سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
علی محمدی-طلبه ای از زنجان
کم گوى و گزیده گوى چون دُرّ نمی‌دانم تا کدامین قلۀ اهدافم صعود خواهم کرد؛ اما بی‌وقفه به سوی آخرینش در حرکتم
درباره وبلاگ


آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم. بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد.
لوگو
آدرس ایمیلمmohammadi1904@yahoo.com
سعی این وبلاگ ارائه ی مباحث اخلاقی می باشد وبه دنبال این است یک دوره اخلاق نظری را به صورت کاملا آکادمیک در اینجا بیان کند،انشالله دعا کنید که بتوانیم عمل کنیم نه اینکه فقط به صورت اطلاعات در دلمان انباشته کنیم.
بنده ی حقیر رشته ی تخصصی ام علاوه بر حوزوی بودن،فلسفه ی اخلاق می باشد.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 16
  • بازدید دیروز: 23
  • کل بازدیدها: 681217



  1ـ یقظه:

یقظه یعنی بیداری و تنبه و خروج از غفلت و خود فراموشی که بدون آن آدمی هیچ گاه به فکر تزکیه و خود سازی نخواهد افتاد. یقضه یعنی بیداری از خواب غفلت و احساس مسئولیت به این که جهان و انسان بیهوده آفریده نشده است، که فرمود: «افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انّکم الینا لا ترجعون؛ آیا گمان می کنید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و شما به ما باز نمی گردید؟» (مومنون / 115).

نیز فرمود: «ربنا ما خلقت هذا باطلاً؛ .... پروردگارا! این همه آسمان و زمین و این دستگاه باعظمت را بیهوده و باطل نیافریدی» (آل عمران / 191)

آن حضرت در جای دیگر فرمود: «الیقظه نور، الیقظه استبصار، الیقظه فی الدین نعمه علی من رزقه؛ بیداری نور است، بیداری بینایی و بصیرت است، بیداری و آگاهی در دین نعمتی است بر کسی که (این بیداری) به او روزی شده است». (محدث، 1361، ص431).

«الناس نیام، اذا ماتوا انبتهوا؛ مردم در خوابند وقتی مردند بیدار می شوند».

چه فایده که هشیاری پس از مرگ موجب ندامت و حسرت است و خداوند انسان ها را از چنین روزی بیم می دهد، که فرمود: «و انذرهم یوم الحسره اذا قضی الامر و هم فی غفله؛ بیم ده آنان را از روز حسرت؛ آن هنگام که کار از کار گذشته و آن ها در غفلت فرو رفته اند» (مریم / 39).

حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ می فرماید: «... منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن این که انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می طلبد و راحله انسان خصال خود انسان است» (امام خمینی، 1368، ص 86).

2 تفکر و تدبر:

 دومین مرحله تهذیب و مبارزه با نفس تفکر است. نقطه آغازین اندیشه عبارت است از دقت و تدبر و نظر در آفاق و انفس. تفکر در آثار خدا و نعمت های او که توجه به آن ها نفس را خاضع و به سپاس وا می دارد و نیز اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه ای که در برابر خدا دارد و این که هدف از زندگی دنیوی چیست، مقصد نهائی حیات کجاست؛ و برای وصول به آن چه باید کرد.

در روایات از تفکر بهترین عبادت و طریق علم و عمل و نیل به سعادت و درجات عالی یاد شده است.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عمل کالتفکر؛ هیچ عملی هم چون تفکر و اندیشیدن نیست» (صبحی صالح، 1395، قصار 113).

نیز در مقام نصیحت به فرزندش امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عباده کالتفکر فی صنعه الله ؛ هیچ عبادتی مانند تفکر در مصنوعات و آثار خدا نیست».

نیز آن حضرت می فرماید: «نبّه بالتفکر قلبک؛ به وسیله تفکر قلب و دل خود را بیدار کن».

امام هشتم ـ علیه السلام ـ فرمود: «لیس العباده بکثره الصلوه و الصوم، انما العباده التفکر فی امر الله عزّوجلّ؛ عبادت آن نیست که انسان زیاد نماز گزارد و فراوان روزه بگیرد، بلکه عبادت تفکر در امر خداوند عزوجل است» (مهدوی کنی، 1371، ص 73).

3ـ عزم:

 مرحله سوم تهذیب و مبارزه با نفس عزم است، یعنی تصمیم و اراده بر انجام دادن واجبات و ترک محرمات و جبران مافات و پایداری و استقامت در راه حق و حقیقت، انسان بدون عزم و اراده و تصمیم به هیچ یک از مقامات نخواهد رسید. خداوند پیامبران برگزیده خود را به عنوان اولوالعزم نام برده و پیامبرش را به صبر و پایداری چون آنان فرا خوانده است: فاصبر کما صبروا اولو العزم من الرسل» (احقاف / 35)

حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ درباره عزم چنین می فرماید: «عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از عزم بر ترک گناه و معاصی و فعل واجبات و جبران آن چه از او فوت شده در ایام حیات و بالاخره عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید» (خمینی، 1368، ص 7).

4ـ مشارطه:

حضرت امام درباره مشارطه چنین می فرماید: «مشارطه آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده حق تبارک و تعالی رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است که یک روز خلاف نکردن امری خیلی سهل و آسان است و انسان به راحتی می تواند از عهده آن بر آید.»

5ـ مراقبه:

 یعنی انسان پس از آن که با خود عهد و پیمان بست که خلاف نکند، باید در تمام اوضاع و احوال مراقب خود باشد.

مبادا بر اثر غفلت و سهل انگاری عهد و پیمانی که بسته است، بشکند و به وسوسه های شیطان و نفس اماره دل بسپارد.

یا می فرماید: «ینبغی ان یکون الرجل مهیمناً علی نفسه، مراقبا قلبه، حافظاً لسانه؛ سزاوار است که انسان بر خویش اشراف داشته و همیشه مراقب قلب خود و نگهدار زبان خویشتن باشد» (همان، ص 393).

در حالات علماء ربّانی و بزرگان دین نیز وقتی نظر می افکنیم ،‌دائماً مترصّد نفس خویش بوده و اهمیّت فوق العاده ای برای تهذیب نفس و خود سازی قائل بوده اند، به طوری که پیوسته به مراقبت و محاسبه از نفس خویش می پرداخته اند.آیه الله سید احمد کربلائی(ره): در دستور العملی به یکی از شاگردان خویش می نویسد:«مواظبت کامل بر اداء‌ واجبات و ترک محرمات داشته باش و اولاً: در ابتدای صبح در این اندیشه کن. ثانیاً: کمال مراقبت را در طول روز داشته باش. ثالثاً: هنگام اراده خوابیدن محاسبه نفس کن. رابعاً: در صورتی که نفس مخالفتی نموده آنرا جبران نما و نفس را با انجام ضّد میل آن مجازات نما.( تذکره المتقین ـ ص 176)

6ـ محاسبه:

 «محاسبه» یعنی حسابرسی و بازنگری نسبت به گذشته و تعهد نسبت به آینده.

محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب رسی کند که چه طاعتی یا معصیتی مرتکب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتکب شده در جبران آن بکوشد. همان طور که در صبحگاهان با خویش عهد و پیمان می بندد، ساعتی را نیز برای محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه در نظر بگیرد. مرحوم نراقی می نویسد:

«قد ورد فی الاخبار ان العاقل ینبغی ان یکون له اربع ساعات؛ ساعه یناجی فیها ربه و ساعه یحاسب فیها نفسه و ساعه یتفکر فی صنع الله و ساعه یخلوا فیها للمطعم و المشرب؛ سزاوار است که انسان خردمند برای خود چهار ساعت معین کند که یکی از آن ساعات حسابرسی و بازنگری در اعمال روزانه است، مناسب است که ساعت محاسبه شامگاهان پیش از خواب باشد تا انسان کاملاً از سود و زیان و دخل و خرج روزانه آگاه گردد» (نراقی، 1383، ص 99).

بسیاری از مردم بر اثر غفلت ماه ها و سال ها به حساب خود نمی رسند؛ گویی اصلاً کاری نکرده اند، غافل از این که خداوند برای هر فردی پرونده ای ترتیب داده و روز قیامت این پرونده مورد بررسی قرار می گیرد: «اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً؛ (این همان نامه اعمال اوست؛ به او می گوییم:) کتابت را بخوان! کافی است که امروز خود حسابگر خود باشی» (اسراء / 14).

موضوع محاسبه به قدری دقیق است که حتی از تصمیمات و نیت های قلبی انسان نیز پرسش می شود.

«... ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله؛ ... اگر آن چه را در دل های تان هست آشکار یا پنهان کنید خداوند طبق آن شما را مورد محاسبه قرار خواهد داد ...» (بقره / 284).

امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر، می فرماید: «از ما نیست کسی که هر روز نفس خود را به محاسبه نکشد. اگر عمل نیک انجام داده بر آن بیفزاید و اگر کار زشتی مرتکب شده از خدا آمرزش بخواهد و به سوی او باز گردد؛ یا هشام! لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم فان عمل حسناً استزاد منه و ان عمل سیئا استغفر الله منه و تاب الیه» (حرانی، 1363، ص 292).

7ـ تذکر:

 یعنی به یاد عظمت پروردگار بودن و نعمت های او را متذکر شدن و توجه داشتن به این که انسان در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد، و بداند در هر حال خدا با اوست، که قرآن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را زیاد یاد کنید» (احزاب / 41).

در جای دیگر می فرماید: «الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم؛ آنان که خدا را در همه حال یاد می کنند؛ چه در حال قیام و چه در حال نشستن و چه در حال خوابیدن و استراحت ....» (آل عمران / 191).

چنین بنده ای مسؤولیت و بندگی خویش را در برابر پروردگار فراموش نمی کند، زیرا هر کس خدا را فراموش کند، خود را فراموش کرده و از خود بیگانه شده و در وادی غفلت سرگردان خواهد شد. نقطه مقابل تذکر، غفلت و فراموشی است که مورد نکوهش قرار گرفته است.

قرآن می فرماید: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسهم انفسهم؛ کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یادشان برد» (حشر / 19).

8ـ معاتبه یعنی انتقاد از خویشتن:

 پس از فراغت از محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه و داد خواهی انسان از خود در محکمه وجدان و مقصر شناختن خود، نوبت به «معاتبه» یعنی انتقاد از خود می رسد.

در این مرحله انسان باید شخصاً خود را مورد عتاب و خطاب و سرزنش قرار بدهد و بدین وسیله خویشتن را برای جبران نواقص و رفع رذایل آماده سازد.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «من ذمّ نفسه اصلحها و من مدح نفسه ذبحهها» هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید خویش را تباه کرده است.

نیز آن حضرت می فرماید: «... طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس ...؛ خوشا به حال آن که عیب هایش او را از عیوب دیگران (مردم) باز دارد» (همان، خطبه 176).




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
پنج شنبه 92 آبان 9 :: 8:21 صبح
علی محمدی

  1-می فرمودند: اگر کسی نمازهایش را اول وقت خواند وبه مقامات عالیه نرسید مرا لعنت کند!

2-می فرمودند: واما نماز شب، پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست وتعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد، در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند وما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله ی نماز شب.

 

 




موضوع مطلب :

       نظر
یکشنبه 92 مهر 28 :: 11:32 صبح
علی محمدی

علامه می‌فرمود: «بزرگترین (و سخت ترین) ریاضتها، همین دینداری است.»در روایتی از حضرت امیر علیه السلام هست که می‌فرماید: «الشریعه ریاضه النفس: آیین اسلام و احکام آن، ریاضت و ورزیدگی نفس می‌آورد.»
آیت‌الله استاد حسن‌زاده آملی: یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی این بود که: «ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم.» البته این نه به این معناست که انسان همه کارها و وظایفش را کنار بگذارد و برود یک گوشه‌ای مشغول خودسازی شود، بلکه خودسازی اصلی در اجتماع بودن و به وظایف خود عمل کردن و گناه نکردن است. 




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
سه شنبه 92 فروردین 27 :: 11:28 عصر
علی محمدی

   امام صادق علیه السلام می فرماید:


روزی امیر مومنان علی علیه السلام به مردی که سجده های نمازش را خیلی سریع به جا می آورد و همانند کلاغی که به سرعت به زمین نوک می زند به سجره می رفت، چنین فرمود:

 

چند وقت است که اینگونه نماز مى خوانى؟ آن مرد عرض کرد: از فلان و بَهمان مدت.

 

حضرت فرمود: مَثَلُکَ عِندَ اللّه کَمَثَلِ الغُرابِ إذا ما نَقرَ، لَو مِتَّ متَّ عَلى غَیرِ مِلّةِ أبی القاسِمِ مُحَمّدٍ صلى الله علیه و آله.

 

شخصى چون تو در نزد خداوند همانند کلاغ است که نوک بر زمین مى زند. اگر بمیرى بر غیر آیین ابو القاسم محمّد صلى الله علیه و آله مرده اى.

 

سپس فرمود:

 

«إنّ أسرَقَ النّاسِ مَن سَرقَ صَلاتَهُ» (المحاسن، ج 1، ص 162)؛ دزدترین مردم کسى است که از نمازش بدزدد.




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
سه شنبه 92 فروردین 27 :: 11:25 عصر
علی محمدی

آن درس و بحثی که کاری به آدم ندارد، مزاحم آدم نیست، یعنی رشد انسان را تأمین نمیکند، شیطان کاری هم با او ندارد. اما آن فکری که، آن درس و بحثی که انسان را به راه میاندازد، شیطان همه نیروها را بسیج میکند. یک حرف بسیار لطیفی مرحوم مجلسی اول رضوان الله علیه دارد در کتاب شریف «روضة المتقین» در شرح «من لایحضره الفقیه». فرمود اینکه میبینید ماها مشغول درس و بحثیم، شیطان کاری با ما ندارد،برای اینکه ما کاری با شیطان نداریم، به جنگ او نمیپردازیم. [دیگران] سرگرم طلب مالند ما هم سرگرم طلب علمیم. آنها سرگرم تکاثر مالند ما هم سرگرم تکاثر علمیم. هردو ابزار شیطنت شیطانیم. ما به جنگ او نرفتیم که او علیه ما نیرو بسیج کند. ولی اگرخواستیم در یک راهی قدم برداریم که روحمان را تهذیب کنیم، آنگاه میبینیم شیطان چگونه همه نیروها را علیه ما بسیج میکند. اینکه میبینید فعلا کاری با ما ندارد،برای اینکه ما با او کاری نداریم. ما چیزی میخواهیم که درش دنیا باشد، خوب هست. آنکسی که اهل کشاورزیست یا اهل دنیاست، او هم چیزی میخواهد که دنیا را تأمین کند،هست. شیطان به سراغ آنها که نمیآید، به سراغ ما هم نمیآید. برای اینکه ما به جنگ او رفتیم. ولی اگر خواستیم یک راهی را طی کنیم که علیه او باشد، آنگاه او همه نیروها را علیه ما بسیج میکند.(آیت الله جوادی آملی)




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
سه شنبه 92 فروردین 27 :: 10:51 عصر
علی محمدی

روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.

 

کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟

 

شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی‌ست.

 

آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟

 


شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیلة من است. هرگاه سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند، فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بکنم. من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها به کار برده‌ام. به همین دلیل این قدر کهنه است.

 

راست گفته‌اند که شیطان دو ترفند اساسی دارد که یکی از آنها نومید کردن ماست. به این طریق دست کم مدتی نمی‌توانیم برای دیگران خدمتی انجام دهیم و مفید باشیم. ترفند شیطانی دیگر تردید افکندن در وجود ماست، تا رشتة ایمانمان که ما را به خدا متصل می‌کند، گسسته شود.

 

پس مراقب باشید که فریب این دو ترفند را نخورید!

 

برگزیده از کتاب "یکصد حکایت فرزانگی در پناه او نور، شادمانی و عشق"




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
چهارشنبه 91 آذر 29 :: 11:57 صبح
علی محمدی

سردار شهید جواد عنایتی از سلحشوران لشگر14امام حسین(ع) بودند که در عملیات کربلای5 به درجه ی رفیع شهادت نائل شدند دست‌خطی که مشاهده می‌کنید توبه‌‌نامه‌ای است که وی بر روی دفتری نوشته است. وی در این دفتر نوشته است:

 

«اینجانب جواد عنایتی در روز یک‌شنبه تاریخ 9/2/63 در ساعت 5/5 بعدازظهر توبه کردم و از این تاریخ به بعد هرگز دنبال گناه نمی‌روم»..




موضوع مطلب :

       نظر
جمعه 91 اردیبهشت 1 :: 12:4 عصر
علی محمدی

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود .

علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :

در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم.

 جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت .                                                                           

و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .

سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت :

خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .

سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده

و از درد به خود می پیچد

آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .

آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .

سقراط پرسید :

به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟

مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت .

و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم .

سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .

آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟

و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود ؟

بیماری فکری و روان نامش غفلت است.

و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد .

و به او طبیب روح و داروی جان رساند .

پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .

" بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است .




موضوع مطلب :

       نظر
سه شنبه 91 فروردین 22 :: 8:18 صبح
علی محمدی

 

جوانی خاری در جلوی راه مردم کاشته بود ،هر این خار بزرگتر می شد و این شخص خار کن هم ، پیر تر می شد به او می گفتند بیا این خار را قطع کن ، میگفت هنوز وقت هست ،سال بعد , سال بعد ، تا اینکه این خار خیلی بزرگ شد و آن خار کن هم به پیری رسید و دیگر قوتی برای قطع کردن آن خار نداشت. این مثال، مثال ماست که میگوئیم هنوز گناه کنیم، فرصت توبه هست ، در حالیکه ریشه گناه هر روز در ما قویتر و نیرو و اراد? جوانی ما هم کمتر میشود ، بعضی از بزرگان قا ئل اند توبه ، واجب فوری است . یعنی نباید امروز و فردا کنیم. ببینید خداوند چقدر با ما مهربانی می کند ، در روایتی آمده است که خداوندتا هفت ساعت بعد از گناه ،به ملائکه اش می فرماید گناه او را ننویسید شاید توبه کند ، یعنی تا هفت ساعت به ما مهلت توبه از آن گناه را می دهد . خداوند متعال می فرماید :«ولا تقنطوا من رحمة الله » (از رحمت خدانا امید نشوید .) یعنی اجازه نا امیدی  هم نمی دهد ، یعنی هر چقدر گناه کار باشید ،باز به سوی او توبه کنید که او غفار الذنوب است . علامه حسن زاده می فرمایند :« اگر شما یک قدم به طرف خدا بروید خدا دوان دوان به سوی شما می آید » خداوندا تو چقدر در حق ما مهربانی می کنی ،همین مهربانی هایش ما را شرمنده می کند . در روایتی از زبان خداوند متعال , آمده است « اگر بندگانی که به ما پشت کرده اند می دانستند من چقدر منتظر برگشتنشان هستم ، از شوق می مردند » باز روایتی از امیر المومین است که ما را شرمنده میکند ،علی (ع) می فرماید :«خداوند به توبه بنده اش از عقیمی که بچه دار شود بیشتر خوشحال میشود » یعنی کسی چند سال است که بچه اش نمی شود ،حالا خداوند بعد سالها بچه ای به آنها بچه ای عنایت کرده است ،این شخص چقدر از ته دل خوشحال می شود ، خداوند به توبه بنده اش بیشتر از این شخص هم خوشحالتر می شود خداوند میشود . توبه انسان را سبک میکند، باعث می شود دعا هایش مستجاب شود ،رابطه اش با حضرت مهدی (عج) بهتر شود و خلاصه خداوند متعال برای شخص توبه کار ،حساب جدیدی باز می کند.

حرف آخر : اینکه توبه نه نیاز به غسل و وضو دارد و نه هیچ چیز دیگر ،فقط عزمی راسخ و استوار می خواهد که دیگر به سوی آن گناه برنگردد ، درست است سخت است اما شدنی است، اگر شدنی نبود خدا از ما نمی خواست. 




موضوع مطلب :

       نظر
شنبه 90 آذر 19 :: 3:56 عصر
علی محمدی

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ 
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
 
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیش تر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است .فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیش تر می‌شود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى
  نمانده باشد.




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
سه شنبه 90 آبان 10 :: 3:20 عصر
علی محمدی
<   1   2   3   >