من دانشجوي رشته برق هستم.دوران راهنمايي و دبيرستانم رو تو مدرسه تيزهوشان گذروندم.از همون اول تو گوشمون خوندن كه اگه رياضيتون خوبه برين رياضي،اگه زيستتون خوبه برين تجربي .بعدشم كه مشخصه ،رياضيا بايد مهندس برق بشن،تجربي ها هم دكتر.اين فشار انقدر زياد بود كه اصلا به خودم اجازه ندادم به آينده تحصيليم فكر كنم.منم قاطي بقيه رشته برق رو انتخاب كردم.وقتي اين رشته رو انتخاب كردم،تو اين فكر بودم كه بتونم يه جوري به كشورم خدمتي كرده باشم. حدود 5 ماهه كه به راهي كه انتخاب كردم شك كردم.فكر ميكنم يه خانوم نميتونه تو اين رشته فعاليت خوب و قابل قبولي رو داشته باشه.نگرانيم اينه كه بعد از چند سال زحمت و درس خوندن آخرش به اين برسم كه عمرم رو به باد دادم.كاراي زيادي هستن كه دوست داشتم انجامشون بدم ،ولي فضاي تك بعدي مدرسمون فرصتشو ازم گرفت.خيلي به مطالعه علاقه دارم ،حفظ قرآن و خوندن تفسيرش رو هم تو برنامه هام داشتم و دارم.ولي هر چي درسا پيش ميره،وقتم براي اين مسائل كمتر ميشه.اين بود كه تصميم گرفتم كه تو حوزه ثبت نام كنم.اين رو هم بگم كه من تو يه خانواده ي مذهبي بزرگ شدم و يكي از اصلي ترين چيزهايي هم كه منونسبت به دروس مهندسي بي ميل كرده،تربيت و اصول خانوادگيمه. ميخوام بدونم از نظر اسلام چه جور علمي براي يك خانوم مناسبه.اصلا يه خانوم توي پيشرفت فني و صنعتي جامعه اسلامي مسئوليتي به گردنش هست يا نه. بعضيا بهم ميگن مگه جامعه يه مهندس معتقد لازم نداره؟ميگن وقتي يه تعداد زيادي از دانشجوها پايبندي و تعهدي نسبت به دين ندارن،حضور افراد متدين لازمه.ولي من فكر ميكنم،كمبود افراد كار بلد و متعهد توي رشته هاي فني مهندسي رو، آقايون بايد جبران كنن،نه خانوما.تا همين چند هفته پيش،براي انصراف مصمم بودم،ولي الآن يه كمي شك كردم.ميترسم بعدا متهم شم به اينكه چرا وقتي توانايي تحصيل تو يه رشته ي نسبتا سخت و مهم رو داشتم،براي چي صحنه رو خالي كردم.لطفا راهنماييم كنيد.خيلي لازمه... ممنون