علی محمدی-طلبه ای از زنجان کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ
نمیدانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بیوقفه به سوی آخرینش در حرکتم درباره وبلاگ آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد. آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
یکی از شخصیت هائی که امروزه دروس اخلاقشان به صورت مستمر برگزار می گردد،آیت الله قرهی هستند،که ما در این مجال فایلهای نوشتاری دروس اخلاقشان را که شاگردان ایشان در مدرسه ی امام مهدی(عج)جمع آوری کرده اند به صورت نظام مند برای استفاده ی کسانی که تشنه ی معارف حقه هستند بار گزاری می کنیم،این نوشتار در حدود900صفحه می باشد کلیک بفرمائید: http://setfa.net/images/81e317vncuoosav44mfb.docx
موضوع مطلب : عن الحسین بن مسلم عن ابی جعفر الثانی علیه السلام قال: قلت له: جعلت فداک، إنهم یقولون: أن النوم بعد الفجر مکروه لأن الأرزاق یقسم فی ذلک الوقت؟ فقال: الأرزاق موظوفة مقسومة، و لله فضل یقسمه من طلوع الفجر إلی طلوع الشمس، و ذلک قوله «و أسألوا الله من فضله»(نساء،32)، ثم قال: و ذکر الله بعد طلوع الفجر، أبلغ فی طلب الرزق من الضرب فی الأرض (موسوعة الامام الجواد علیه السلام: ج2، ص63، ح1) حسین بن مسلم می گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! مردم می گویند خواب بعد از طلوع فجر مکروه است چون روزی انسان ها در آن وقت تقسیم می شود (و خواب در آن موقع، سبب محرومیت از روزی می گردد)، (آیا چنین است)؟ فرمود: روزی انسان ها تعیین شده و تقسیم شده است ولی خداوند دارای فضلی (و زیادی) است که (در قرآن) فرمود: از خدا درخواست کنید فضلش را . سپس فرمود: ذکر خدا (و سؤال از فضلش) بعد از طلوع فجر، تأثیرش بیش از دویدن در پی طلب رزق است. (تفسیر عیاشی: ج1، ص240، ح119) موضوع مطلب : * تا پاکیزه نباشی، پاکیزه نمی دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. اول باید باطن را پاکیزه کنم.
حالا چه کار کنیم در قدم اول باطنمان پاک شود؟ با خودت قرار بگذار به کسی پرخاش نکنی، غضب را در همین مجلس دفن کنی و بروی! الان ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟
وقتی بررسی کنیم می بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. با حرف کسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می کنیم. آیت الله بهاالدینی می فرمودند: پرخاش برکات زندگی را می برد.
جوان عزیز، خدای نکرده به مادرت تند بگویی! روی رستگاری را نمی بینی؛ به پدر تندی کنی رستگار نمی شوی. حلیم(صبور) بشویم! اگر بخواهیم از نعمت های باطنی بهره مند شویم باید ظرف درونمان پاکیزه باشد و ظرف درونمان وقتی پاک می شود که آلودگی ها را کم کنیم.
* کسی به خواجه نصیر نامه نوشته بود. اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: ایها الکلب، یا ایها الکلب ابن کلب( ای سگ، یا ای سگ فرزند سگ) فلان مساله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بودکه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام. نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم می نوشتیم خودتی!
*یکی از علمای تهران برای من می گفت: کتاب فروشی بود که کتب اولیای خدا را چاپ می کرد. کتاب افرادی چون آقامیرزا جواد ملکی تبریزی و شیخ محمد بهاری و امثال اینها را چاپ می کرد. این کتاب فروش گفت: در محل ما یک مرد صالحی بود که چند نفر پشت سرش نماز می خواندند. کمی درس دین خوانده بود و آدم خوبی بود. کتاب آقامیرزا جواد ملکی تبریزی را که چاپ کردیم، گفتم این مرد صالحی است و یکی از این کتاب ها را دادم ایشان بخواند. فردا آمد و کتاب را طوری گرفته بود که العیاذبالله انگار نمی خواهد دستش آلوده بشود. کتاب را انداخت روی میز و گفت این ها چیه شما چاپ می کنید؟ دیدم عجب این آدم کشش کتاب آقامیرزا جواد را ندارد. حالا می خواهد اسرار اهل بیت را متحمل بشود؟ موضوع مطلب : اقسام انسان 1- گروهی تمام وجود خود را در مقابل خور و خواب و خشم و شهوت چند روزه از دست می دهند . اینان چه می خرند و چه می فروشند ؟ اینان جان پاک و روح بی نهایت بزرگ می فروشند،خوشگذرانی و هوی و هوسهای زودگذر می خرند .
2-گروهی دیگر کالاهای وجود را بر بازار طبیعت عرضه می کنند ، مقداری تمایلات و آزادی در اشباع غرایز ، و مقداری هم علم و دانش و یا خدمت به انسانها در هنگام میل و رغبت خود می خرند . این گروه تا اندازه ای سود برده اند و به نتیجه محدودی رسیده اند ، امّا آن چه را که از دست داده اند خیلی با ارزش تر از آن بوده است که به دست آورده اند .
3-دسته ی دیگر هم زندگی می کنند و در این میدان معامله اندوه و غم می خرند و جان می فروشند گویی اینان کالایی غیر از ناله وبدبینی در بازار زندگی چیزی نمی بینند . خسارت و بینوائی اینان همان مقدار است که برای گروه اول که تمام وجود خود را در مقابل خور و خواب و خشم و شهوت از دست می دهند . 4-جمعی دیگر آگاهتر زندگی می کنند ، آنان ارزش سرمایه ای را که در دوران زندگی در اختیارشان قرار گرفته است بیشتر از گروه های نامبرده درک کرده اند ، آنان دریافته اند که : نه خور و نه خواب و خشم و شهوت ، و نه یک مشت اصطلاحات محدود علمی ، و نه مقداری شناسایی پیچ و مهره های کارگاه هستی ، و نه مانند جغد خرابه نشین و ناله سر دادن ، هیچ یک از این کالاها ارزش آن را ندارد که با روح انسانی که کمال بی نهایت ، ثمر آنست مبادله نمایند ، اینان شناخت عمومی جهان و خدمت به زندگان را سزاوار خرید در مقابل از دست دادن نقدینه وجود خود احساس نموده اند . البته اینان خیلی آگاهتر از دیگران بوده اند . 5-من با اینکه به عظمت روحی این گروه درود می فرستم ، و آنان را به غرض اقصای آفرینش نزدیکتر می بینم ، ولی با این حال با صراحت می گویم : اگر اینان از شناختن جهان بزرگ و از خدمت بر جانداران مخصوصاَ انسان هیچ گونه اصل محکمی را پشتیبان خود قرار نداده اند ، باز خسارت برده اند ، و آن چه که از دست داده اند خیلی با ارزشتر از آن بوده است که به دست آورده اند . پس آن کیست که در این جایگاه سوداگری بهترین معامله را انجام می دهد ؟ اینان کسانی هستند که فقط و فقط محبت را کالای معادل جان پاک خود دیده اند ، لحظه ای هیجان مهر و محبت را در روح خود با تمام جهان هستی معادل شمردند .1 منبع:نیایش حسین علیه السلام صفحات ( 82 -83 -84 ) - آیت الله علامه محمد تقی جعفری رحمة الله موضوع مطلب : در روایات آمده است که « زیرکترین افراد کسانی هستند که بیشتر یاد مرگ هستند » چرا که تاثیر زیادی بر روی اعمال می گذارد ، کسیکه می داند این دنیا بازرس دارد ،و ریز و درشت کارش زیر نظر است و مورد حساب قرار می گیرد قهراً نمی تواند یک انسان بی تفاوت و هرزه کار باشد . ممکن است ما بگوئیم هنوز ما جوانیم ، زندگی خوشی برای خود تهیه کنیم ،ان شاء الله در وقت پیری توبه کرده ،یاد مرگ می کنیم ، اما باید به اینها گفت : یک بار سری به غسالخانه بزنید ببینید از ده نفر مرده ای که می آورند ، چند نفر از آنها جوان هستند ؟آیا آنها هم مثل شما فکر نمی کردند؟ .... به قول عالم بزرگواری: ثواب ،زیر دست وپا ی مردم ریخته است . واقعاًهم همینطور است و خود خداوند فرموده : اگر یک کار خوب انجام دهید ،ده برابر ثواب و پاداش می دهم ، چرا پس ما برای سرای دیگر سرمایه جمع نمی کنیم در این دنیا حداکثر این است که هفتاد سال عمر خواهیم کرد ،اما برای زندگی ابدی واقعاً نمی ارزد سر مایه جمع کنیم . شاید علت این است که ما می گوئیم حالا نقد امروز را به نسیه فردا نفروشیم یا خدای نا کرده قبروقیامت را باور نمی کنیم . آیت الله شیخ جعفر مجتهدی بالای منبر بودند ،یک دفعه گفتند :بوی سوختنی می آید ، مردم فکر کردند چیزی می سوزد ،مجلس پر از سرو صدا ، بعد از دقایقی آرام شد ، شیخ جعفر به مردم گفت : جعفر چیزی گفت ،شما باورکردید اما صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمدند و گفتند :مردم خدایی هست ، روز قیامت و قبری هست . اما شما باور نکردید ؟؟؟؟؟خدا نکند ما از آنهایی باشیم که معاد را انکار می کنند . مرحوم سید علی مفسر ، 50 سال روی منبر آیات عذاب می خواندند از این روازایشان پرسیدند چرا اینهمه آیات عذاب می خوانی ، از آیات بهشتی نمی خوانی ؟ فرمود : چون در زمان ما مردم از خدا نمی ترسند و گناه زیاد شده است ،من از عذاب الهی می ترسانم می خواهم بگویم ، مردم قهر و عذابی هم هست ، بترسید.. ما در احوالات پیامبر (ص) و ائمه و بزرگان دین می بینیم چطور مرگ را یاد می کردند . امام سجاد (ع)ناله می زدند « آه من قلة زادی » خدایا دستم خالیه ، توشه ام کم است ، راهم طولانیست . آیت الله بروجردی را دیدند قبل از مرگ ، چنان گریه ای میکرد پرسیدند شما چرا ؟فرمود : نیم ساعت است فکر می کنم میبینم کاری برای خدا نکرده ام بعد این حدیث را خواندند « خلص العمل فان الناقد بصیر» « اعمال را خالص کنید چرا که آنجا خیلی دقیق بررسی می کنند» بحث معاد، بحث گسترده ای است ، برای اطلاع بیشتر به کتاب «معاد شهید دستغیب ـــ معاد شهید مطهری ـــ سیاحت غرب نجفی قوجانی ـــ دارالسلام محدث نوری » مراجعه کنید . ما فقط اینجا دو قطره از دریای معاد را می چشیم ببینم بعد از مرگ چه اتفاقی می افتد : 1 - لحظه قبض روح یا جان کندن ــــ وقتی که حضرت عزرائیل برای ارواح قبض ارواح می آید شکلش نسبت به آن شخص فرق میکند برای مومن یک جور ، برای گنهکار جور دیگر و نیز شیاطین هم برای گمراه کردن از طرف چپ آن محتضر می آیند ،ملائکه هم از طرف راست ، شیطان می آید تا فرد را بی ایمان از دنیا ببرد ، آورده اند یک نفر در حال جان کندن بود به او گفتند بگو اشهدان لا اله الا الله ، اما نمی گفت . تقدیر الهی بر این مقدر شد که او نمرد . از او پرسیدند چرا نمی گفتی لا له الا الله گفت: شیطان بالای سر من ایستاده بود ،من لوستری در خانه داشتم که خیلی آنرا دوست داشتم تا می خواستم لا اله الا الله بگویم شیطان چیزی در دست داشت ،می گفت بگوییی اینرا میشکنم ،من هم نمی گفتم . در بعضی روایات جان کندن خیلی سخت بیان کرده مثلاً در بعضی روایات تشبیه به کندن پوست از بدن زنده گردیده ، یا آمده اگر سنگ آسیا یا میخ در قلعه را در چشم بگذارند و آن در به حرکت آید از سکرات مرگ ،آسانتر است . اما برای بندگان صالح خدا فرموده اند مردن برای آنها مثل بو کردن بهترین گلها است البته هیچ کدام کلی نیستند، مثلا ممکن است شخص مومن باشد ولی خدا جان کندن او را سخت بنماید تا به واسطه آن بعضی از گناهانش پاک شود 3 - فشار قبر ـــ ابو بصیر میگوید از امام صادق (ع) پرسیدم :آیا از فشار قبر کسی نجات می یابد . حضرت فرمود :«پناه می برم بر خداوند از آنچه بسیار کم است کسیکه از آن رهایی یابد » بله کم اتفاق می افتد کسی فشار قبر نداشته باشد ، چون فشار قبردر اثر گناهان است و تقریباً همه مردم گناه کرده اند . در تفسیر علی ابن ابراهیم ،فشار قبر را اینطور ترسیم میکند « فشار قبر مثل محکم شدن سر نبزه در چوب نیزه است یعنی چطور سرنیزه در چوب نیزه صفت میسود در نمی آید ، فشار قبر هم اینطور است و کنایتاً می گوید ،به قدری فشار است که اگر شما آنرا ببینید تصور میکنید که مغزش از میان ناخنها بیرون آمد » آیت الله بهجت در مورد این می فرمودند :« البته فشار قبر مال روح است . این گفته ،کیفیت را دارد بیان میکند » فقط خدا کند آنجا حضرت زهرا و فرزندش حسین(ع) به دادمان برسد و زبان حال ما آنجا این باشد. چون در لحدم نکیر و منکر دیدند یک یک همه اعضای مرا بوئیدند گفتند زمن بوی حسین می آید از آمدن خویش خجل گردیدند موضوع مطلب : هیچ فکر کرده ید در یک روز چند کلمه ازدهان شما خارج می شود ، چند ثواب هر روز با حرف زدنتان و چند گناه کسب می کنید ؟؟؟؟ علمای اخلاق گفته اند :زبان پر برکت ترین عضو بدن و در عین حال خطر ناکترین و پرگناه ترین عضو بدن محسوب می شود تا آنجا که بعضی ازعلمای اخلاق گفته اند 30 گناه کبیره از همین عضو کوچک صادر می شود . یکی از مسائلی که غالباً بدان توجه نداریم سبب بی توجهی نسبت گفتارها و سخنانمان و پی آمدهای ان میشود این است که سخن را به حساب عمل نمی آوریم و آن را باد آورده و باد برده محسوب می کنیم . خداوند در قران آورده است که : « هیچ سخنی بر لب آورده نمی شود مگر آنکه مراقب و نگهبانی آماده است که آنرادر نامه اعمال شما می نویسد » در حالات مر حوم سید علی قاضی نوشته اند 26 سال ،زیر زبانش سنگ کوچکی می گذاشت تا از صحبت زیاد جلو گیری و اگر زیاد حرف میزد این سنگ زبانش را زخم می کرد . بله این همه حفظ زبان مهم است . عالم وارسته آیت الله کوهستانی می فرمایند :«من بیهوده حرف زدن را کمتر از غذای حرام نمی دانم » . امیر المومنین علی (ع) می فرمایند «اذا تم العقل نقص الکلام » « زمانیکه عقل کامل شد سخن فرد کم میشود »ما در ابتدای بحث اشاره کردیم که از زبان حدود 30 گناه کبیره سر چشمه می گیرد .ما در اینجا فقط به بعضی ازانواع گناهان زبانی اشاره میکنیم : 1- غیبت ـــ (غیبت آن است که برادر دینی ات را به چیزی یاد کنی که اگر در حضورش بگوئی بدش می آید ). متاسفانه بعضی برای گرم کردن مجالس خود به سراغ غیبت می روند . اما نمی دانند چه آثار شومی دارد . در محضر میرزا جواد ملکی ،شخصی غیبت کسی را کرد ،شیخ بر افرو خته شد و به آن شخص گفت :فلانی چهل روز مرا عقب انداختی . بله حتی شنیدن غیبت هم تاثیر بدی در روح میگذارد . به حکیم و دانشمندی خبر دادند و گفتند :فلان شخصی از تو غیبت کرده .آن حکیم ، طبقی از خرمای تازه برای ان شخص غیبت کننده فرستاد ، پیغام داده و گفت : به من خبر رسیده که تو قسمتی ازحسنات واعمال خودرا به من اهدا کرده ای خواستم به تلا فی آن پاداش وهدیه ای به شما داده باشم چرا که گفتند حسنات غیبت کننده به غیبت شنونده منتقل میشود . 2 - مسخره کردن ـــ بعضی از مردم برای مجلس آرایی و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه می گذارند و باکارهایی از قبیل تقلید در راه رفتن ، سخن گفتن و به هر طریق دیگری ، دیگران را مسخره میکنند . متاسفانه الان در زندگی بعضی ها مسخره کردن دیگران عادت شده است اینها نمی دانند تحقیر مومن چه گناه بزرگی است . پیامبر اکرم (ص) فرمودند :« هر کس مومنی را ناراحت کند ،سپس تمام دنیا را به او بدهد ،تلافی گناه شکستن دلش نمیشود » بله مومن عزت دارد ، در روایتی حتی آمده آبروی مومن حتی از آبروی کعبه هم بالاتر است ،پس بیائید بخاطر خنداندن چند نفر ، دل مومنی را محزون نکنیم ، چرا که خشم خدا را به دنبال دارد . 3 - دروغ گفتن ـــ از عارف بزر گوار ،آیت الله بهاء الدینی ، خواستند توصیه ای بفرماید ، فرمودند :« اگر این دو کار را انجام دهید خیلی پیشرفت میکنید . یکی اینکه نماز را اول وقت بخوانید و دیگر اینکه دروغ نگوئید . اگر این کارها را کردید فهم شما عوض میشود و درک دیگری پیدا می کنید » در روایت آمده « طعم ایمان را نمی چشد مگر کسی که دروغ را چه شوخی و چه جدی ترک کند » خدا کند از این گناه کبیره دور شویم . و اگر تا حال درو غی هم گفته اید توبه کرده ، تصمیم بگیریم دست از این گناه خانه مان سوز بر داریم . در طول تاریخ افرادی بودند نثل ابوذر غفاری که در زندگی هیچ دروغی اگر چه کوچک ، از زبانش بیرو ن نیامد . 4 - افراط در شوخی ـــ امام باقر (ع) می فرمایند : «خداوند کسی را که در میان جمع بدون ناسزا گویی مزاح کند دوست می دارد » پیامبر اکرم (ص) نیز می فرمایند « همانا من شوخی میکنم ولی جز حق نمی گویم مثلاً روزی پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) خرما می خوردند، هر خرما که پیامبر (ص) می خورد دانه اش را نزد علی می نهاد . وقتی خرما ها تمام شد در این هنگام پیامبر (ص) به شوخی فرمود :هر که دان? بیشتری پیشش است پر خور است و علی (ع) نیز به شوخی فرمود : هر کس خرما را با دانه خورده است پر خور است . بله مزاح خوب است تا حدی که موجب نا راحتی و جسارت نشود و زیاده روی نکشد . چون مومن وقار و متانت دارد . و نیز یکی از ضررهای زیاد شوخی کردن این است که شخص دیگر حرفی برای خنداندن پیدا نمی کند لذا از آبروی دوستان و اطرافیان مایه می گذارد و حتی به غیبت و مسخره نیز میکشد حرف آخر :خدایا ،ای صاحب من ، به من توفیق بده که قبل از هر حرفی فکر کنم ، بعد آن را به زبان بیاورم و ما را از شر گناهان زبانی حفظ فرما ... موضوع مطلب : قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم. تاریخ اجراء 4/5/69
قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .
قانون چهارم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .
قانون پنجم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.
تاریخ شهادت: 11/10/75
موضوع مطلب : |
||