• وبلاگ : علي محمدي-طلبه اي از زنجان
  • يادداشت : روش برنامه ريزي 4 مرحله اي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اين حس رضايت که فرمودين،اتفاقا چندروزه به سراغم اومده و حالم خيلي بهتر شده...ميدونم نبايد حساس باشم،ولي واقعا گاهي اونقدر فشار رومه که کم ميارمو بهم ميريزم..اما به لطف خدا دوباره روحيه مو بدست ميارمو به تلاشم ادامه ميدم...
    سلام حاج آقا،ممنونم از راهنمايي هاتون.
    بله،منم به برکت وقت اعتقاد دارم،درسته اون کمک به به بيمار خودش يه کار مفيد بود،ولي وقتي که برام خيلي مهم بود رو از دست دادم.اما مطمئنم خدا خودش عوض کار خوب آدمو 10برابر بهش ميده. وهميشه هم اين بهم ثابت شده.الان خداروشکر تو وضعيت بهتري هستم.درس خوندن به اين خاطر برام خيلي خيلي مهمه که دوفرداي ديگه جان بيماران بعدازخدا در دستان من خواهد بود و من وسيله ي خدا براي نجات جان آدمها خواهم شدو خدايي نکرده با يک اشتباه،ميتونم يه زندگي رو نابود کنم...مسئوليت بزرگي رو دوشمه،واسه همين استرس دارم حاج آقا...به يه برنامه ي منسجم نياز دارم...هنوز نتونستم يه برنامه ي خوب روي کاغذ بيارم..ولي تو ذهنم دارم کم کم بهش ميرسم...ممنون ميشم شما هم تجربيات خودتون از نحوه ي برنامه ريزي و مديريت زمانتون در اختيار بنده هم قرار بديد.اجرتون با خدا
    حاج آقا،با اين توصيفاتي که از خودم ارائه کردم،ازتون خواهش ميکنم که راهنماييم کنيد تا هرجا که درباره برنامه ريزي اشتباه فهميدم ،وهمينطور کم و کاستي هارو رو بهم بگيد.
    براي مني که قراره در آينده ي نزديک،پزشک اين مملکت بشم،خيلي خيلي مهمه که برنامه ريزي درستي داشته باشم تا هم به زندگيم برسم،هم خيلي عالي درس بخونم تا باسوادبشم و با جون مردم بازي نکنم...ازتون خواهش ميکنم کمکم کنيد حاج آقا.اجرتون با خدا
    پاسخ

    شما چون حساس شديد نمي تونيد خوب برنامه ريزي كنيد،حس رضايت از روند كارهاي روزانه انرژي تون رو چند برابر مي كنه ولي اونطور كه از حرفاتون بر مياد شما شب وروز بخاطر نرسيدن به كارهاتون خود رو ملامت مي كنيد...
    يکي ديگه از مشکلاتمم تنظيم خوابمه...خيلي دوست دارم 11شب بخوابمو 4صبح بيدارشم و اين برنامه ي دائم عمرم باشه...اما اکثرا نميشه...با مشکلي پيش مياد که مجبور ميشم ديربخوابم،يا خودم بهم ميريزمو نميتونم...خلاصه دلم ميخواد هميشه صبح زودبيدارشم،حتي اگه شبش دير خوابيده باشم...ولي چندباري شده براي فردام برنامه ريختم،اما خواب موندمو اون ساعتي که مدنظرم بود بيدارنشدم...واسه همين به برنامم که نرسيدم هيچ،بلکه،نسبت به برنامه نوشتن براي فردا بي انگيزه شدم...شايد بلندپروازي کرمو توانايي هامو درنظر نگرفتم يا به اندازه کافي مصمم نبودم...اما به نظرم اگه 1هفته کارهامو دقيق ثبت کنم و با نظم بيشتر جلو برم،خيلي چيزا دستم مياد..
    پاسخ

    انتظار بيجا از خودوتن ندته باشيد...سنگ بزرگ نشانه ي نزدنه...
    از طرفي،چون دانشجو هستمو تنها زندگي ميکنم،تمام کارها خودم بايد انجام بدم؛از قبيل کارهاي خونه(آشپزي و نظافت و رفت و روب وغيره)خريد،انجام اموربانکي،دکتررفتن،و هزارتا کار پيش بيني نشده ي ديگه...گاهي بعضي کارهاي پيش بيني نشده برام اتفاق ميفته که کلي از درسام عقبم ميندازه...اونوقته که بدجور احساس عجز ميکنم...مثل چندروز پرستاري کردن از يکي از فاميلامون که اينجا زندگي ميکنن و يهو آپانديسشو عمل کرده بود..خب نه نميتونستم بگم،ايشون هم در حق من زياد لطف کرده بودن،ولي برام گرون تموم شد و کلي از درسام عقب موندمو بيشتر روهم انباشته شد...
    پاسخ

    چرا شما خدمت به آن بيمار را مفيد محسوب نمي كنيد؟!!!!!مگه فقط در س خوندن مفيده؟خدائي كه قراره به شما چيزي بده با همين چيزها به وقتتون وزمانهاتون بركت مي ده بنده وقاعا به بركت وقت اعتقاد دارم
    مشکل بزرگم اينه که دانشگاه ما خيلي بي نظمه،هنوزم برنامه ي دقيق کلاس هارو نداريم..خيلي از استادها نيومدن و هنوز درسو شروع نکردن!،اونايي هم که اومدن با تاخير ميان...يا بچه ها بي نظمن...حتي وقتي منتظر استاديم تابياد،نميدونيم کدوم کلاس بايد بشينيم!چون حتي شماره ي کلاس ها هم مشخص نيست!وبايد تو سالن منتظر بمونيم تا اگه استاد اومد و بچه ها به دنبالش رفتن تو يه کلاسي،بتونم ببينم کدوم کلاس رفتن!مثل امروز ...واقعا احساس هدر رفتن عمر ميکردم و وقتي درجمع بچه هايي بودم که درباره هرچيزي حرف ميزنن به جز درس...واسه همين نميتونم از همين لحظه هام که الکي الکي هدرميرن استفاده مفيدبکنمو برم تو کتابخونه درس بخونم تا استادبياد..چون در اونصورت نميبينم کدوم کلاس رفت!درحاليکه زمان براي من خيلي خيلي باارزشه،چون حجم درسام به شدت زياده و همش وقت کم ميارم..همين بي برنامگي کلاسهامون و مشخص نبودن ساعت و روز دقيق کلاس ها،باعث شده بهم بريزمو نتونم اونطور که بايد واسه وقتم برنامه ريزي کنم..يعني همش سورپرايز ميشم!خب اينجوري،با وضعيت من،برنامه ريزي برام خيلي سخته...
    پاسخ

    برنامه ريزي خودش مهارته،مثل تموم كارهاي مهارتي زحمت داره
    بسيار بسيار بسيار عالي بودحاج آقا.تمام پست هاي مربوط به برنامه ريزي رو خوندم.يهو چشمم افتاد!واقعا مرسي.الان يذره ذهنم منظم شد...فقط مونده مکتوب کردن برنامه ي خودم که يه کم برام سخته....يعني مشکل اصليم همين مکتوب کردنه.نميدونم تو يه سررسيدکه به روزباشه بنويسم؟اينجوري کارها و اولويت هارو نميدونم کجابنويسم...يا اگه يه دفتر معمولي براي شروع انتخاب کنم بهتره؟ که همه چي،من جمله،کارهايي که بايد امسال انجام بشه،کارهاي ماهانه،هفتگي و روزانه رو يادداشت کنم.بعدش اولويت بنديشون کنم.اول ميخوام 1هفته تمام کارهامو ثبت کنم ببينم اصلا تو چه وضعيتي هستم؟بعدش برنامه بنويسم.
    خوشبختانه کلا تلويزيون رو حذف کردم!يعني به لطف خدا چندروز پيش چندلحظه برف اومد و آنتنم قطع شد!توفيق اجباري بود!به جز چندتاکانال ديگه نشون نميده!دقيقا هم کانال هاي برنامه هاي موردعلاقه ام قطع شد!هرچندزيادهم وابسته نبودمو تفنني نگاه ميکردم،ولي همينکه تلويزيونو روشن ميکردم،ديگه نميتونستم دست بکشم....قربون خدابشم که آنتنموقطع کرد تا يه کم به خودم بيام!اين از اولين قدم! يه کم زيادي وب گردي ميکنم که اينم دارم کمش ميکنم...يعني قصدم اصلا اتلاف وقت نيست،ولي وقتي ميرم تو نت،ناخودآگاه از اين وبلاگ به اون وبلاگ رفته و مطالب رو که البته اکثرا مفيد هم هستنا؟ ،مطالعه ميکنم و بعد ميبينم چقدر وقت از دست دادم و اونلحظه بدجور بهم ميريزم که از درسام عقب موندم...ولي اگه به لطف پستهاي بسيار کاربردي شما برنامه بريزم،ديگه با برنامه نت ميرمو ميام،بدون فوت وقت! ....