفت:من در شهر وضع خوبی دارم اگر شمامشکلی پیداکردید پیش من بیایید تاشمارا کمک کنم. بعداز مدتی پیرمرد وپیرزن چون دیگرچیزی برایشان نمانده بود به شهررفتند تاازسلطان کمکی بگیرند.در شهر دیدند این فردی که به آن ها کمک کرده است سلطان است.وارد قصر شدند وپادشاه،آن ها را کنار خودش نشاندوهمه ی اطرافیان را جمع کرد و قضیه را برای همه تعریف کرد وسپس گفت: اگر این ها نبودند من از تشنگی و گرسنگی می مردم.اکنون چگونه می توانم لطف ایشان را جبران کنم؟یکی از وزرا گفت:جواهرات و پول فراوانی به آنها بدهید.دیگری گفت:گوسفندان زیادی، ودیگری گفت مزرعه ی بزرگی را به آنها ببخشید. سلطان روبه وزرا کرد و گفت:شما همگی اشتباه می کنید. من می گویم اینها حق حیات به گردن من دارند؛ یعنی من بقیه ی سلطنتم را بدهکار این پیرمرد وپیرزن هستم و حق آن ها این است که سلطنتم را به آنان بدهم چراکه آنهاهمه ی داراییشان که همان کوسفند بودبرایم ذبح کردند. بعد شخص عرب رو کرد به بحرالعلوم و فرمودند:حضرت سیدالشهداهرچه داشت ازمال واهل وعیال وپسروبرادروپیکرهمه وهمه رادرراه خدا دادحال اگرخداوندبرگریه کنندگان آن حضرت آن همه اجروثواب بدهدنبایدتعجب نمود....)2 یک مرتبه سید بحرالعلوم متوجه شد و گفت: مساله برایم حل شد،اما نگاه کرد ودید کسی وجودندارد.ایشان می گوید:گویا آن شخصیت والا مقام امام زمان (عج) بوده اند. پاسخ سوم شایدروایات زیادی به این مضمون وارد شده است که اگرکسی درمصیبت حضرت سیدالشهداء اشک بریزد گناهان اوآمرزیده میشود.حال میپرسندچطورممکن است کسی همیشه گناه کند وخدافقط بایک قطره اشک گناهان اورابیامرزد؟پس عدل خدا کجامیرود؟پس مادنبال اعمال وعبادات نرویم وبنشینیم شب وروز برایزحضرت اشک بریزیم... بایک مثال ساده باید بگوییم شما فرض کنید کسی زمین خالی رابه یک بنا نشان میدهد بنامیگوید من این زمین رابادو کامیون آجرمیسازم.فرداصاحب زمین دوکامیون آجررا آنجاخالی کرده به بنامیگوید خب شروع کن این زمین مارابساز.بناباتعجب میگویدپس شن وماسه وکارگرومصالح کجاست؟صاحب زمین میگوید خودت گفتی من بادوکامیون آجراین زمین رابه خانه تبدیل میکنم دیگرچیز دیگری ازمانخواستی...بنامیگویدخب من نگفتم جون فکرکردم خودت دیگراین چیزها رامیدانی ونیازی به گفتن من نیست.روایاتی هم که این همه اجروثواب برای اشک ریختن دررثای حضرت سیدالشهدا وارد شده است ازاین باب است که دیگرشروط برای یک شیعه کاملا واضح فرض شده است یعنی کسی که برحضرت اشک میریزد میداند که حتما بایداعمالش نیز نیکوباشد تا مشمول آن رحمت خاصه بشود. لازم به ذکراست مرحوم آیت الله میر جهانی کتابی در فضیلت گریه بر سیدالشهدا به نام " البکاء للحسین(ع)" دارد که در آن همه ی اشکالات مخالفین را جواب می دهد. 1-بحارالانوارعلامه مجلسی ج101 ص405
2-العقبری الحسان-ج1-ص 199 موضوع مطلب : آیین نوروز، قرن هاست در ایران اسلامى بر پاداشته مى شود و مسلمانان، نه به عنوان ترویج آیین مجوس، بلکه به عنوان آیینى ملّى بدان مى نگرند. اسلام که دینى جهانى است و همه انسان ها را به سوى خود فراخوانده است، به اقتضاى خصلت جهان شمولى اش، هیچ گاه به معارضه سنّت ها و آداب و رسوم ملّى نرفته، مگر آن جا که ترویج باطل باشد یا به تثبیت خرافه اى انجامد و یا ملازم با محرّمات شرعى گردد.. بمانَد که رسم نوروز، پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است(1) امابراى کسانى که معتقدند همه چیز را باید از منتظر دین مورد بررسى و نفى و اثبات قرارداد، این پرسش مطرح است، که آیا دین اسلام و پیشوایان دین نسبت به این موضوع موضعگیرى خاصى داشته اند یا خیر؟ در مجموع مى توان گفت که ما در متون روایى شیعه، در موضوع یادشده با دو دسته روایت روبرو هستیم; دسته نخست، روایاتى که سنت ایرانى نوروز، در آنها مورد تایید قرار گرفته و «روزنوروز» مبارک قلمداد شده است. دسته دوم روایاتى که این سنت را تایید نکرده و آن را سنتى خلاف اسلام شمرده اند. 1. دسته اول روایات معلى بن خنیس از امام صادق (ع)، روایتى را نقل کرده که در آن ضمن بزرگداشت نوروز، وقایع مختلف تاریخى برنوروز منطبق شده است. متن روایت یادشده از این قرار است: (در این نوروز است که جبرئیل بر پیامبر اکرم(ص)، نازل شد و درست در همین روز است که پیامبر اسلام، حضرت على(ع) را بر شانه خود گذاشت تا او بتهاى قریش را از بیت الحرام پایین کشید و آنها را درهم شکست. نوروز روزى است که پیامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و ولایت مؤمنان با حضرت على علیه السلام بیعت کنند هیچ نوروزى نیست مگر آنکه ما در آن روز توقع ظهور حضرت حجت، عجل الله تعالى فرجه الشریف، را داریم چرا که این روز، از روزهاى ما و شیعیان ما است که عجم (ایرانیان) آنرا گرامى دشته ولى شما آنرا ضایع نمودید...)(2) 2. دسته دوم روایات روایتى از حضرت امام موسی بن جعفر، علیه السلام، نقل شده که ظاهر آن دلالت بر عدم تایید سنت نوروز از سوى پیشوایان دارد. در این روایت چنین آمده است: (حکایت شده که منصور به سوى امام کاظم علیه السلام فرستاد تا در روز نوروز براى تهنیت جلوس کند و آنچه بسوى او هدیه آورده می شدبگیرد. حضرت فرمود من اخبار جدم رسول خدا را بررسى کردم و در آنها براى این عید خبرى نیافتم و این سنت ایرانیان است که اسلام آنرا محو کرده است و به خدا پناه مى برم که چیزى را که اسلام محو کرده احیاء کنم. منصور در پاسخ گفت: ما این کار را براى اداره (سرگرمى) لشکریان انجام مى دهیم و تو را به خداى بزرگ سوگند مى دهم که در این مجلس بنشینى و آنگاه حضرت نشست. (3) مرحوم مجلسى در بحارالانوار روایت یادشده را مورد نقد و بررسى قرارداده و مى فرماید: این خبر با اخبار معلى بن خنیس مخالفت داشته و دلالت بر بى اعتبارى نوروز از جهت شرعى مى کند، اما اخبار معلى که همان روایت نخست است از نظر سند قویتر بوده و در نزد اصحاب شهرت بیشترى دارد.(4) اما توجیهات دیگرى نیز براى این روایت مطرح است که باختصار به آنها اشاره مى?کنیم: 1. این روایت به احتمال بسیار قوى در مقام تقیه اى بیان شده و حضرت در صدد بیان حکم واقعى عید نوروز نبوده است. زیرا منصور اصرار شدیدى براى حضور حضرت در جلسه داشته و مى خواسته از آن بهره بردارى سیاسى کند، اما امام نمى خواست از وجودش سوء استفاده شود و حضرت براى اینکه در این جلسه حضور پیدا نکند به دنبال عذرى بوده است. خصوصا که این مجلس براى نظامیان برپا شده بود و از حساسیت ویژه اى برخوردار بوده است. 2. پاسخ دیگر آنکه عید نوروز سنت دیرینه اى بوده و همگان هم از آن اطلاع داشته اند. در صورتى که این عید مطلوب اسلام و شرع نبوده، چرا در این رابطه روایت صریح و متقنى وجود ندارد و این مورد از مواردى است که مورد ابتلاءبخش وسیعى از مسلمانان است و در صورتى که حدیث معتبرى وجود داشت، حتما نقل مى شد. از سوى دیگر، نوروز، تثبیت خرافه اى باطل که با دین ناسازگار باشد، نیست و در سرشت خود، محرّمات شرعى را به همراه ندارد؛، بسیارى از رفتارهاى پسندیده، چون: پاکیزگى و آراستگى، سیر و سفر، دید و بازدید، بخشش و دلجویى، هدیه دادن در این رسم و آیین به انجام مى رسد که از نگاه شرع و عقل، ستودنى است. مقام معظم رهبری در مورد این عید می فرمایند :. تحویل هر سال جدید شمسى - که با نوعى تحول در عالم طبیعت مصادف مىباشدفرصتى است تا انسان به تحول درونى و اصلاح امور روحى، معنوى، فکرى و مادى خود بپردازد. این دعاى شریفى که به ما تعلیم دادهاند تا در آغاز سال بخوانیم، درس همین تحول است البته بایددر عید نوروز از انجام کارهاى خرافى و ارج نهادن به سنّتهاى نادرست و نامعقول خویشتن دارى کنیم. اعتقاد به نامیمونى روز سیزدهم فروردین و واجب بودن سفره هفت سین و برگزارى مراسم چهارشنبه سورى، چون علّت عقلانى و شرعى ندارد، محکوم و مطرود است. نکته ای که خیلی از مواقع هم مورد غفلت واقع می شود وخیلی ازمردم از آن بی اطلاع هستند این است که ملت ایران افتخار دارد که سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى همچنان که سال قمرى، از مبدأ هجرت خاتمالانبیا صلىاللهعلیهوآله است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. این نشانگر هنر و عشق و علاقه ایرانى به تعالیم مقدس اسلام و به آثار مطهر و مقدس نبوى است. منابع: 1-آیین ها و جشن هاى کهن در ایران امروز، محمود روح الامینى، تهران: آگاه، ص38-36. 2- مجلسى محمدباقر، بحارالانوار، ج 56، ص 92 3- بحارالانوار ج 56 ص 100. ابن?شهرآشوب، المناقب ج 4 ص 319 4-همان موضوع مطلب :
همان گونه که انسان، خاک نیست، بلکه از خاک آفریده شده، شیطان نیز آتش نبوده، بلکه از آتش آفریده شده است و همان گونه که خاک می تواند به انسان، آسیب برساند، آسیب رساندن آتش به شیطان نیز موضوعی محال و دور از ذهن نیست، چنان چه نمونه های بسیاری وجود دارد که موادی با منشأ یکسان، بر یکدیگر تأثیر منفی گذاشته و به آنان آسیب می رسانند و نیز ویژگی های برخی مواد، با اندک تغییری در آن، کاملاً برعکس خواهد شد. فرد به ظاهر دانشمندی در جلسه ای که بهلول عاقل در آن شرکت داشت، این مسئله را مطرح نمود. مدتی بعد بهلول، پیشانی آن مرد را با کلوخی هدف قرار داده و سر او را مجروح و خون آلود نمود و در پاسخ اعتراض او بیان داشت که آیا مگر این کلوخ از خاک نیست و آیا مگر تو از خاک آفریده نشدی؟! اگر آتش نمی تواند آتش را بسوزاند، پس خاک چگونه می تواند به خاک آسیب برساند؟[1] براین اساس، همان گونه که انسان، خاک نیست، بلکه از خاک آفریده شده، شیطان نیز آتش نبوده، بلکه از آتش آفریده شده است و همان گونه که خاک می تواند به انسان، آسیب برساند، آسیب رساندن آتش به شیطان نیز موضوعی محال و دور از ذهن نیست، چنان چه نمونه های بسیاری وجود دارد که موادی با منشأ یکسان، بر یکدیگر تأثیر منفی گذاشته و به آنان آسیب می رسانند و نیز ویژگی های برخی مواد، با اندک تغییری در آن، کاملاً برعکس خواهد شد. برای تبیین این موضوع مناسب است به نکات زیر توجه شود: 1- می دانیم که یخ از آب تشکیل شده و آب جوش نیز همان آب است و در ترکیب مولکولی آن ها، کوچک ترین تفاوتی نیست، اما اگر یخ را در مجاورت آب جوش قرار دهیم، آسیب دیده و به تدریج از میان خواهد رفت. 2- اگر از ما بپرسند که دشمن آتش چیست و با چه وسیله ای می توان به مبارزه با آن پرداخت، بی تردید آب را معرفی خواهیم نمود. آتش گرفتن آب، بسیار عجیب تر از آتش گرفتن آتش است! اما جالب است بدانیم که اگر آب را با عبور جریان الکتریسیته و با کمک کاتالیزور، به اجزای تشکیل دهنده آن، یعنی اکسیژن و ئیدروژن تقسیم نموده و هر کدام از این دو عنصر را در گوشه ای نگه داری نماییم و سپس شعل? آتش را به آن ها نزدیک کنیم، خواهیم دید که قسمت اکسیژن آن شعله ور شده و قسمت ئیدروژن آن منفجر خواهد شد! و جالب تر آن که بدانید خداوند به هر دو مورد آن در قرآن کریم، اشاره نموده و در بیان نشانه های قیامت، یک بار اعلام می دارد که در آن روز دریاها شعله ور خواهند شد،[2] و در جای دیگر تصریح به منفجر شدن دریاها می نماید![3] برخی مفسران پیشین که در ارتباط با عناصر تشکیل دهند? آب، اطلاعی نداشتند، آتش گرفتن آب را موضوعی بسیار عجیب و تقریباً محال دانسته و بر همین اساس، برای این آیه، توجیهات مختلفی بیان می نمودند.[4] البته، روایتی از مولا علی (علیه السلام) وجود دارد که ایشان از فردی یهودی پرسیدند: جهنم کجاست؟ مرد یهودی پاسخ داد: دریا! امام (علیه السلام)، حرف او را تأیید نموده و فرمودند که او راست می گوید.[5]
یک ماده یا انرژی، با تغییراتی که در آن به وجود می آید، قابلیت های متفاوتی خواهد یافت و آبی که یک روز، خاموش کننده آتش به شمار می آمد، با تغییری فیزیکی، به کمک آتش شتافته و در شعله ور نمودن و انفجار آن، تأثیر مثبت خواهد گذاشت! 3- تمام گیاهان با فتوسنتز، یعنی با استفاده از نور خورشید (که برگرفته از آتش است)، رشد و نمو می یابند و حتماً می دانید که امروزه، در گلخانه ها، تنها با استفاده از آب و نور و حتی بدون نیاز به خاک، گیاهانی را پرورش می دهند. حال پرسش ما این است که اگر چنین گیاهانی که تنها از آتش و آب تشکیل شده اند را مقابل حرارت آتش قرار دهیم، آیا آسیبی به آنان وارد نخواهد شد؟! 4- امواج مختلفی در فضا وجود دارند؛ مانند امواج منتشره توسط ماهواره ها، ایستگاه های رادیو و تلویزیون، تلفن های همراه و دیگر وسائل مخابراتی و …. که فرمول های مشترکی بر تمام آن ها حاکم بوده و تفاوت آنان، تنها در مواردی؛ مانند فرکانس ها و طول موج های مختلف است. با این وجود، آن ها می توانند بر هم تأثیر گذار بوده و عملکرد صحیح یک دیگر را مختل نمایند!. جنگ الکترونیکی با استفاده از چنین قابلیتی امکان پذیر است. آیا این پرسش مطرح نمی شود که چگونه امواج می توانند به امواج دیگر آسیب برسانند؟! و … . امروزه، قانونی در فیزیک وجود دارد، مبنی بر این که: ماده و انرژی، هیچ گاه از بین نخواهند رفت، بلکه دائماً از حالتی به حالت دیگر تبدیل خواهند شد. به همین دلیل، یک ماده یا انرژی، با تغییراتی که در آن به وجود می آید، قابلیت های متفاوتی خواهد یافت و آبی که یک روز، خاموش کنند? آتش به شمار می آمد، با تغییری فیزیکی، به کمک آتش شتافته و در شعله ور نمودن و انفجار آن، تأثیر مثبت خواهد گذاشت! پروردگاری که چنین قابلیت های شگفت آوری در جهان طبیعت آفریده است، به راحتی می تواند با اراد? خود و با فعل و انفعالات اندکی در خصوصیات شیطانی که از آتش آفریده شده و یا حتی تبدیلش به ماده ای قابل اشتعال، او را در آتش جهنم بسوزاند: “إن ذلک علی الله یسیر”؛ و این بر خداوند آسان است.[6] پینوشتها:
[1]. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین، تفسیر اثناعشری، ج 4، ص 28، انتشارات میقات، تهران، 1363 هـ ش. [2]. تکویر، 6، “و إذا البحار سجّرت”. [3]. انفطار، 3، “و إذا البحار فجّرت”. [4]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 20، ص 231، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 هـ ش. [5]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 43، دار المعرفة، بیروت، 1412 هـ ق. [6]. حج، موضوع مطلب : اصل واژه «شانس» فرانسوی و به معنای فرصت است و در فارسی قدیم این واژه وجود نداشته است.
(شهید مطهری، انسان و سرنوشت، ص 55). موضوع مطلب : سؤالی که دراین نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت، این است که چگونه ایرانیان به سوی تشیع گرایش یافتند؟
سابقه دین اسلام در سرزمین ایران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمیگردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال 16 هجری و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خلیفه دوم.
اما سؤال اساسی این است که به رغم ورود اسلام به ایران در دوره خلفا و همچنین به رغم آنکه ایرانیان قرون اولیه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اینک شاهد اکثریت ایرانیان شیعی هستیم؟
در این نوشته، بحث کلامی مطرح نیست. بلکه از دیدگاه "جامعهشناسی تاریخی" بررسی میکنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شیعه شوند.
در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:
1. پاسخ های نادرست و افسانهای.
2. پاسخ صحیح و منطقی.
در اینجا ضمن طرح چند پاسخ افسانهای و نقد آنها، در انتها پاسخ صحیح را ارائه خواهیم کرد.
1. پاسخهای نادرست و افسانهای:
1 ـ 1. ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو دختر یزدگرد سوم از سلسله ساسانی، باعث علاقه ایرانیان به اهل بیت(ع) و در نتیجه تشیع ایرانیان شده است.
نقد این پاسخ: اولاً: اساس چنین داستانی صحیح نیست.
ثانیاً: لازمهی صحت این داستان آن است که ایرانیان میبایست به خود سلسله ساسانیان علاقه داشته باشند، تا به دامادشان هم علاقه داشته باشند. در حالی که ایرانیان اجازه دادهاند تا این سلسله براحتی فرو بپاشد و حتی یزدگرد نیز پا به فرار گذاشت و در شهرهای مختلف ایران آواره بود تا این که سرانجام توسط "آسیابانی ایرانی" در "مرو" کشته شد.
ثالثاً: پاسخ دیگری هم شهید مطهری میدهد و آن اینکه تعدادی از امویان هم با ساسانیان پیوند زناشویی بستند. پس چرا ایرانیان نسبت به امویان علاقهمند نشدند؟
2 ـ 1. ایرانیان در اصل ضد اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بودهاند. وقتی ایران توسط مسلمانان فتح شد، ایرانیان مجبور بودند در ظاهر بگویند ما مسلمان شدهایم و الا کشته میشدند یا باید جریمه میپرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول میکردند اما در واقع همان عقاید زرتشتیگری و عقاید قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت عنوان شیعه. پس تشیع، مذهبی است که در اصل به دست ایرانیان ساخته شده و ربطی به اسلام ندارد، بلکه مذهبی ایرانی است. نقد این پاسخ:
اولاً: این نظریه زمانی میتواند صحیح باشد که رهبران اصلی شیعه ایرانی باشند؛ در حالی که همه رهبران اصلی شیعه که ائمه معصومین علیهم السلام هستند، عرب هستند.
ثانیاً: این نظریه در صورتی صحیح است که شیعیان اولیه همه ایرانی باشند در حالی که جز تعداد کمی از شیعیان اولیه ـ نظیر «جناب سلمان فارسی» ـ غالب شیعیان از عربها بودند.
ثالثاً: نظریه فوق وقتی میتواند صحیح باشد که منابع و متون اصلی شیعه با سایر مسلمانان تفاوت میداشت و میبایست این تفاوت در منابع ایرانی خود را نشان دهد. در حالی که اینطور نیست. اولین منبع اصلی مسلمان قرآن کریم است که شیعه و غیر شیعه به آن اعتقاد دارند. دومین منبع سنت است. اجماع هم به همان کتاب و سنت برمیگردد و عقل به مستقلات عقلیه باز میگردد که اختصاص به ایرانیان ندارد بلکه مربوط به همه است.
رابعاً: نظریه فوق وقتی میتوانست قرین واقع باشد که ایرانیان از همان قرون اولیه تماماً شیعه باشند. در حالی که ایرانیان در این دورهها غالباً غیر شیعه بوده و به اسلام اهل سنت گرایش داشتند و اکثر رهبران اهل سنت هم از ایرانیان بودند. همچنین مؤلفان متون دینی اهل سنت اکثراً ایرانی هستند و این نکتهای است که شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران میآورد.
خامساً: رهبران و دانشمندان شعیه تا قرن دهم اکثراً غیرایرانی بودند و خارج از ایران زندگی میکردند. «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «محقق حلی»، «شهید اول و ثانی» و علمای جبل عامل که بعدها به دعوت صفویه به ایران آمدند و همچنین «محقق کرکی» که حوزههای علمیه شیعه را در ایران و عراق و مناطق دیگر گسترش داد، همه غیرایرانی بودند. این نکته صحیح است که فرهنگ، زبان و زمان و مکان و رسم و عادات در آموزههای مذهبی تأثیرگذار است. اما اینگونه نیست که این عوامل سبب شوند یک مذهب تشیع خاص ایرانیان تأسیس شده باشد. اتفاقاً فقه شیعی بر عنصر زمان و مکان، تاریخ و غیره تأکید فراوان دارد. بنابراین، تأثیر و تاثر قابل انکار نیست ولی مسأله نمیتواند تعیین کننده باشد.
برخی آموزههای فلسفی قبل از اسلام به بعد از اسلام هم منتقل شده است. بعضی از عادات و داستانها هم منتقل شده است. در واقع ایرانیان برخی از میراثهای خود را حفظ کردهاند، اما آن را هرگز جزیی از تشیع ندانستهاند. بلکه یکسری از این مسائل مربوط به آداب و رسوم ملی ماست که ربطی به تشیع ندارد. مثل زبان فارسی، عید نوروز و... ایرانیان هیچ گاه زبان فارسی را رها نکردند. زیرا بین اسلام و ایران تضادی نبوده است. بلکه در مواردی که تعارضی وجود داشته، ایرانیان خود به نفع اسلام از آن دست کشیدهاند و اسلام را مقدم دانستهاند.
3 ـ 1. ایرانیان تا قرن دهم سنی بودند. از آن پس با زور صفویان به شیعه گرایش یافتند. زیرا شاه اسماعیل صفوی وقتی در تبریز تاج گذاری کرد، بسیاری از سنیها را قتل عام نمود.
نقد پاسخ فوق:
اولاً: شاه اسماعیل یک جوان 14 ساله بود و نمیتوان پذیرفت که وی بدون حمایت شیعیان به قدرت رسیده باشد. زیرا منطقی نیست که حامیان وی از سنیها باشند و علیه مذهب خود، شاه اسماعیل را به نفع مذهب تشیع حمایت کنند. بنابراین، در ایران آن زمان شیعیان زیادی وجود داشتهاند که صفویه به اتکای آنان توانستهاند قدرتی تشکیل دهند و در برابر عثمانی که یک امپراتوری پر قدرت مدعی سنی بود، بایستند و مقابله کنند و در نهایت حکومت تشکیل دهند.
ثانیاً: در تاریخ ثابت نشده است که صفویه با زور شمشیر شیعه را در ایران به وجود آورده باشند. البته به صورت جزیی و موردی، اهل سنت مورد آزار صفویان واقع میشدند، چنانکه شیعیان مورد آزار عثمانیها قرار میگرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت نادرست و غیراسلامی بوده است.
2. پاسخ صحیح و منطقی:
نخست باید بپذیریم که استقرار و نفوذ یک مذهب در میان یک قوم، امری نه دفعی بلکه به صورت تدریجی است. ما نباید به دنبال تاریخ خاص و معینی باشیم. به نظر میرسد از زمانی که اولین ایرانی به تشیع گرایش یافته تا زمانی که تشیع در ایران فراگیر شد و اکثریت ایرانیان را شیعیان تشکیل دادند، حدود 10 قرن به طول انجامیده باشد.
اتفاقاتی که طی 10 قرن اولیه اسلام در ایران به وقوع پیوست باعث فراگیری تشیع در ایران شد که به اجمال میتوان آنها را اینگونه مرور کرد:
1 ـ 2. نخست آنکه «جناب سلمان» صحابه با وفای پیامبر و اهل بیت، فردی ایرانی و شیعی بود. در یمن نیز ایرانیانی وجود داشتند که متمایل به سمت اهل بیت بودند. یمن توسط حضرت علی (ع) و در زمان حیات رسول اکرم (ص) به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی (ع) آشنا شدند؛ در حالی که ساحل خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود.
2 ـ 2. در دوره خلیفه دوم، وی تبعیضهایی بین عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. پس از کشته شدن خلیفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وی چند تن از ایرانیان موجود در مدینه را به قتل رساند. اما وقتی حضرت علی(ع) به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت علی(ع) گرایش پیدا کنند. همچنانکه «امام زین العابدین(ع)» با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیت(ع) بودند.
3 ـ 2. پس از شهادت حسین بن علی(ع) ایرانیان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام یزیدی و اسلام حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلمها و اعمال تبعیضها نمیتوانست در قلوب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) گرایش پیدا کردند و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمکها را نمودند. زیرا بنی عباس با شعار حمایت از آل محمد (ص) قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با جریان اهل بیت فاصله دارد.
4 ـ 2. در طول تاریخ، برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ در ایران حضور یافتند و به طور گسترده مکتب اهل بیت(ع) را تبلیغ کرده و ایرانیان را به مذهب آنان دعوت میکردند.
5 ـ 2. حضور حضرت امام رضا(ع) در خراسان عامل دیگری است. یکی از دلایلی که «مأمون» میخواست امام رضا(ع) را ولیعهد کند، مقابله با عربهایی بود که از برادرش «امین» حمایت میکردند. تحلیل وی این بود که با ولایت عهدی امام رضا(ع) هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.
6 ـ 2. بسیاری از امام زادگان از ظلم «منصور دوانیقی» و دیگر خلفای ستمگر به ایران آمدند و پراکندگی آنان در سراسر ایران عامل دیگری در گسترش تشیع در ایران بود. همانطور که حضور «حضرت معصومه(س)» در قم، «حضرت شاه چراغ(ع)» در شیراز و «حضرت عبدالعظیم(ع)» در ری، از دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.
7 ـ 2. در عصر سلاطین شیعهی آلبویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیت(ع) بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را به مردم معرفی نمایند.
8 ـ 2. در دوره ایلخانان، حضور علامه حلی به مدت 10 سال در ایران و آزادی وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نیز تلاشهای «خواجه نصیر الدین طوسی» عامل دیگری در این زمینه است.
9 ـ 2. حلقه آخر این جریان تاسیس دولت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان اسلام است. این همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفویه پس از طی 10 قرن، اسلام شیعی در ایران گسترش یابد و به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود. موضوع مطلب : در مورد چگونگی خلقت آسمان و زمین در شش مرحله باید بگوییم :
فلسفه ساختن خانه خدا چیست چرا خدا دستور ساخت آنرا داد؟
براساس آیات قرآنی و هم چنین اسناد تاریخی در باب ساختن کعبه، مکه نمادی از برکات الهی، هدایت بشر، آل عمران (3)، آیه 96. و محل اجتماع بقره (2)، آیه 125. برای عبودیت حضرت حق تلقی شده است. خداوند متعال با افاضه خیر فراوان دنیوی بر این مکان که قبل از آن خشک و لمیزرع بود، رزّاقیت خود را به عرصه نمایش درآورد، ابراهیم (14)، آیه 37. و با ارائه این حقیقت که آنجا محلی است برای وصول به مقام قرب الهی، چگونگی سلوک بندگی را، برای هدایت جهانیان به تصویر کشید. چنان که با مقرر فرمودن یک سلسله اعمال تشریعی در ایام خاص، کیفیت سیر عبودی را به انسانها خاطرنشان میسازد که آدمی باید از نفس خود هجرت کرده، با پاکسازی خود از هرگونه آلودگی، تعلّق، رنگ و هیئت غیرخدایی و با اخلاص، اقبال و توبه خاص، به مقام قرب ربوبی باریابد. علاوه بر آن، خانه خود را نشانگر مقام ابراهیم، حرم امن و حج توانمندان تلقی فرمود که هر یک نشان دهنده عظمت مقام حضرت حقاند و به واقع چه نشانی گویاتر و رساتر از این موارد که هر سال هزاران نفر در این مکان مجتمع گشته و با انجام مناسک و اعمالی، عبودیت خداوند را به نمایش گذارند که این خود برای دیگر مردمان، بیدارگر و تحولآفرین است. همان، ج 3، ص 354. خداوند، دستور ساخت این خانه را صادر فرمود تا به عنوان قبله در نماز، در کشتن گوسفندان و در مواجهه اموات، یادآور خویش به مردم باشد. علاوه بر آنکه همه دلهایِ به ظاهر متفرق را به یک سو جمع نموده است تا روح توحید و یکی بودن را در آنها بپروراند و به واسطه آن، دین خود را زنده و پایدار سازد. همان، ج 6، ص 142. ملاحظه میفرمایید که در تمام این تحلیلها غرضی جسمانی و مادی نهفته نبود تا ساختن کعبه با جسم نبودن خدا ناسازگار باشد؛ بلکه هدف از برپایی چنین مکان شریفی چیزی نیست جز قرار دادن نماد و نشانی از مسائل معنوی و فرامادی.
تشبیه کعبه به بت تشبیهی نادرست است، زیرا بت معبود بت پرستان است، نه معبد آنها. به بیان دیگر تندیس هرچیزی شبیه همان چیز است خداوند که جسم ومادی نیست تا کعبه تندیس ومجسمه او به شمار آید. موضوع مطلب : علی محمدی مختار ثفقی چهره موثری در تاریخ اسلام و بهخصوص تاریخ تشیع است. او شخصیتی پیچیده دارد و در طول دوران زندگی بهخصوص حیات سیاسی خود موضعگیریهای متفاوتی از خود نشان داده است. اساساًٌ صحبت کردن در مورد مختار کار سادهای نیست و پرسشهای فراوانی در مورد او وجود دارد.
منابع تاریخی نظر واحدی در مورد او ندارند و نوع ارزیابی مورخان در مورد مختار به گرایشهای مذهبی و اعتقادی آنان بستگی تام و تمام دارد. برخی از جریانهای افراطی عرصه تاریخنگاری که نگاه ویژه و همراه با حسن ظن نسبت به دودمان بنیامیه داشته و دارند با بدبینی در مورد مجموعه اقدامات شیعیان بهخصوص مختار قضاوت میکنند و حتی گاه پا را فراتر نهاده، نسبتهایی مبنی بر ادعای نبوت و مهدویت نیز برای شخص مختار قائل هستند. اما در سوی دیگر، روایتگران شیعی تاریخ نیز با عنایت به اینکه حرکت مختار و یارانش برای مجازات قاتلان و مسببان حادثه خونین کربلا مرهمی بر زخمهای شیعه بوده نگاهی حسی و عاطفی نسبت به قیام مختار و شخصیت وی دارند. این قضاوتهای کاملا متضاد البته به سایهروشنهای زندگی مختار برمیگردد و به همین خاطر است که داوری در مورد او را مشکل کرده است. در برخی از منابع، مدارکی وجود دارد که حاوی تأییدات حضرات معصومین از مختار است. طبق روایتی، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین میگوید: لقب کیس (زیرک) را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد. (بحارالانوار، ج 45، ص 344؛ رجال کشی، ص 127)
مطابق روایتی دیگر، امام محمد باقر (ع)، شیعیان را از ناسزاگویی به مختار منع کردند. (اختیار معرفه الرجال، ص 125.) خبر دیگر حاکی از ملاقات پرمهر و محبت امام با پسر مختار است. (تنقیح المقال 3/203؛ بحار 45/351)
مطابق گزارشی دیگر زمانی که مختار سر ابنزیاد را برای امام سجاد فرستاد ایشان مشغول غذا خوردن بودند و بعد از مشاهده سر بریده ابنزیاد سر بر سجده نهادند و فرمودند خدا به مختار جزای خیر بدهد که خونخواهی ما را کرد. (منتهیالامال، شیخ عباس قمی، انتشارات هجرت، جلد اول، ص 680)
مذمت مختار در کنار این تأییدات، روایاتی حاکی از مذمت اقدامات مختار نیز از سوی ائمه اطهار وجود دارد. از برخی از این روایات چنین بر میآید که مختار در اقدامات خود انگیزههای مادی و سیاسی داشته و این موجبات دوزخی شدن او را فراهم میآورد؛ بهگونهای که حتی امام حسین (ع) نیز شفاعت او را در روز قیامت قبول نخواهد کرد. (بحار 45/339)
در روایتى دیگر، انگیزه مختار از قیام، رسیدن به سلطنت و قدرت معرفى شده است و در آن روایت این نکته نیز آمده است که اگر در قلب جبرئیل و میکائیل نیز ذرهاى محبت دنیا باشد ، خدا آنها را در آتش مىافکند. (تنقیح المقال 3/205) همچنین از امام سجاد (ع) نقل کردهاند که آن حضرت بارها، مختار را نفرین کرده و مىگفت: مختار به ما نسبت دروغ داده است و چنین گمان کرده است که به او در مورد امامت سفارش شده است.(طبقات ابن سعد 5/158 ؛ تذکره الخواص 294؛ تنقیح المقال 3/205).
چنین تناقضاتی سبب شده که جریان امامیه نظر واحدی در مورد مختار نداشته باشند و به طور کلی پیرامون مختار و اقدامات او بهخصوص نقش او در شکلگیری فرقه کیسانیه (همان جریانی که بر امامت و مهدویت محمدبن حنفیفه تأکید میکرد) دو نظر عمده وجود داشته باشد. برخی برآنند که وی شیعهای ناب و معتقد به امامت حضرت سجاد بود که با هدف انتقام از مسببان حادثه کربلا اقدامات خود را پی گرفت.
برخی مورخان، معتقدند روایاتى که در بردارنده مذمت مختار است، برخى از روى تقیه صادر شده و برخى دلایل سیاسى ـ اجتماعى داشته است.علامه مجلسی در جلد 45 بحار و مرحوم مامقانی در کتاب رجال خود معتقد به این نظریه هستند و بیانات مفصلی در توجیه و رد احادیث مذمت دارند. آیتالله خویی وقتی در کتاب رجال، در باره مختار بحث میکند، روایاتی که مختار را تأیید میکنند را ترجیح میدهد که اتفاقاً در یکی از روایات آمده که امام سجاد (ع) این وظیفه را به محمدبنحنفیه سپردند و به او فرمود که وی در رابطه با مختار عمل کند. ذکر این نکته لازم است، بیشتر روایاتی که در مذمت مختار وارد شده، در منابع غیر شیعی به چشم می خورد و تهمتهای وارده بر مختار، از جانب بنیامیه و زبیریها و دستگاه حاکم جور زمان خود بوده است؛ مثلا ابن کثیر در کتاب «البدایه و النهایه» ج 6 ص621 روایاتی ضد مختار نقل میکند، همه آن در منابع اهل سنت است که بدترین تهمتها را به مختار وارد و این احادیث در بعضی از کتابهای تاریخی و روایی شیعه راه پیدا کرده است. علامه حلی نام مختار را در قسم اول کتاب «خلاصه» خود آورده که در قسم اول، نام کسانی که شیعه هستند آورده است و مختار را مقبوله الروایه میداند و مقدس اردبیلی در حسن عقیده مختار مینویسد: در حسن عقیده مختار سخنی نیست و علامه حلی(ره) او را مقبول شمرده و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام سجاد(ع) برای او طلب رحمت و دعای خیر نمودهاند (حدیقةالشیعه اردبیلیص506 و 507). آیت الله خویی در کتاب «معجم الرجال» می نویسند که از ظواهر بعضی از روایات برمی آید که قیام مختار با اذن و اجازه خاص امام سجاد (علیه السلام) بوده،. آیت الله خویی مرجع تقلید و رجال شناس نامی وقتی این طور می گوید یعنی تمام جوانب را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که مختار مجموعا آدم سالم و صالحی است و مورد وثوق است. اما این که گفتیم اشکالاتی داشته، به نظر می رسد برای رسیدن به هدف مقدسی که داشته و آنهم انتقام اهلبیت (علیهمالسلام) و قصاص خون پاک آنها بوده، گاهی به وسایلی دست زده که خیلی مورد پذیرش نیست.
در اینکه مختار یکدست خدایی بود برای قصاص جنایتکاران کربلا، شکی نیست. بهویژه وقتی میبینیم ائمه (علیهمالسلام) بر این کار مختار صحه میگذارند. امام صادق (علیهالسلام) و امام باقر (علیهالسلام) از مختار تجلیل میکنند و میفرمایند: «دل ما اهلبیت (علیهمالسلام) را شاد کرد و غم و اندوه را از ما زدود و باعث شد خون ما قصاص شود.» این گفتهها نشان درستی کار مختار است. روایات هم متعدد است و در صحت آن شکی نیست. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «پس از فاجعه کربلا، هیچ زنی از زنان ما بنیهاشم به سرش شانه نزد، آرایشی نکرد، خضابی نبست تا اینکه مختار، سر ابنزیاد و عمر سعد را برای ما به مدینه فرستاد.» این روایت نشان میدهد دل اهلبیت با کار مختار شاد شده و کار مثبتی انجام شده. تقریباً تنها جایی که اهلبیت (ع) بعد از واقعه عاشورا یک حالت جشن کوچک، همراه با پخش میوه برگزار کردند، زمانی بود که مختار، سر عبیداللهبنزیاد ـ شاید هم همراه با سر عمر سعد ـ را برای امام سجاد (ع)، فرستاد، امام (ع) خیلی خوشحال شد و نقل است که مختار را دعا کرد و فرمود؛ «جزى الله المختار خیرا» و در مدینه بین شیعیان و یا مردم اطراف خود میوه پخش کردند و جشنمانندی را برگزار کردند و گفتند که من از خدا میخواستم تا چنین روزی اتفاق بیفتد.
منابع
بحارالانوار علامه مجلسی ، ج 45 حدیقةالشیعه مقدس اردبیلی تذکره الخواص
موضوع مطلب : |
||